• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان عاشقانه و جنایی کاراکال به قلم حدیثه شهبازی کلیک کنید
  • خرید رمان عاشقانه، غمگین، معمایی دلداده به دلدار فریبا میم قاف کلیک کنید

اشعار ایرج میرزا

  • نویسنده موضوع Mids
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 9
  • بازدیدها 220
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

Mids

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-30
نوشته‌ها
368
لایک‌ها
6,310
امتیازها
103
سن
18
وب سایت
forum.taakroman.ir
کیف پول من
4,009
Points
0
چو زن تعلیم دید و دانش آموخت

رواق جان به نور بینش افروخت



به هیچ افسون ز عصمت بر نگردد

به دریا گر بیفتد تر نگردد

***

درِ تجديد و تجدد وا شد

ادبيات، شلم شوربا شد



تا شد از شعر برون وزن و رَوي

يـافت کاخ ادبيات نوي



ميکنم قافيهها را پس و پيش

تا شوم نابغة دورة خويش



همه گويند که من استادم

در سخن دادتجدد دادم



اين جوانان که تجدد طلبند

راستي دشمن علم و ادبند

...

بسکه در ليوِر و هنگام لِتِه

دوسيه کردم و کارتن تِرِته



بسکه نُت دادم و آنکِت کردم

اشتباه بروت و نت کردم
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

امضا : Mids

Mids

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-30
نوشته‌ها
368
لایک‌ها
6,310
امتیازها
103
سن
18
وب سایت
forum.taakroman.ir
کیف پول من
4,009
Points
0
ای نکویان که در این دنیایید
یا از این بعد به دنیا آیید


این که خفته است در این خاک منم
ایرجم، ایرج شیرین سخنم


مدفن عشق جهانست اینجا
یک جهان عشق نهانست اینجا

آنچه از مال جهان هستی بود
صرف عیش و طرب و مستی بود


عاشقی بوده به دنیا فن من
مدفن عشق بود مدفن من


هرکه را روی خوش و خوی نکوست
مرده و زنده من عاشق اوست


من همانم که در ایام حیات
بی شما صرف نکردم اوقات


تا مرا روح و روان در تن بود
شوق دیدار شما در من بود


بعد چون رخت ز دنیا بستم
باز در راه شما بنشستم


گرچه امروز به خاکم مأواست
چشم من باز به دنبال شماست

بنشینید بر این خاک دمی
بگذارید به خاکم قدمی

گاهی از من به سخن یاد کنید
در دل خاک دلم شاد کنید
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Mids

Mids

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-30
نوشته‌ها
368
لایک‌ها
6,310
امتیازها
103
سن
18
وب سایت
forum.taakroman.ir
کیف پول من
4,009
Points
0
طبع من این نکته چه پاکیزه گفت
سهل بود خوردن افسوسِ مفت

مردم این ملک ز که تا به مه
هیچ ندانند جز احسنت و زه

هرکسی اندر غم جان خودست
فارغ از اندیشة نیک و بدست

بعد که مُردم، همه یادم کنند
رحمت وافر به نهادم کنند

زانچه پس از مرگ برایم کنند
کاش کمی حین بقایم کنند

دل به کف غصه نباید سپرد
اول و آخر همه خواهیم مرد
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : Mids

Saba.N

مدیر تالار آموزشگاه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
نویسنده اختصاصی
مدرس
داستان‌نویس
دلنویس انجمن
کاربر VIP انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-31
نوشته‌ها
2,583
لایک‌ها
31,078
امتیازها
138
محل سکونت
رُم، ایتالیا
کیف پول من
80,621
Points
1,430
زن گرفتم شدم ای دوست به دام زن اسیر
من گرفتم تو نگیر

