دلنوشته دلنوشته از دختر به مادر| ونیس(مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

ساعت تک رمان

آفتــابــ گــردوݩ

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-08-08
نوشته‌ها
510
لایک‌ها
2,124
امتیازها
73
محل سکونت
میان خیال خاطرات💫
کیف پول من
14,745
Points
804
مادرم!
دلم تنگ نگاهت است!
مادرم!
دلم تنگ آغوشت است!
مادرم!
محتاج محبتت هستم!
مادرم!
دلم می‌خواهدت!
مادرم!
دلم تنگ مهربانی‌هایت هست!
مادرم!
تمام وجودم می‌خواهدت!
مادرم!
تمام وحودم فریادت می‌زند!
مادرم!
مادرم!
نیستی ولی من می‌خواهمت!
مادرم!
کد:
مادرم!

دلم تنگ نگاهت است!

مادرم!

دلم تنگ آغوشت است!

مادرم!

محتاج محبتت هستم!

مادرم!

دلم می‌خواهدت!

مادرم!

دلم تنگ مهربانی‌هایت هست!

مادرم! 

تمام وجودم می‌خواهدت!

مادرم!

تمام وحودم فریادت می‌زند!

مادرم!

مادرم!

نیستی ولی من می‌خواهمت!

مادرم!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : آفتــابــ گــردوݩ

آفتــابــ گــردوݩ

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-08-08
نوشته‌ها
510
لایک‌ها
2,124
امتیازها
73
محل سکونت
میان خیال خاطرات💫
کیف پول من
14,745
Points
804
لحظه‌ها گذشتند و بزرگ‌تر شدم!
دنیا چیزهای زیادی به من آموخت.
روزگار به من فهماند که هیچ کس مانند مادرت نیست،
حتی زمانه هم مانند مادرت نیست
که صبح طلب کارانه سرش داد بزنی
ولی شب برایت شام بیاورد.
دنیا به من یاد داد که اگر از روزگار طلب کار باشی،
ولت می‌کند تا از گرسنگی بمیری!
نه کسی مانند مادرت هست
و نه دنیا به اندازه او نرمش دارد!

#انجمن_تک_رمان
#ونیس_امیر_خانی
#از_دختر_به_مادر
کد:
لحظه‌ها گذشتند و بزرگ‌تر شدم!

دنیا چیزهای زیادی به من آموخت.

روزگار به من فهماند که هیچ کس مانند مادرت نیست،

حتی زمانه هم مانند مادرت نیست

که صبح طلب کارانه سرش داد بزنی 

ولی شب برایت شام بیاورد.

دنیا به من یاد داد که اگر از روزگار طلب کار باشی،

ولت می‌کند تا از گرسنگی بمیری!

نه کسی مانند مادرت هست

 و نه دنیا به اندازه او نرمش دارد!

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : آفتــابــ گــردوݩ

آفتــابــ گــردوݩ

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-08-08
نوشته‌ها
510
لایک‌ها
2,124
امتیازها
73
محل سکونت
میان خیال خاطرات💫
کیف پول من
14,745
Points
804
سرم را روی سنگ قبرش می‌گذارم!
اشک‌هایم در سنگ سرد و سیاه گم می‌شوند.
الان باید خودش را ب*غ*ل می‌کردم.
اما الان قبری را ب*غ*ل کرده‌ام که درونش حتی استخوان هم نمانده است.
با دلتنگی دستم را روی نوشته می‌کشم.
"آنام"
بلاخره بعد از سال‌ها باز هم این سنگ سیاه را دیدم!
قلبم پس از مدت‌ها با دیدن این سیاهی مطلق آرام گرفت!
ولی هنوز هم دلتنگ کسی به اسم مادر هستم!
دلتنگی که سال هاست دامن گیرم شده است
و جای خالی مادرم مانند تیری قلبم را نشانه گرفته است!

کد:
سرم را روی سنگ قبرش می‌گذارم!

اشک‌هایم در سنگ سرد و سیاه گم می‌شوند.

الان باید خودش را ب*غ*ل می‌کردم.

اما الان قبری را ب*غ*ل کرده‌ام که درونش حتی استخوان هم نمانده است.

با دلتنگی دستم را روی نوشته می‌کشم.

"آنام"

بلاخره بعد از سال‌ها باز هم این سنگ سیاه را دیدم!

قلبم پس از مدت‌ها با دیدن این سیاهی مطلق آرام گرفت!

ولی هنوز هم دلتنگ کسی به اسم مادر هستم!

دلتنگی که سال هاست دامن گیرم شده است

و جای خالی مادرم مانند تیری قلبم را نشانه گرفته است!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : آفتــابــ گــردوݩ
بالا