اعتراف کن اون چیه که تو اتاقت قایم کردی و کسی نباید ببینه!؟
می‌تونه به جای اتاق، کمد یا هر جای دیگه‌ای باشه.
این یک مثاله!
صادق باشید و اعتراف کنید کسی نمیفهمه
-
چاپ کتاب های رمان، شعر و دلنوشته به مدت محدود کلیک کنید
همگانی اعتراف کن اون چیه که تو اتاقت قایم کردی و کسی نباید ببینه!؟
- نویسنده موضوع طلایه
- تاریخ شروع
- پاسخ‌ها 20
- بازدیدها 929
- Tagged users هیچ
ساعت تک رمان
اعتراف کن اون چیه که تو اتاقت قایم کردی و کسی نباید ببینه!؟
می‌تونه به جای اتاق، کمد یا هر جای دیگه‌ای باشه.
این یک مثاله!
صادق باشید و اعتراف کنید کسی نمیفهمه
یه بسته آدامس که تو یه کیفه و کیفه تو یه کولست و کوله تو یه کمده کمده هم درش قفله
آدامسه هم ۳ سال قدمت داره
آدامسه هم ۳ سال قدمت داره
آخرین ویرایش:
پارافین‌هایی که جمع کردم برای درست کردن شمع!
اعتراف کن اون چیه که تو اتاقت قایم کردی و کسی نباید ببینه!؟
می‌تونه به جای اتاق، کمد یا هر جای دیگه‌ای باشه.
این یک مثاله!
صادق باشید و اعتراف کنید کسی نمیفهمه
"خونوادم از شمع متنفرن!:<"
اعتراف کن اون چیه که تو اتاقت قایم کردی و کسی نباید ببینه!؟
می‌تونه به جای اتاق، کمد یا هر جای دیگه‌ای باشه.
این یک مثاله!
صادق باشید و اعتراف کنید کسی نمیفهمه
من خیلی چیزا قایم کردم ولی خیلیا دیدنشون و مشکلی نبوده
ولی یه چیزی که هیچکس نباید ببینه یه دفتره که از نوشته های توش هیچی نمیگم
آ الان یادم اومد یه دفترم هست که توش از خدا به ۲۰ زبان خواستم امتحان‌ها رو مجازی کنه:/ اونم نباید کسی ببینه ضایع‌ست تو یه جعبه قفل داره:/
یه دفترچس که واسه یه کاریه.تویه یه پوشمه دکه دار لایه برگه اچارا تویه یه پوشه بی بزرگ زیر کتابا تو پایین ترین طبقه کتابخونه
آخرین ویرایش:
یه دفتر که تمام کار هایی که می‌خوام انجام بدم در طی سال ها و باید مخفی بمونه رو نوشتم و اون دفتر رو یه جایی گذاشتم که هرکس ببینه با خودش می‌گه "نه بابا این جا که خیلی ضایع‌است این جا نمی ذاره!" امّا دقیقا همون جا گذاشتم
.zeynab.
مدیر تالار تاریخ ایران و جهان+مشاور نویسندگی
پرسنل مدیریت
مدیریت تالار
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
مشاور انجمن
داستان‌نویس
دلنویس انجمن
کتابخوان انجمن
خب راسش من شرایط حاکم بر زندگیم باعث میشه دو چیز رو خیلی مخفی نگه دارم که اگر مامانم ببینیدش با توجه به اینکه هنوز به مرحله ازدواج نرسیدیم احتمالا من رو قتل عام میکنه و یه دل سیر حلوا میخورین اون قد به قدرت نفوذش اعتقاد دارم که حتی توی انجمن هم جاشو نگم :/ و یکی دیگشم دفتر خاطراتم که به طرز وحشیانه ای حکم مرگو زندگیم رو داره:/ کلا حیاتی هستن
(مادرگرامی اگه داری این پیام رو میخونی لطفا باور نکن گوشی دست خودم نبوده برام پاپوش دوختن!)
اون قد به قدرت نفوذش اعتقاد دارم که حتی توی انجمن هم جاشو نگم :/ و یکی دیگشم دفتر خاطراتم که به طرز وحشیانه ای حکم مرگو زندگیم رو داره:/ کلا حیاتی هستن (مادرگرامی اگه داری این پیام رو میخونی لطفا باور نکن گوشی دست خودم نبوده برام پاپوش دوختن!)
یه دفتر جلد چرمی سبز رنگ
جوریه نوشته هاش که دست کسی بهش برسه قشنگ تا هفت نسل قبل و بعدمو میارن جلو چشمم
جاییم قایمش نکردم=/ هرکی بیاد تو اتاق اولین چیزی که میبینه همین دفتره واقعا چرا جایی مفقودالاثرش نکردم
جوریه نوشته هاش که دست کسی بهش برسه قشنگ تا هفت نسل قبل و بعدمو میارن جلو چشمم
جاییم قایمش نکردم=/ هرکی بیاد تو اتاق اولین چیزی که میبینه همین دفتره
واقعا چرا جایی مفقودالاثرش نکردم موضوعات مشابه
رمان های درحال تایپ
-
-
-
درحال تایپ رمان تتریس (ایزدان)|مازیار نبی عبدالیوسفی کاربر انجمن تک رمان- آخرین: مازیار نبی عبدالیوسفی