چه اسیری که ز دنیا شده ام یکسره سیر
من گرفتم تو نگیر


بود یک وقت مرا با رفقا گردش و سیر
یاد آن روز بخیر


زن مرا کرده میان قفس خانه اسیر
من گرفتم تو نگیر


یاد آن روز که آزاد ز غمها بودم
تک و تنها بودم


زن و فرزند ببستند مرا با زنجیر
من گرفتم تو نگیر


بودم آن روز من از طایفه دُرد کشان
بودم از جمع خوشان


خوشی از دست برون رفت و شدم لات و فقیر
من گرفتم تو نگیر


ای مجرد که بود خوابگهت بستر گرم
بستر راحت و نرم


زن مگیر ؛ ار نه شود خوابگهت لای حصیر
من گرفتم تو نگیر


بنده زن دارم و محکوم به حبس ابدم
مستحق لگدم


چون در این مسئله بود از خود مخلص تقصیر
من گرفتم تو نگیر


من از آن روز که شوهر شده ام خر شده ام
خر همسر شده ام


می دهد یونجه به من جای پنیر
من گرفتم تو نگیر
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Saba.N

مدیر تالار آموزشگاه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
نویسنده اختصاصی
مدرس
داستان‌نویس
دلنویس انجمن
کاربر VIP انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-31
نوشته‌ها
2,583
لایک‌ها
31,078
امتیازها
138
محل سکونت
رُم، ایتالیا
کیف پول من
80,621
Points
1,430
گویند مرا چو زاد مادر
پستان به د*ه*ان گرفتن آموخت

شبها بر گاهواره ی من
بیدار نشست و خفتن آموخت

دستم بگرفت و پا به پا برد
تا شیوه ی راه رفتن آموخت

یک حرف و دو حرف بر زبانم
الفاظ نهاد و گفتن آموخت

لبخند نهاد بر ل*ب من
بر غنچه ی گل شکفتن آموخت

پس هستی من ز هستی اوست
تا هستم و هست دارمش دوست

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Saba.N

مدیر تالار آموزشگاه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
نویسنده اختصاصی
مدرس
داستان‌نویس
دلنویس انجمن
کاربر VIP انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-31
نوشته‌ها
2,583
لایک‌ها
31,078
امتیازها
138
محل سکونت
رُم، ایتالیا
کیف پول من
80,621
Points
1,430
پادشهی رفت به عزم شکار
با حرم و خیل به دریا کنار

خیمه شه را ل*ب رودی زدند
جشن گرفتند و سرودی زدند

بود در آن رود یکی گرداب
کز سخطش داشت نهنگ اجتناب

ماهی از آن ورطه گذشتی چو برق
تا نشود در دل آن ورطه غرق

بسکه از آن لجه به خود داشت بیم
از طرف او نوزیدی نسیم

قوی بدان سوی نمی کرد روی
تا نرود در گلوی او فروی

شه چو کمی خیره در آن لجه کشت
طرفه خیالی به دماغش گذشت

پادشهان را همه این است حال
سهل شمارند امور محال

با سر و جان همه بازی کنند
تا همه جا دست* د*رازی کنند

جام طلایی به کف شاه بود
پرت به گرداب کذایی نمود

گفت که هر لشکری شاه دوست
آورد این جام به کف آن اوست

هیچ کس از ترس جوابی نداد
نبض همه از حرکت ایستاد

غیر جوانی که زجان شست دست
جست به گرداب چو ماهی زشست

آب فروبرد جوان را به زیر
ماند چو در در صدف آبگیر

بعد که نومید شدندی ز وی
کام اجل خورده خود کرد قی

از دل آن آب جنایت شعار
جست برون چون گهر آبدار

پای جوان بر ل*ب ساحل رسید
چند نفس پشت هم از دل کشید

جام به کف رفت به نزدیک شاه
خیره در او چشم تمام سپاه

گفت شها عمر تو پاینده باد
دولت و وقت تو فزاینده باد

جام بقای تو نگردد تهی
باد روان تو پر از فرهی

روی زمین مسکن و ماوای تو
بر دل دریا نرسد پای تو
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Saba.N

مدیر تالار آموزشگاه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
نویسنده اختصاصی
مدرس
داستان‌نویس
دلنویس انجمن
کاربر VIP انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-31
نوشته‌ها
2,583
لایک‌ها
31,078
امتیازها
138
محل سکونت
رُم، ایتالیا
کیف پول من
80,621
Points
1,430
داد معشوقه‌ به‌ عاشق‌ پیغام‌
که‌ کند مادر تو با من‌ جنگ‌

هرکجا بیندم‌ از دور کند
چهره‌ پرچین‌ و جبین‌ پر آژنگ‌

با نگاه‌ غضب‌ آلود زند
بر دل‌ نازک‌ من‌ تیر خدنگ‌

مادر سنگدلت‌ تا زنده‌ است‌
شهد در کام‌ من‌ و تست‌ شرنگ‌

نشوم‌ یکدل‌ و یکرنگ‌ ترا
تا نسازی‌ دل‌ او از خون‌ رنگ‌

گر تو خواهی‌ به‌ وصالم‌ برسی‌

باید این‌ ساعت‌ بی‌ خوف‌ و درنگ‌

روی‌ و س*ی*نه‌ تنگش‌ بدری‌
دل‌ برون‌ آری‌ از آن‌ س*ی*نه‌ تنگ‌

گرم‌ و خونین‌ به‌ منش‌ باز آری‌
تا برد زآینه‌ قلبم‌ زنگ‌

عاشق‌ بی‌ خرد ناهنجار
نه‌ بل‌ آن‌ فاسق‌ بی‌ عصمت‌ و ننگ‌

حرمت‌ مادری‌ از یاد ببرد
خیره‌ از باده‌ و دیوانه‌ ز بنگ‌

رفت‌ و مادر را افکند به‌ خاک‌
س*ی*نه‌ بدرید و دل‌ آورد به‌ چنگ‌

قصد سرمنزل‌ معشوق‌ نمود
دل‌ مادر به‌ کفش‌ چون‌ نارنگ‌

از قضا خورد دم‌ در به‌ زمین‌
و اندکی‌ سوده‌ شد او را آرنگ‌

وان‌ دل‌ گرم‌ که‌ جان‌ داشت‌ هنوز
اوفتاد از کف‌ آن‌ بی‌ فرهنگ‌

از زمین‌ باز چو برخاست‌ نمود
پی‌ برداشتن‌ آن‌ آهنگ‌

دید کز آن‌ دل‌ آغشته‌ به‌ خون‌
آید آهسته‌ برون‌ این‌ آهنگ‌:

آه‌ دست‌ پسرم‌ یافت‌ خراش‌

وای پای‌ پسرم‌ خورد به‌ سنگ‌
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Saba.N

مدیر تالار آموزشگاه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
نویسنده اختصاصی
مدرس
داستان‌نویس
دلنویس انجمن
کاربر VIP انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-31
نوشته‌ها
2,583
لایک‌ها
31,078
امتیازها
138
محل سکونت
رُم، ایتالیا
کیف پول من
80,621
Points
1,430

Saba.N

مدیر تالار آموزشگاه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
نویسنده اختصاصی
مدرس
داستان‌نویس
دلنویس انجمن
کاربر VIP انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-31
نوشته‌ها
2,583
لایک‌ها
31,078
امتیازها
138
محل سکونت
رُم، ایتالیا
کیف پول من
80,621
Points
1,430

Saba.N

مدیر تالار آموزشگاه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
نویسنده اختصاصی
مدرس
داستان‌نویس
دلنویس انجمن
کاربر VIP انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-31
نوشته‌ها
2,583
لایک‌ها
31,078
امتیازها
138
محل سکونت
رُم، ایتالیا
کیف پول من
80,621
Points
1,430
قصه شنیدم که بوالعلا به همه عمر
لحم نخورد و ذوات لحم نیازرد

در مرض موت با اجازه دستور
خادم او جوجه‌ها به محضر او برد

خواجه چو آن طیر کشته دید برابر
اشک تحسّر ز هر دو دیده بیفشرد

گفت چرا ماکیان شدی نشدی شیر
تا نتواند کَسَت به خون کشد و خورد

مرگ برای ضعیف امر طبیعی است
هر قوی اول ضعیف گشت و سپس مرد
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا