مهم آموزشگاه نقد | تک رمان

  • نویسنده موضوع طلایه
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 52
  • بازدیدها 2K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
959
لایک‌ها
13,995
امتیازها
104
کیف پول من
8,717
Points
174
سطح
  1. حرفه‌ای
آموزش نویسندگی داستان کوتاه
نویسنده: مسعود رضایی

به نظر من سخت ترین سبک نویسندگی نوشتن داتسان های کوتاه است که به تخصص های بسیار ویژه ای احتیاج دارد که کار هر نویسنده ای نیست و هنر خاص خود را می طلبد بعضی از نویسندگان برای اینکه مطالب خود را خواننده القا و یا تفیهم کنند در قالب داستان های چند صد صفحه ای این کار را انجام می دهند ولی یک داستان نویس کوتاه از بین میلیون ها واژه و جملات و اندیشه های مختلف بهترین ها را با سبکی جذاب و بدون اسنکه از سر و ته مطلب کم یا زیاد شود به نوشته های خود ارزش می بخشد ذکر این نکته خالی از لطف نیست که امروز داستان نویسی کوتاه جایگاه ویژه ای را در بین خوانندگان پیدا کرده است و به دلیل مدیریت زمانی که نسل های پیشرفته امروزی دارند بهترین نوع داستان نویسی جهت صرفه جویی و تنگی وقت فراغت خواننده های مخصوص خود را دارد که ما در این پست تلاش کرده ایم که مطالب کم ولی با ارزش را تقدیم شما دوستان عزیز کنیم با تشکر احمد سپنتامهر

چگونه یک داستان کوتاه بنویسیم

همه می دانند که نوشتن یک داستان کاری راحت و ساده نیست. داستان کوتاه همانند نمایشنامه و شعر نوعی از ادبیات تخیلی ست که باید بر احساسات خوانندگان تاثیر بگذارد. ازآنجا که داستان کوتاه حاکی از تفسیر نویسنده از واقعیت است، باید به گونه ای هنری از زبان استفاده کند که بر تجربیات بشری دلالت کند. چگونه یک داستان کوتاه عالی بنویسم؟ چه نکاتی را باید در خاطر داشته باشیم تا داستان کوتاه خوبی بنویسیم؟ اینجا یک راهنمای سریع برای پاسخ گفتن به پرسش ها ارائه می شود:

1- بخوانید

خواندن برای هر کسی که می خواهد بنویسد، ضروری ست. برای نوشتن یک داستان کوتاه خوب، باید در ابتدا داستان های کوتاه دیگران را بخوانید. خواندن نه تنها انگیزه و الهام لازم برای نوشتن داستانتان را به شما می دهد، بلکه به شما می آموزد چگونه دیگر نویسندگان بر خواننده تاثیر می گذارند و همچنین یاد می گیرید که از سبک های آن نویسنده ها به عنوان پایه ای برای خلق سبک و تاثیر متعلق به خودتان استفاده کنید.

2- الهام بگیرید

یک نویسنده ی باتجربه و حرفه ای نیازی به الهام ندارد چون افکار او بطور طبیعی روان می شود و کافی ست که آنها را در کلمات تعبیه کرده و روی کاغذ پیاده کند. اما نویسنده های تازه کار باید الهامی داشته باشند چون نه تنها داشتن الهام به شما کمک می کند که اولین پاراگراف تان را بنویسید بلکه شما را یاری می دهد تا انتها پیش روید. الهامتان ممکن است به شکل یک شیئ باشد؛ یک شخص خاص یا رویدادی که نمی توانید فراموشش کنید.

3- داستانتان را در ذهن مجسم کنید

به چیزی فکر کنید که می خواهید درباره اش با خوانندگانتان حرف بزنید. فرض کنید می خواهید داستانی درباره ی دو نفر که عاشق هم می شوند، تعریف کنید. آن دو چگونه افرادی هستند؟ چه چیزِ آنها برایتان جالب است که می خواهید به خونندگانتان منتقل کنید؟ روی این موضوع تمرکز کنید و به موضوعات دیگری که می خواهید به این زوج پیوند دهید، فکر کنید. فرض کنید والدین دختر موافقِ رابـ ـطه ی آنها نیستند. خود این والدین چگونه آدم هایی هستند؟ برای اینکه آن دو را از عشق شان منصرف کنند، چه کار می کنند؟ پاسخ به این سوالات ممکن است علامت خوبی برای آغاز داستانتان باشد. شما از اینجاست که باید اندیشه ای درباره ی آنچه خواهید نوشت، فراهم کنید.

4- صح*نه ها را بچینید

برای آنکه نوشته یتان با رویدادهای از پیش اندیشیده شده ی داستانتان هماهنگ باشد، ترسیم صح*نه های داستانتان در یک کاغذ دیگر بسیار مفید است. شخصیت های احتمالی و رویدادهای اصلی داستانتان را ردیف کنید. لازم نیست این لیست شامل جزئیات زیادی از شخصیت ها و اتفاقات باشد چراکه قرار است این فهرست فقط طرحی باشد از آنچه داستانتان به نظر خواهد رسید.

5- زاویه ی دیدتان را انتخاب کنید

اینکه داستان از زبان چه کسی و چگونه تعریف می شود، برای یک داستان کوتاه بسیار مهم است. این نظرگاه به شدت حس و حال داستان را تغییر می دهد. به همین خاطر قبل از اینکه زاویه ی دیدی را که در داستان به کار خواهید گرفت انتخاب کنید، به دقت فکر کنید. ولی هر زاویه ی دیدی را که در این مرحله انتخاب می کنید، تا پایان داستان باید به آن پایبند باشید و تغییرش ندهید.

6- شخصیت ها را بسازید

برای یک داستان کوتاه حداکثر سه شخصیت اصلی خلق کنید. کاراکترهای اصلی زیاد داستان را پریشان، درهم و برهم و گیج کننده می کنند چون هر شخصیت جدید با خود بُعد تازه ای به داستان می دهد. شخصیت ها نباید آدمک هایی مقوایی باشند. هر شخصیت باید متناسب با ویژگی های خاص آن شخصیت سخن گوید. آنها باید باورپذیر و درعین حال اسرارآمیز باشند.

7- یک مقدمه ی خوب فراهم کنید

وقتی همه چیز طراحی و برنامه ریزی شد، پاراگراف اول را به سرعت بنویسید. صح*نه را بچینید و شخصیت های اصلی تان را معرفی کنید. این صح*نه باید جایی باشد که شما خوب می شناسیدش تا قادر باشید جهت توصیف واضح آنجا از تصاویری که در خاطر دارید، بهره بگیرید. باید پاراگرف اول چنان جالب باشد که خواننده توجه اش جلب شده و تشویق شود تا داستان را تا انتها بخواند. نکته ی مهم این است که در این پاراگراف، جزئیات مهم و نیز قسمت اصلی کنش را پشت پرده نگهدارید تا معمای داستان فاش نشود.

8- یک نقشه ی خوب طرح کنید

ابتدا اتفاقاتی را که قرار است نهایتا مشکل یا چالش اصلی را برای شخصیت (یا شخصیت های) اصلی خلق کنند، طراحی کنید. سپس گره های داستانی را پی ریزی کنید تا خواننده مشتاق و کنجکاو باقی بماند. همانگونه که داستان پیش می رود، چالش و مشکل اصلی نیز باید پیچیده تر شود و سختگیرانه تر پیگیری شود. به این ترتیب نه تنها احساسات خواننده برای خواندن ادامه ی داستان برانگیخته خواهد شد بلکه بر داستان متمرکزتر خواهد شد.

9- نگویید بلکه نشان دهید

شخصیت ها مسئول تعریف داستان طی کنش ها و دیالگوهایشان هستند؛ نویسنده نباید آنچه بیان شدنی ست را خودش تعریف کند. به جای اینکه بگویید "آنت از دست بهترین دوستش کریستینا به خاطر دزدیدن دوست پسرش خیلی عصبانی بود" بگویید " وقتی کریستینا به طرف آنت آمد و با لبخندی شیرین بر ل*ب به او چشمک زد، آنت در درونش درد شدیدی از خیانتی که به او شده بود، احساس کرد. با خشمی فروخورده و درحالیکه به سختی نفس می کشید، گفت: ’امیدوارم از اینکه دوستی خودت را ثابت کردی، خوشحال باشی.‘ "

10- از فعل های معلوم استفاده کنید

داستانتان هرچه بیشتر مملو از زندگی باشد، بهتر است. برای این کار از فعل های معلوم به جای افعال مجهول استفاده کنید. به جای گفتن "گل بوسیله ی جوانا برداشته شد" بگویید "جوانا گل را برداشت"

11- گفتگو را فراموش نکنید

بکارگیری گفتگو و دیالوگ به داستان زندگی می بخشد. از گفتگو فقط برای شاخ و برگ دادن ظاهری به شخصیت استفاده نکنید بلکه با آن هویت شخصیت هایتان را به خواننده منتقل کنید. از دیالوگ به شکل نقل قول مستقیم استفاده کنید مثل "برو آنجا!" به جای نقل قول غیرمستقیم مثل "زن به مرد گفت که به آنجا برود."

12- فرهنگ لغت دم دست داشته باشید

یک مرجع خوب (مثل یک فرهنگ لغت یا واژه نامه) برای خلق یک داستان خوب حیاتی ست. می توانید از آنها برای چک کردن املای کلمات و یافتن بهترین کلماتی که برای توصیف بکار می آید ، استفاده کنید. به جای یک جمله ی طولانی یا یک پاراگراف طویل سعی کنید از حداقل کلمات برای انتقال آنچه می خواهید بگویید، استفاده کنید. اغلب اوقات یک کلمه ی مناسب و محکم بهتر از پاراگرافی پر از کلمات تجملی و پوچ است.

13- پایان داستان را مختصر برگزار کنید

توصیه می شود که پایان داستان با تدبیر و اندکی پیچش همراه باشد. پایان تان یگانه باشد ولی به پایانی شل و ول اکتفا نکنید. باید رضایت بخش باشد ولی نه قابل پیش بینی. باید به خاطر داشته باشید که پایان بهتر است کوتاه باشد ولی نه آنچنان موجز و ابتر که خواننده احساس کند پا درهوا مانده است. پایان شما باید همه چیز داستان را از آغاز تا انتها به هم پیوند دهد و دربرگیرد.

14- باخوانی و ویرایش کنید

بعد از اینکه آخرین کلمات داستان را کنار هم گذاشتید، زمان آن فرا می رسد که چرخه ی ویرایش را آغاز کنید. با دقت سراغ نوشته بروید و تمام اشتباهاتی را که در ساخت جملات، لغات مورد استفاده و نیز قالب بندی مرتکب شده اید، اصلاح کنید. علامت های نگارشی، انتخاب صحیح کلمات و واژه بندی، املا، دستور و توصیف را از قلم نیاندازید. لغات ، عبارات و حتا پاراگراف هایی را که با عناصر اصلی داستان هماهنگ و همسو نیستند، خط بزنید. بعد از اینکه این کار را کردید، نوشته را تا چند روز و حتا چند هفته کنار بگذارید و بعد دوباره سراغش بروید؛ بخوانید و ویرایش کنید. در موقعیت ها و فرصت های مختلف داستان را بارها و بارها بازخوانی کنید. با این کار متوجه چیزهای مختلفی در داستانتان خواهید شد که ممکن است بخواهید آنها را تغییر دهید تا به بهترین شکل ممکن اش درآید.

15- بگذارید دوستان خطاهایتان را گوشزد کنند

دوستانتان را وادارید که نگاهی به کارتان بیاندازند. احتمالا آنها تنها قادر خواهند بود که اشتباهات و خطاهایی را ببینند که از چشم شما دور مانده اند. مثلا ممکن است آنها به بعضی کلمات یا جملات گیر دهند که اتفاقا شما عاشقانه دوستشان دارید. در چنین وضعیتی باید بین تغییر یا حذف کامل آن موارد یکی را انتخاب کنید.

نوشتن یک داستان کوتاه شاید آسان نباشد ولی غیرممکن هم نیست. با دانستن اصولی درباره ی عناصر اصلی و اندکی شور و انگیزه و البته شکیبایی می توان تنها با داشتن ایده هایی محدود داستانی نوشت. فقط به خاطر داشته باشید که شما مجبور به نوشتن نیستید؛ اگر می نویسید به خاطر این است که می خواهید بنویسید. همین حالا این کار را بکنید!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
959
لایک‌ها
13,995
امتیازها
104
کیف پول من
8,717
Points
174
سطح
  1. حرفه‌ای
چالش هایی که نویسندگان تازه کار، با آنها رو برو می شوند!
Wendy Rissman&
Syd Field
علی شاه علی

۱. شخصیت ممکن است به حد کافی جالب توجه نباشد: خوانندگان می خواهند تشخیص دهند که شخصیت اصلی، چه طور مشکلاتش را رفع می کند.
۲. شخصیت خیلی خوش شانس باشد: باید یک مشکل واقعی داشته باشد. برای مثال، شخصیت باید از میان یک بیابان، راه برود تا دوستش را نجات دهد. گر چه ممکن است که اگر یک نفر را نشان دهیم که سوار جیپ شده است و فقط آن را سواره نشان دهیم، تقریباً تا اندازه ای موثر نباشد.
۳. شخصیت، مشکلاتش را به وسیله تلاش های خودش حل نمی کند: اگر مشکلات برای شخصیت حل شود و ما خیلی کم در مورد آن بگوییم، خواننده مایوس و ناامید می شود. چون او می خواهد عرق بریزد و نگران شود که: «بالاخره شخصیت چه می شود؟». خواننده، نیاز دارد که ستیزه کردن و پیروز شدن شخصیت بر تقدیر را تماشا کند.
۴. گره گشایی، ممکن است مورد انتظار باشد: خواننده از ابتدا می داند که شخصیت چگونه مشکلش را حل خواهد کرد. و این بر عهده نویسنده است که توجه خواننده حفظ شود. حتی اگر پایان کار، مورد انتظار مخاطب باشد.
۵. نتیجه، ممکن است به حد کافی برای مخاطب مناسب نباشد. و گر نه، پیام نویسنده را نمی بیند. مخاطب های داستان، چه کسانی هستند؟ یک کودک ممکن است چیزی را طوری ببیند که یک جوان، آن را لایق نشمارد.

شروع داستان شما
پیش از آن که شما حتی نوشتن را شروع کنید، چیزهایی هست که باید به خاطر داشته باشید:
1. جایی را برای نوشتن انتخاب کنید که از هر گونه حواس پرتی و اغتشاش فکری به دور باشید و همه ابزار و وسیله های کار را در اطراف خود جمع کنید. سعی کنید همیشه از یک مکان ثابت برای نوشتن استفاده کنید.
2. نوشتن اولین پاراگراف، سخت ترین و مهم ترین بخش نوشتن است. همه وقتتان را برای آن به هدر ندهید. و روی نوشتن آن تقلا نکنید.
3. وقتی دارید داستان را پیش می برید از کار خود ایراد نگیرید و حتی از خودتان هم تعریف نکنید.
4. از ویرایش نابهنگام و زودتر از موعد، خوددداری کنید. تا رسیدن مرحله ویرایش، صبر کنید. چون اگر شما ویرایش را خیلی زود آغاز کنید، انرژی و سرعت نوشتن را از دست خواهید داد.
5. وقتی در حال نوشتن هستید برای خودتان انگیزه بسازید. اگر تمایل دارید کار را به زمان دیگری محول کنید، برای خودتان یک حد و اندازه در نظر بگیرید. (مثلاً شرط کنید که شما یک یا دو صفحه در یک روز خواهید نوشت).
6. اگر امکان دارد، از یک رایانه استفاده کنید. بیشتر نویسندگان وقتی یک رایانه در دسترس دارند سریعتر کار می کنند. زیرا آنها می توانند به آسانی اصلاح و غلط گیری کنند.


1.شخصیت اصلی شما کیست؟ مرد؟ زن؟ پیر؟ جوان؟ انسان؟ یک موجود بیگانه؟ خرگوش؟ مار؟ قوی؟ ضعیف؟ ثروتمند یا تهی دست؟

2.شما در حال نوشتن چه نوع داستانی هستید؟ اگر اولین پاراگراف در یک داستان گوتیک (2) (Gothic) با یک داستان وسترن (غربی Western) مقایسه شود، بسیار با هم متفاوت است. همچنین فضای آن را سریعاً پرورش دهید. آن خنده دار است؟ غم انگیز است؟ جدی است؟ برای چه کسانی می نویسید؟ مخاطبین شما چه گروهی هستند؟ (مثلاً نوجوانان 12 تا 15 سال؟)

3.این اتفاق، چه زمانی روی می دهد؟ برای آن که مخاطبین شما بتوانند یک تصویر را در ذهنشان بسازند، آنها نیاز دارند که بدانند اینها در گذشته رخ می دهند؟ یا در زمان حال و یا در آینده؟

4.این اتفاق، کجا روی می دهد؟ در یک عمارت بزرگ، یا در زندان؟ ممکن است در یک سیاره دیگر باشد. پس وقتی که خواننده سعی می کند یک تصویر ذهنی برای خود بسازد، این مورد هم مهم است.

5.چرا این اتفاق افتاد؟ موضوع یا نکته اصلی که شما سعی می کنید به خواننده بفهمانید چیست؟

6.چگونه گره های طرح، گشوده می شود؟

کاوش داستان شما
از خودتان بپرسید:
شخصیت شما، تا چه حدی شخصیت اصلی است؟ آیا او می خواهد یا می تواند داستان را برای خواننده شرح دهد؟ همیشه در خاطر داشته باشید که برای چه گروهی می نویسید؟
چطور می توانید داستان شخصیت های خود را بهتر بیان کنید؟ راوی دانای کل، موثرتر خواهد بود؟ یا اول شخص و یا سوم شخص؟ داستان شما خنده دار است؟ وحشتناک است؟ رازگونه است و یا مهیج است؟ داستان از چه نقطه ای شروع می شود؟ از کدام نقطه بحرانی زندگی شخصیت اصلی، داستان را آغاز می کنید؟ شما معمولاً نمی خواهید از جایی شروع کنید که شخصیت، متولد می شود.
شما سعی دارید چه چیزی را بیان کنید؟ هدف داستان شما چیست؟ شما نمی توانید در پایان فقط بگویید: «پیام و نتیجه این داستان این است که...»
به مخاطبتان نشان دهید! نه اینکه بگویید!

به یاد داشته باشید:
مخاطب را مجذوب نگه دارید. اگر آنها از داستان خسته شوند، هیچ چیز برای آنها آسان تر از این نیست که آن را زمین بگذارند. شما ممکن است خوانندگان را یا در شروع داستان ـ یعنی جایی که آنها نمی توانند وارد داستان شوند ـ از دست بدهید و یا در پایان داستان، جایی که آنها با نتیجه داستان شما موافق نیستند. سعی کنید خواننده را محتاج به ورق زدن و ادامه دادن داستان قرار دهید.

نويسنده از کجا شروع می کند؟
وقتی می نشینید و می خواهید بنویسید، از کجا شروع می کنید؟ آیا با تصویری از ماشینی که سوسوی چراغ هایش در بزرگراه خلوت به چشم می خورد؟ پیست مسابقه اتومبیل رانی با تماشاگرانی که دیوانه وار تشویق می کنند؟ یا از سکوتی که تیک تاک ساعت در آن به گوش می رسد؟
«نویسنده از کجا شروع می کند؟». این سوالی است که مدام می شنویم. در کارگاه ها و سمینارها، گاهی عده ای می گویند فکر تازه ای برای داستان دارند، اما نمی دانند از کجا شروع کنند؟ آیا باید یک خلاصه داستان یا طرح کلی بنویسند یا باید یادداشت برداری کنند؟ آیا باید از یک شخص، مقاله و یا یک عنوان روزنامه شروع کنند؟
نوشتن، یک روند است. مرحله ای مداوم، متغیر و ارگانیک از پیشرفت و توسعه است. حرفه و مهارتی است که گاهی به سطح هنر ارتقا می یابد. مراحل معینی وجود دارد که نویسنده، آنها را در حین پرورش فکر و نمایشی کردن از سر می گذراند. روند خلاقه ی نوشتن در هر نوع نگارش، یکی است. فقط شکل کار فرق می کند.
وقتی نوشتن یک داستان را آغاز می کنید، عملاً روندی را در پیش می گیرید که ماه ها یا شاید سال ها بعد با چندین صفحه پر از کلمه، گفت و گو و توصیف و ... رو به رو خواهید بود. اگر بدانید، نویسنده از کجا شروع می کند، پیشرفتی گام به گام خواهید داشت که راهنمای شما در روند نوشتن است.

نویسنده از کجا شروع می کند؟ با یک ورق سفید؟
شما باید چندین صفحه کاغذ سفید را با یک داستان پر کنید. داستانی که با تصاویر در قالب گفت و گو و توصیف بیان شود و در بطن ساختار دراماتیک جای گیرد.
آغاز کردن با شخصیت چه طور؟ یک شخصیت قوی و جذاب تقریباً برای هر داستان ضروری است. یک شخصیت همه جانبه و سه بعدی که داستان شما را به روشنی و با مهارت پیش برد، شروع محکم و خوبی است، ولی نویسنده از اینجا شروع نمی کند.
آغاز کردن با حادثه یا تجربه ای که برای خود شما یا کسی که می شناسید پیش آمده چه طور؟ گاهی می توانید تجربه ای خاص را به عنوان نقطه شروع داستانتان به کار برید. ولی بیشتر اوقات متوجه می شوید که اسیر واقعیت آن تجربه شده اید. چرا؟ به این دلیل که می خواهید به آن موقعیت یا حادثه، وفادار بمانید. بهتر است واقعیت، برود پی کارش تا شما بتوانید آن را به نحوی موثر نمایشی کنید. یادتان باشد: «چه کسی چه کرد؟» و «این اتفاق کجا افتاد؟» معمولاً به داستان ضعیفی منتهی می شود که از نظر دراماتیک (نمایشی) یا بی ارزش است یا کم ارزش.

می شود با یک فکر شروع کرد؟
بله! ولی یک فکر، فقط یک فکر است و این شما هستید که باید این فکر را نمایشی کنید، گسترش دهید، جامه ای به تنش بدوزید و وادارش کنید چیزی بگوید که شما می خواهید. «فرض کنیم که می خواهیم داستانی درباره یک مربی بنویسیم.» اما فقط فکر، کافی نیست. باید اطلاعات کافی هم داشته باشیم. باید فکر را نمایشی کنید. یعنی طوری که بتوان آن را به مخاطب نشان داد، نه این که تعریف کرد.

آیا می توانیم با طرح شروع کنیم؟
طرح در واقع، یعنی چیزی که اتفاق می افتد و تا وقتی که شما در برابر یک کاغذ سفید نشسته اید، این دورترین چیز به ذهن شماست. بهتر است فعلاً طرح را فراموش کنیم.

باید با تحقیق شروع کرد؟
اما تحقیق در چه مورد؟ آیا موضوعی باید باشد که درباره اش تحقیق کنید یا نه؟
پس نقطه آغاز همین است:
نویسنده از کجا شروع می کند؟
از موضوع و ساختار. پیش از آن که خودتان را آماده نوشتن کنید، باید موضوعی معین، یعنی یک شخصیت و یک ماجرا داشته باشید. (ماجرا نباید حتماً اتفاق خارق العاده و مهمی باشد).
موضوع می تواند این باشد که موجودی از سیاره ای دیگر، سفینه اش را گم کرده باشد و توسط چند کودک، پیدا و با آنها دوست می شود و همان کودکان در فرار، یاری اش می دهند و ...
در کارگاه داستان نویسی، اولین چیزی که از دانشجویانم می خواهم این است که بگویند داستانشان درباره چیست و جواب هایی از این دست می شنوم: «من داستانی در مورد خیر و شر می نویسم». «من درباره سه نسل از یک خانواده ایرلندی ـ ساکن شیکاگو ـ در زمان قرارداد دمکراتیک 1968 می نویسم». «من درباره عده ای که برای خود مدرسه می سازند، می نویسم. چون نزدیک ترین مدرسه به آنها، بسته است».

بسیاری از نویسندگان، در ابتدا فکر روشنی در مورد چیزی که می خواهند بنویسند، ندارند. آنها اقدام به تمرکز بر شخصیت اصلی و ماجرا می کنند. پیش از آن که داستان را شروع می کنید باید موضوع را ـ یعنی آنچه داستان درباره آن است ـ بر حسب شخصیتی که مسیر ماجرای دراماتیک را طی می کند بشناسید.
نوشتن داستان، روندی گام به گام است. اول پیدا کردن موضوع، بعد تحقیقی که نیاز دارید و ...

در هر گام باید آگاه باشید که به کجا می روید و چه می کنید! گم شدن میان کلمات و ماجراهای فیلمنامه در حال تغییر بسیار ساده است.
داستان شما درباره چیست؟ آن را مشخص کنید. شمرده شمرده آن را بیان کنید. آیا دارید یک داستان عاشقانه با ماجرای قوی می نویسید یا برعکس، داستانی پرماجرا و با جذابیت عشقی قوی؟ اگر شما نمی دانید، پس چه کسی می داند؟
شخصیت اصلی شما کیست و ماجرای داستانتان کدام است؟ چه اتفاقی رخ می دهد؟

موضوع داستان شما چیست؟
فکر اولیه یا ایده خود را به یک شخصیت و یک ماجرا، به چند جمله، کمتر از سه یا چهار جمله کاهش دهید. به یاد داشته باشید که این امر، نه بلایی سر داستان شما می آورد نه خللی در داستان ایجاد می کند. بلکه فقط یک راهنماست که شما را در حین نوشتن، یاری می دهد. (این همان چیزی است که بعداً قرار است به ایجاد طرح داستان منجر شود).
شما باید بدانید که درباره چه چیزی می نویسید! یکی از دانشجویانم به عنوان رمان نویس، عادت داشت از تحقیق پیرامون فکر اولیه، شروع به کار کرده، سپس در حین نوشتن، داستان و شخصیت هایش را بیابد. او اجازه می داد داستان، هر طور می خواهد پیش برود و او را به دنبال خود بکشد. بسیاری از رمان نویسان به این شیوه کار می کنند. اما بر خی از داستان نویسان (و فیلمنامه نویسان) به این گونه عمل نمی کنند. داستان معمولاً پیرو خط سیر ماجراست. خط سیری سر راست، موجز و روایی. همیشه جهت دار است. رو به جلو. باید هر صفحه و هر جمله، شما را به جایی برساند و بر حسب پیشرفت داستان، شما را پیش ببرد. اگر جمله ای یا پاراگرافی، کاری برای داستان انجام نداد، آن را بی رحمانه حذف کنید.
نوشتن مثل کوهپیمایی است. در حین صعود، فقط صخره های پیش رو و صخره های بلافاصله پشت سرتان را می توانید ببینید. به راحتی نمی توانید ببینید از کجا آمده اید و به کجا می روید. فقط صفحات یا خطوطی را که دارید می نویسید می بینید. پس به یک مسیر کلی نیاز داریم که گم نشویم.
شاید در مسیر یافتن موضوع داستان، برای ما سوال ایجاد شود که در نوشتن یک ماجرا، روی کدام قسمت آن تاکید بیشتری داشته باشیم. این پاسخ بستگی به نویسنده دارد. هر واقع هر کدام از تاکیدها، یک داستان جدید خلق می کند و موضوع اصلی، این است: «ما قصد داریم کدام داستان را بنویسیم؟».
این سوال برای هر کسی ممکن است پیش بیاید. موضوع داستان ما چیست؟ داستان بر حسب ماجرا و شخصیت، درباره چیست؟ کافی است در چند جمله بنویسید.
شما درباره چه می نویسید؟ آن را روی کاغذ بیاورید. ابتدا ممکن است چند صفحه شود. آن را به چند جمله کاهش دهید و بر موضوع، ماجرا و شخصیت متمرکز شوید. شاید برای جداکردن اجزای داستان، زمانی طولانی نیاز باشد.
موضوع، یک راهنمایی است که باید از آن پیروی کنید تا ماجرا و شخصیت را در قالب یک خط سیر داستانی دراماتیک ساختار بخشید.
پس نویسنده از کجا شروع می کند؟
از موضوع و ساختار.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
959
لایک‌ها
13,995
امتیازها
104
کیف پول من
8,717
Points
174
سطح
  1. حرفه‌ای
انواع رمان



انواع رمان از نظر پلات
انواع رمان از نظر ساخت

رمان را به لحاظ ساختمان و مایه های سبكی به چهار نوع، تقسیم كرده اند:

رمان حوادث(1(
رمانی است كه در آن تكیه اصلی بر حوادثی است كه در طی رمان مدام اتفاق می افتد و رمان فی الواقع چیزی نیست جز مجموعه ای از حوادث و ماجراهای پی در پی و مختلف. مثل رمان روبنسون كروزئه اثر دانیل دفئو كه مجموعه ای از حوادث گوناگونی است كه برای قهرمانان داستان اتفاق می افتد. رمان حوادث، حد فاصل رمان با رمانس است، زیرا در رمانس هم مثلاً امیر ارسلان رومی، خواننده با حوادث متعدد (منتهی محیرالعقول) سرگرم است.

رمان شخصیت(2(
رمان جدید برخلاف رمان های قدیم كه معمولاً رمان حوادث بوده اند، رمان شخصیت هستند. در رمان حوادث، تكیه بر اعمالی است كه قهرمان داستان انجام می دهد، اما در رمان شخصیت تكیه بر انگیزه ی انجام اعمال است.
بدین ترتیب در رمان های حوادث مثل سمك عیار و غالب داستانواره های قدیم ایرانی می توان پرسید: بعد چه شد؟And Then?)) اما در رمان شخصیت باید پرسید: چرا چنین شد؟ (?Why) مثلاً در بوف كور توالی حوادث آن قدر اهمیت ندارد كه انگیزه ی اعمال و این چرایی هاست كه در آن بحث انگیز است. از این رو رمان حوادث را می توان ادامه همان قصه ی بلند دانست و اصطلاح داستان را به شخصیت اختصاص داد و پیداست كه این دومی ارزش ادبی دارد.

رمان نامه ای(3(
كه در آن ساخت رمان بر مبنای نامه هایی است كه بین دو قهرمان اثر رد و بدل می شود. یا خواننده از طریق نامه هایی كه در رمان آمده است وارد فضای داستان می شود مثل «نامه های یك زن ناشناس» اثر استفان تسوایك یا «نامه های ورتر»( رنج های ورتر جوان) اثر گوته
در رمان واره های منظم ادبیات فارسی هم گاهی از نامه نگاری بین عاشق و معشوق استفاده شده است.

رمان اندیشه(4(
رمانی است كه مبنای آن بر ایده ها و مشرب های از پیش معلوم قالبی است، مثل رمان های نویسندگان حزب كمونیست شوروی. برخی از آثار جورج اورل (مثلا مزرعه حیوانات) و هاكسلی هم از این دست است.
در پایان این بخش بی فایده نیست كه به آراء هنری جیمز داستان نویس و منتقد آمریكایی در باب «رمان شخصیت» و «رمان حوادث» اشاره ای به عمل آید.
جیمز، تمایز بین این دو نوع رمان را اصولی نمی داند و می گوید از دید نویسنده چنین تمایزی نمی تواند وجود داشته باشد و او این نظر را در مورد تمایز بین رمان و رمانس كه همان داستان های عاشقانه پر ماجرا می باشد نیز ابراز می دارد.
به نظر هنری جیمز در رمان، حادثه و شخصیت به هم گره خورده اند.
شخصیت چیزی جز حادثه نیست و حادثه دلیل بر وجود شخصیت است . بدین ترتیب به عقیده ی او فرق بین رمان حوادث و شخصیت و حتی رمان و رمانس برساخته ی منتقدان ادبی است .
انواع رمان برحسب موضوع
رمان ها را بر حسب تكیه ای كه بر مطالب كرده اند و از نظر فرقی كه در موضوع و مقاصد هنری دارند، به نحوه ی زیر تقسیم می كنند:

رمان شكل پذیری (5) یا نوول تربیتی (6(
موضوع این گونه رمان ها توسعه و تكامل ذهن و شخصیت قهرمان است. قهرمان تجربیات مختلفی را پشت سر می گذارد و معمولاً بعد از سپری كردن یك بحران روحی، به ماهیت، نقش و وظیفه ی خود در جهان پی می برد. برخی از آثار
توماس مان
و سامرست موام (ماه و شش پشیز) از این دسته اند.
یكی از انواع فرعی این گونه رمان، رمان زندگی هنرمند (7)است كه در آن تحول و تكامل خود داستان نویس یا هنرمندی مطرح است. در این گونه داستان ها، هنرمند طی حوادثی به موقعیت و سرنوشت هنری خود وقوف می یابد. مثال این نوع ، رمان معروف مارسل پروست موسوم به «در جست و جوی زمان های گمشده» و «چهره ی هنرمند در جوانی» اثر جمیز جویس است.

رمان اجتماعی (8(
كه در آن تكیه بر تاثیر اجتماع و مقتضیات اجتماعی بر شخصیت قهرمانان و حوادث داستان است و گاهی نیز در آن تزهایی برای اصلاحات اجتماعی عرضه می شود؛ مثل «خوشه های خشم» اثر جان اشتین بك داستان پرداز آمریكایی.

رمان تاریخی (9(
در این نوع رمان، زمینه ی اثر و شخصیت ها و حوادث از تاریخ اخذ شده اند، مثل رمان «ایوانف» اثر والتر اسكات یا «قصه ی دو شهر» اثر چارلز دیكنز یا آشیانه ی عقاب نوشته ی زین العابدین مؤتمن. جورج لوكاچ منتقد بزرگ ادبی در سال 1962 كتابی در بررسی این نوع رمان به نام «رمان تاریخی» نگاشت .

رمان محلی (10)
كه تكیه ی آن بر آیین و رسوم و لهجه ی شهرها و ولایات است؛ نه به این قصد كه صبغه محلیColor–Localپیدا كند بلكه به این جهت كه تاثیر اوضاع و احوال و عوامل محلی را بر كردار و رفتار شخصیت های داستان نشان دهد و نحوه ی تفكر و احساسات قهرمانان داستان را با توجه به زمینه ها و مایه های محلی تبیین نماید. مثال این گونه رمان، «ایالت یوكنا پاتافا» اثر ویلیام فالكنر و برخی از آثار رسول پرویزی و صادق چوبك (مثل تنگسیر) است.

رمان روانی (11(
كه در آن از مسائل ذهنی و روانی قهرمان یا قهرمانان داستانی سخن می رود. این نوع رمان امروز با پیشرفت دانش روانشناسی و روانكاوی، رواج بسیار یافته است. نمونه آن برخی از آثار جویس و ولف و صادق هدایت مثلاً بوف كور است.


انواع رمان از نظر پلات


12 - رمانس منثور
13 - رمانس های پهلوانی یا شهسوارانه
14 - رمانس نوول ها


هسته داستانی (Plot) رمان هم انواع مختلفی دارد: تراژدی، كمدی، طنز، عاشقانه.
باید توجه داشت كه در رمان محض یعنی رمان به معنی واقعیش و به اصطلاحNovel Proper، شخصیت های پیچیده و مشكلی از طبقات مختلف اجتماع مطرح اند كه برای اعمالی كه در داستان انجام می دهند انگیزه های متفاوتی دارند. این قهرمانان در تقابل با شخصیت های دیگر، تجربیات زندگی را به خواننده منتقلمی كنند. اما در داستان های عاشقانه و پهلوانی یعنی رمانس منثور (12)، همان طور كه در منشأش رمانس های پهلوانی یا شهسوارانه (13) دیده می شود، شخصیت های ساده ای مطرح اند كه معمولاً عمق ندارند، و پیچیده نیستند و نویسنده در مورد آنان اغراق می كند و آنان را والاتر از آن چه هستند و به طور كلی بالاتر از واقعیت نشان می دهد. در این گونه رمان ها، قهرمان و نابكار، اربـاب و رعیت، بد و خوب به صورت قاطعی از هم جدا می شوند. قهرمان از ج*ن*س دیگر مردمان نیست و از بافت واقعی اجتماع جداست. ساختمان پلات بر آرمان ها و خیالات و ماجراهای غیر واقعی مبتنی است. نمونه رمانس نوول ها (14) را می توان در آثار خیالی عاشقانه – پهلوانی یا عاشقانه– ماجراجویانه در مقابل رمان های واقع گرا(Realistic Novels) والتر اسكات دید. امیلی برونته، ادگار آلن پو، مارك تواین، هم چنین آثاری دارند كه كاملاً از آثار كسانی چون فالكنر متمایز است.
مراد از این بحث این است كه ارزش پلات در همه انواع رمان ها به یك اندازه نیست. در برخی بسیار منسجم و در برخی سست و بی رمق است و چنان كه بعداً توضیح داده خواهد شد. در برخی از روایات نیز اصلاً نمی توان قایل به پلات شد كه ما این گونه روایات را قصه (در مقابل داستان) می خوانیم.
Novel Of Incident
Novel Of Character
Epistolary Novel
Novel of Ideas
Novel of Formation
Novel of Education
Artist Novel
Socialogical Novel
Historical Novel
Regional Novel
Psychological Novel
Prose Romance
Chivalric Romance
Romance Novels
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
959
لایک‌ها
13,995
امتیازها
104
کیف پول من
8,717
Points
174
سطح
  1. حرفه‌ای
باید ها و نباید ها قبل از نوشتن رمان
نوشته Patty Apostolide



در داستانتان مستلزمید ویژگی های شخصیتی ممتازی را برای شخصیت اصلی در نظر بگیرید تا او را نسبت به شخصیت های دیگر داستان ممتاز سازد. با متمایز ساختن شخصیت های اصلی از اشخاص دیگر داستان می توانید هر نوع حالات یا موقعیت را بر اساس خصوصیات آنها خلق کنید.
درس هایی برای نویسندگان تازه کار
قبل شروع به نوشتن رمانتان تعیین شخصیت های داستان الزامی است. حداقل دو شخصیت ب*ر*جسته در داستانتان خواهید داشت قهرمان مرد و قهرمان زن. اساسا در کل داستان آن دو بر یک دیگر تاثیر گذار خواهند بود و چگونگی تاثیر گذاری آن دو بر یک دیگر را نتیجه داستان مشخص خواهد کرد. می خواهید این دو شخصیت از ابتدا تا انتهای داستان در عشق پایدار بمانند؟ یا این که می خواهید در ابتدای داستان به یکدیگر عشق بورزند و سپس در انتها با کشمکش به جدایی برسند؟ زمانی که این دو شخصیت را انتخاب کردید حال لازم است تا در مورد سن، ویژگی های شخصیتی و نامشان تصمیم بگیرید.

سن
رفتارهای مناسب سنی در بسط دادن شخصیت در درجه اول اهمیت هستند. به عنوان مثال اگر سن شخصیت زن را سنین نوجوانی در نظر می گیرید باید بدانید که عکس العمل او نسبت به موقعیت ها متفاوت تر است از اواخر سن بیست سالگیش است. این مورد بهمان اندازه در مورد شخصیت قهرمان مرد نیز یکسان است (صدق می کند). در داستان های عاشقانه نوعا سن قهرمان زن اوایل سن بیست سالگی در نظر گرفته می شود حال آن که قهرمان مرد مسن تر است. اگر سن قهرمان مرد را بیست سالگی در نظر می گیرید نباید او را یک شخص سرمایه دار و با نفوذ نشان دهید مگر این که به واسطه ارثیه ثروتمند شده باشد و اگر سن سی سالگی را برایش در نظر می گیرید نباید او را در انجام فعالیت هایی نشان دهید که نسبت به سنش خام و بی تجربه است(نا معقول است)

ویژگی های شخصیتی
در داستانتان مستلزمید ویژگی های شخصیتی ممتازی را برای شخصیت اصلی در نظر بگیرید تا او را نسبت به شخصیت های دیگر داستان ممتاز سازد. با متمایز ساختن شخصیت های اصلی از اشخاص دیگر داستان می توانید هر نوع حالات یا موقعیت را بر اساس خصوصیات آنها خلق کنید. به طور نمونه در داستان ویژگی های شخصیتی در میان رفتارها، دیالوگ ها( گفتگو با افراد دیگر )آشکار می شود و گاهی اوقات در حین بازگویی داستان ممکن است آشکار شود که چطور فردی در آن سبک رفتاری در می آید.

اگر با ویژگی های شخصیتی آشنا نیستید می توانید کتاب های روانشناسی که اینگونه صفات را توصیف می کنند مطالعه کنید. برخی از صفات شخصیتی عبارتند از: افراد درون گرا برون گرا و یا افراطی از نوع شخصیت های ذکر شده و غیره. برای مثال یک شخص درون گرا در محیط اجتماعی خجالتی ظاهر می شود، زیاد صحبت نمی کند و از مکان های اجتماعی دوری می کند و در حالیکه یک شخص برون گرا اجتماعی، صمیمی و معمولا اهل معاشرت و مهمانی است .

انواع بسیاری از خصوصیات رفتاری وجود دارد که می توانید برای قهرمان زن انتخاب کنید. به طور نمونه یک زن رمانتیک این خصوصیات را داراست: مهربان، فرهیخته، عاشق، خونگرم، مجرد، خوش گذران، دانا و جذاب. برای قهرمان مرد نیز حتی خصوصیات رفتاری می تواند بیشتر از این باشد و معمولا این خصوصیات را داراست : مسن، قاطع، قدرتمند، مهربان، دستگیر، مجرد، نجیب و خوش تیپ.

به طور معمول شما باید شخصیت های متنوع و متعددی در داستانتان داشته باشید . اما آگاه باشید که شخصیت هایی کاملا بی عیب و نقص خلق کنید. چون خوانندگان ترجیح می دهند در مورد افراد واقعی بخوانند و در عین حال در همان لحظه مایلند کمی گریز بزنند ( در حین خواندن داستان ). بعضی از فضاها را رها می کنند و به سمت شخصیت مورد پسندشان بسط می دهند تا آنها را به سمت رویداد سوق دهد. همانطور یک نویسنده، نویسنده نیز مجبور است بعضی از لغات را به شکل زیرکانه ای به کار ببرد تا اینچنین حادثه و رویدادی را تثبیت کند.

البته خصوصیات رفتاری دیگری نیز می توان در نظر گرفت، ممکن است قهرمان زن شخصی لجوج و سر سخت باشد و به نصیحت دیگران گوش ندهد و یا ممکن است قهرمان مرد نسبت به هیچکس صادق نباشد بنابراین جالب است که او شخصی محتاط و هوشیار باشد.

زمانی که در مورد ویژگی های هر شخصیت تصمیم گیری کردید سپس گام بعدی تخیل است. تخیل در مورد چگونگی عکس العمل آن ها نسبت به موقعیت های تعیین شده است.

برای مثال یک شخص بی فکر احتمالا عکس العمل متفاوتی نسبت به یک شخص محتاط در یک موقعیت مشابه خواهد داشت. سعی کنید خودتان را در جایگاه شخصیتتان قرار دهید و آنچه را که آنها احساس خواهند کرد احساس کنید. وقتی قهرمان مرد و زن با هم صمیمی می شوند ممکن است تا پایان داستان در بر طرف کردن معایبشان به یکدیگر کمک کنند و در همان حال معایب و نقایص یکدیگر را بپذیرند . البته کشمکش هایی در رسیدن به عشقشان وجود خواهد داشت. داستانی بدون کشمکش وجود دارد ؟ !

آن ها تا پایان داستان نقایص یکدیگر را در زندگیشان می فهمند و با اینحال نمی توانند بدون یکدیگر زندگی کنند. زندگی بدون حضور دیگری معنا ندارد. مهم نیست به چه قیمتی آها....... عشق صادق و پاک !

نام ها
زمانی که سن و ویژگی های شخصیتی هر شخصیت را مشخص کردید بعد از آن لازم است تا نامی برای آنها انتخاب کنید. اگر برای شخصیت مرد صفت مبارز یا رهبر را در نظر دارید نباید نامی برایش انتخاب کنید که ج*ن*س مونث به آن نام خوانده می شود. مثل نام جین یا فرانسیس. همچنین باید در مورد وضع ظاهر، منطقه یا ناحیه و دوره زمانی که شخصیت ها در آن هستند حساس باشید. علاوه بر این باید بدانید که نام های شخصیت های دیگر داستان نباید بر نام قهرمان های داستان چیرگی یا برتری داشته باشد.

سایر ویژگی ها
زمانی که شخصیت های اصلی را مشخص کردید بعد از آن باید در مورد افراد دیگری که می خواهید در داستانتان نقش داشته باشند فکر کنید. اینکه چه نقشی را این شخصیت ها می خواهند در پیشبرد شخصیت قهرمان های اصلی ایفا کنند ؟ اگر شما فردی را به داستانتان اضافه می کنید فقط به این خاطر که آن ج*ن*س مذکر یا مونث را دوست دارید این کافی نیست دوباره روی آن شخصیت فکر کنید که چطور آنها می توانند در داستان مثمر ثمر باشند.

ممکن است از طریق این شخصیت ها مواردی را بفهمید که برای قهرمان های اصلی مفید باشد سپس آنها را به داستانتان اضافه کنید.

ایجاد شخصیت های سطحی یا ظاهری نتیجه تمرکز کردن بر روی یکی از ابعاد شخصیت می باشد. ویژگی های سطحی می تواند رویهم رفته بد خوب خنده دار غمگین و غیره باشد. البته این موارد تزلزل زیادی در توصیفات ایجاد نمی کنند. گاهی اوقات این شخصیت ها به نگـاه دانلـود اضافه می شوند تا شخصیت فرد دیگری را اثبات کنند. برای مثال یک شخصیت بد را در مقابل قهرمانی که در مبارزه با او خوب ظاهر می شود قرار می دهیم که صرفا هدف از داشتن شخصیت بد خوب جلوه دادن قهرمان مرد است . سعی نکنید تا ویژگی شخصیت بد را آنچنان بسط دهید که بدی او را کمتر جلوه دهد. اگر چه در ادبیات اخیر یکی از مواردی که بیشتر دیده می شود ظاهر دلسوزانه افراد بد در انجام دادن کردارهای بدشان است و در عین حال به هر طریقی شخصیت را بسط می دهند تا احساس تاسف نسبت به آنها را در خواننده ایجاد کنند.

فرایند نوشتن
زمانی که در حال نوشتن هستید مهم نیست تماما فکر کنید. همیشه برگردید و کارتان را برای اثبات و سازگاری در داستانتان بررسی کنید .مطئمن شوید که اگر قهرمان داستانتان در شروع داستان چشم های آبی دارد هنوز هم تا پایان داستان چشم های آبی خواهد داشت و غیره. همچنین قبل از نوشتن مطئمن شوید که شخصیت های داستانتان را خوب شناخته اید. اگر اینطور نباشد در طول نوشته تان عدم شناخت شما ازشخصیت ها معلوم خواهد شد. در کل داستان شما مستلزمید در توصیف اشخاص واقعی در تمامی مراحل درخشش ها و همچنین معایبشان دقت کنید. زمانی که اولین چرک نویس رمان دختر لیپسیز را می خواندم فهمیدم که باید اندکی بیش تر و خیلی خوب در باره ایجاد کارکترها توجه می کردم. سپس فهمیدم عمدا یک یا دو کاستی در رمانم داشتم. کاستی هایی که به کشمکش در داستانم کمک می کرد و در پیشرفت رمانم موثر بود.

فرایند نهایی که در پایان به آن می رسید شخصیتی است که شما خلق کردید و یا آمیختید، شخصیتی کاملا جدید که با درسی که آنها از داستان گرفتند، با رشد دادن درون به سوی انسانی بهتر بودن گام بر می دارند. حال با خواندن این متن شروع کنید به نوشتن شخصیت هایتان و به آنها جان بدهید.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
959
لایک‌ها
13,995
امتیازها
104
کیف پول من
8,717
Points
174
سطح
  1. حرفه‌ای
چگونه داستان طنز بنویسیم؟

طنزنویسی را نمی شود گرفتار قاعده و قانون کرد.چون در سایۀ شکستن قاعده هاست که شکل می گیرد و آفریده می شود.ولی در هر حال،یک داستان طنز،ویژگی هایی دارد که با شناختن آنها،می توان دریافت که یک داستان طنز چگونه خلق می شود و چطور می شود آن را نوشت:

۱- بیرحمی، لازمۀ طنزنویسی


طنزنویسی، بیش و پیش از آن که "تکنیک"را پشتوانۀ خود داشته باشد، برخاسته ازنوعی"نگاه"است. طنزنویس، این قدرت را دارد که از موضعی فراتر،با فاصله،نقادانه و بیرحم به سوژه نگاه کند.این نگاه،بیش از آن که حاصل تمرین و ممارست باشد، یک توانایی ذاتی در برخی افراد است.بنابراین طنزنویسی چیزی نیست که بتوان آن را آموخت،بلکه می توان آن را پرورش داد .اگر نمی توانید فاصلۀ انتقادی با سوژه بگیرید و مدام احساساتی می شوید،سراغ طنزنویسی نروید!

۲- تکلیفتان را با طنز مشخص کنید

طنز نسبی است.بستگی به درک و تلقی افراد دارد.هر چه عمیق تر باشد و در لایه های اثر بیشتر پنهان باشد و کمتر به چشم بیاید،نسبیت آن بیشتر است.اثری را که ممکن است از نظر شما طنز تلقی شود ،ممکن است دیگری بخواند و بگوید:"خب!این طنزش کجاست؟!"این امر،در مورد بخشهای دیگر ادبیات داستانی صادق نیست.یک اثر در ژانر پلیسی یا معمایی یا وحشت،قوی یا ضعیف،یا متعلق به آن ژانر است یا نیست.ولی در مورد طنز،قضیه فرق می کند.ممکن است یک اثر از دید شما طنز باشد و از دید دیگری،نه.بستگی به تعریف و برداشت مخاطب از طنز دارد.

۳-ایده اولیه، حس تضاد

یک اثر طنز هم مثل هر اثر داستانی دیگری با یک ایدۀ اولیه همراه است، تصویری هر چند گنگ از یک ناپایداری که در ذهن حک شده است.این ایده، درداستان طنز همیشه با حس تضاد پیوند می خورد. هر اثر طنز،یک کشف است:کشف یک تضاد در محیط درون یا پیرامون هنرمند که به زبان می آید و قالب داسنان به خود می گیرد.شما در داستان طنز،باید ابتداتضادی را حس کنید تا آن را در قالب روایت بازگو کنید وکار را پیش ببرید.این تضاد می تواند در ذهن و فکر شما رخ دهدوحاصل یک حس درونی باشد،و یا ممکن است متاثر از محیط پیرامونی تان باشد.هر اثر طنز،از درک این تضاد آفریده می شود.سپس بر اساس آن،پیشبرد داستان،شخصیت سازی ،نتیجه گیری و...رخ می دهد.البته هر تضادی ممکن است به آفرینش طنز منجر نشود ولی وقتی با این حس در قالب و با زبانی نو "بازی " کنید،به طنز می رسید.

۴-انتخاب قالب، مهمترین گام

یافتن قالب و ظرف مناسب برای ایدۀ اولیه،مهمترین بخش طنزنویسی است.طنزنوشتن بیش از هر بخش دیگر ادبیات داستانی بر تعقل استوار است و آگاهانه آفریده می شود.این آگاهی (که در تمامی لحظات خلق اثر حضور دارد) ابتدا در یافتن قالب است که نمود پیدا می کند. ابتدا از خود بپرسید که ایدۀ اولیه ام مناسب برای چه قالب،ظرف یا ژانری است؟کدام بهتر جواب می دهد؟آیا ایدۀ فلسفیم را در ژانر معمایی بریزم بهتر جواب می دهد(چندان که بهرام صادقی در"با کمال تاسف"،"وسواس"و برخی دیگر از داستانهای کوتاه خود آزموده است)یا بهتر است آن را مثلاًدر قالب ژانر تخیلی بازگو کنم(چندان که در بسیاری از داستانک های جیمز تربر می بینیم)؟ ممکن است این تلاش مدتها طول بکشد،تا به این نتیجه برسید که ایدۀ اولیه تان به چه قالبی بیشتر می آید و با آن بیشتر هماهنگ است.

صادق هدایت ایدۀ هجو کلیۀ مظاهر قدرت را در قالب روایت تاریخی "توپ مرواری" برد که بی شک ایدۀ او جز در آن قالب قابل پرداخت نبود.این قالب را پیش از آغاز نگارش کتاب ،حساب شده انتخاب کرده بود و به دوستانش گفته بود که می خواهم یک روایت تاریخی بنویسم،چون حرفهایم را در قالب دیگری نمی توانم بیان کنم .کافی است به یاد قلعۀ حیوانات یا 1984 جورج اورول بیافتید تا به اهمیت انتخاب قالب مناسب برای یک ایده و سوژه و تاثیر آن در ماندگاری اثر داستانی طنزپی ببرید.اورول 1984 را با هدف نقد سیاستهای استالین نوشت ولی قالب و پرداخت چنان قوی بود که اثر از زمان و مکان خاصی فراتر رفت و جاودانه شد.

۵ - طنز کلامی

مخاطب در یک اثر طنز،چیزی را می بیند که سر جایش نیست و این،او را به خنده می اندازد.بخشی از این "سر جایش نبودن"می تواند جدا از سوژه،در زبان اثر متجلی شود.

بازی با کلیشه های زبانی آشنا و بازسازی آنها،استفاده نابجا از ادبیات رسمی یا محاوره ای،غلط نویسی و یا غلط گویی تعمدی،استفاده از تعابیر طنز آمیز برای توصیف صح*نه و شگردهای دیگر در واژگان و کلام، در تشدید فضای طنز در اثر موثر است.شما در نگارش اثر طنز،همان طور که در موضوع و سوژه و ماجرا مخاطب را غافلگیر می کنید، در زبان نیز می توانیدهمین غافلگیری را به کار ببرید،تا به تعمیق حس طنز کمک کنید،حتی در طنز می توانید به "واژه سازی "هم روی آورید یا مفاهیم نو را بر کلمات سوار کنیدکه چه بسا در زبان معمول و رایج مردم هم کم کم به کار بروند. کافی است به معروفترین رمان معاصر طنز فارسی(دایی جان ناپلئون)مراجعه کنید تا ببینید زبان روان،شوخ و استفاده دقیق از کلمات و بار کردن مفاهیم جدید بر آنها،تا چه حد در خواندنی کردن کتاب و سپردن آن به حافظۀ جمعی نقش داشته است،تا آنجا که عباراتی مثل:"کار،کار اینگیلیساست" در محاورات روزمرۀ ما،به صورت ضرب المثل درآمده است!البته طنزعبارتی را آگاهانه وحساب شده به کار ببرید وگرنه به لودگی پهلو می زند و مخاطب را پس می زند. یعنی طنز کلامی باید در خدمت ارائۀ ایده و نظر اصلی اثر باشد و نباید در بکار گیری آن زیاد دست و دلبازی به خرج بدهید.

۶- شخصیت پردازی

شخصیتهای آثار طنز،اغراق آمیزند.این اغراق را می توانید از طریق کوچک نمایی یا بزرگ نمایی شخصیت ها انجام دهید.آدمهای آثار طنز،یا کوچک تر از آنند که در دنیای واقعی به نظر می آیند،یا بر عکس،بزرگ تر از اندازه خودشان در عالم واقع هستند.(البته معمولاً سایزی که آثار طنزبرای شخصیتها می سازند مناسب ترشان است،تو گویی طنز نویس نقاب از هیکل ظاهری افراد بر می دارد!)در هر حال اثر طنز هر چند واقع نما باشد یا سرگذشت آدمهای واقعی را به تصویر بکشد در سایۀ همین بزرگ نمایی یا کوچک نمایی، تصویری اغراق شده از آنها را نمایش می دهد.

کنشهای شخصیتهای اثر طنز،مناسب و متناسب با شخصیت های آنها در عالم واقع نیست و دچار بی تناسبی و تضادند.اینجاست که پای شگردهای طنز مثل "حماسۀ مضحک" به میان می آید:هجو شخصیتی که دچار خودبزرگ بینی است در سایۀ آفرینش مضحک فضایی حماسی. برای مثال شخصیت دن کیشوت که با وجود ناتوانی، غرق در خیالات خود است و می خواهد به دورۀ شکوه شوالیه گری بازگردد و در عالم اوهام آسیاب های بادی را دشمن می پندارد .نمونۀ روشن دیگری از حماسۀ مضحک،مثنوی موش و گربۀ عبید زاکانی است و قضیۀ عابد و زاهد شدن گربه که با لحنی حماسی ادا می شود و در نهایت مخاطب می بیند که توبۀ گربه، مضحکه ای بیش برای چپاول موشان نبوده است!

البته این اغراق در شخصیت سازی را باید دقیق انجام دهید. شخصیت باید در عین اغراق آمیز بودن، باور پذیر باشد وگرنه اثربخشی خود را از دست می دهد و سمت و سوی کاریکاتوریستی به خود می گیرد که همذات پنداری مخاطب را برنمی انگیزد.قدرت و قوت شخصیت طنز،در سایۀ حرکت آکروباتیک او روی بند اغراق و واقع نمایی شکل می گیرد.شخصیت اثر داستان طنز ،ما به ازای واقعی ندارد،چون در ساخت آن،مبالغه شده است ولی نمادی اغراق شده از مابه ازای واقعی خود است و از این رو و در عمق خود،شخصیتی واقع نماست و برای مخاطب ،شخصیتی خیالی نیست و چه بسا خود را در آینۀ او ببیند. مثلاً "چرویاکف"شخصیت اول داستان"یک شب خوش"چخوف،یک تیپ کاملاًآشناست،کارمندی دون و ساده،بی هیچ تشخٌص خاصی.او شبی در سالن تئاتر غفلتاًعطسه می کند و از این که می بیند مدیر کل ادارۀ راه،جلوی او نشسته است از این عطسۀ خود شرمنده می شود و چنان ابراز و احساس شرمندگی را تداوم می دهد تا در نهایت دق می کند و می میرد!این اغراق در شخصیت پردازی چنان ماهرانه و واقع نمایانه صورت گرفته است که برای مخاطب پذیرفتنی به نظر می آید و چه بسا خود را در آینۀ اعمال و رفتار چرویاکف می بیند!

در آثار طنز،گاه تضاد در شخصیت سازی،در آفرینش شخصیتهای متضاد در آثار متجلی می شود.دم دستی ترین نمود این شگرد،در آثار سینمایی از رهگذر خلق دو شخصیت متضاد از نظر فیزیک بدنی و خصوصیات(لورل و هادردی،چیچو و فرانکو ...)دیده می شود و در آثار داستانی،از رهگذر برخورد میان تیپ های متضاد ،طنز در کلام و موقعیت آفریده می شود.نمونه روشن آن،شخصیت دن کیشوت و سانچو پانزا در رمان دن کیشوت است .دن کیشوت آدمی خیالپرداز و دچار اوهام است و سانچوپانزا شخصیتی واقع بین و ساده دل ولی مطیع اربـاب .بخش مهمی از طنز این اثر،از رهگذر برخورد میان این دو است که شکل می گیرد و آفریده می شود.

بسیاری از طنزنویسان از رهگذر آفرینش شخصیت غیر قابل پیش بینی در اثرشان به طنز می رسند.معمولاًکنش و واکنش این شخصیت،در جهت عکس پیش بینی مخاطب حرکت می کند و در نتیجه تعجب مخاطب را بر می انگیزد و همین امر موجب خندۀ او می شود.چون کاری می کند که مخاطب انتظارش را ندارد.در هر حال،چه شخصیتتان قابل پیش بینی باشد و چه غیر قابل پیش بینی،قرار دادن او در موقعیتهایی که در آن غرابت در رفتارو یا کلام رخ دهد،ضروری است.

۷- غافلگیری در گره گشایی

یک گره گشایی غافلگیر کننده و تکان دهنده،قوی ترین گزینه برای بخش پایانی داستان طنزشماست.تعجب،موتور خنده است و در داستان طنز این تعجب در غافلگیری نهایی به اوج خود می رسد. آخرین جمله داستان طنز، باید به ذهن مخاطب ضربه بزند و او را غافلگیر کند.

۸- بازی با قواعد و قوانین


در داستان طنز،آموزشهای کلاسیک داستان نویسی رنگ می بازند.چرا که طنز،عرصۀ ممکن ساختن ناممکن هاست.در طنز،شما مجازید که قالبهای ممنوع در داستان نویسی را به کار بگیرید و مخاطب را با خود در لـ*ـذت این ورود به حریمهای ممنوعه شریک سازید!می توانید کار را یکسره در قالب زبان خشک و غیر منعطف و غیر داستانی اداری بنویسید،از غلط نویسی عمدی استفاده کنید ،زبان گزارشی به اثر بدهید و جا به جا،حکم های کلٌی صادر کنید.به سبک و سیاق انشاهای دورۀ دبستان،توصیفات شدید و غلیظ به کار ببرید.می توانید اثر را در قالب مقاله های مستند و مستقیم بنویسید .می توانید وقایع جزئی و کلی مربوط به خودتان را بی هیچ تخیل و تکنیک روایی به قلم بکشید،کارهایی که در کلاسهای داستان نویسی ،پیوسته شما را از آن برحذر می دارند.آن وقت از این همه غلط نویسی تعمدی غرق در لـ*ـذت شوید و مخاطب را هم در این لـ*ـذت شریک کنید!البته از فرمان های طنزنویسی هم غافل نشوید.چرا که برای گذر از تجربه های دیگران و آزمودن افقهای تازه، لازم است که ابتدا بر شگردهای آزموده شده که حاصل قرنها و قرنها تجربه بزرگان طنز ادبیات فارسی است مسلط شوید. در نهایت خدا را چه دیده اید،شاید با آفرینش اثرتان،شگردی بر این شگردها افزودید!بهرام صادقی می گوید:"هنرمند باید چیزی از خود به دنیا اضافه کند،ولو این که یک مثقال باشد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
959
لایک‌ها
13,995
امتیازها
104
کیف پول من
8,717
Points
174
سطح
  1. حرفه‌ای
«چگونه يك داستان ترسناك بنويسيم»

نگين كارگر


آيا شما داستان هاي كابوس واري را كه موهاي تنتان را سيخ بكند دوست داريد؟آيا عاشق ژانر وحشت هستيد؟
اگر به هر دو سئوال هاي بالا پاسخ بلي داده ايد،يعني به جاي درستي آمده ايد. در اينجا به نكاتي اشاره مي كنيم كه به شما مي گويد چگونه يك داستان ترسناك و دلهره آور بنويسيد.


گام ها

"با شخصيت ها و موقعيت ها آغاز كنيد" چيزي بايد در شخصيت ها و يا موقعيت ها وجود داشته باشد كه به آنچه كه قرار است در داستان روي دهد،كمك كند.مثلا چادر زدن يك خانواده در جنگل- نقل مكان يك زوج جوان به مكاني در همسايگي يك خانواده مرموز-يك مادر تنها كه با اقوامش ديدار مي كند و..
شما مي توانيد موقعيت را براي خواننده شرح دهيد.
"دريابيد كه كشمكش اصلي داستان به چه صورتي بهترين تاثير را دارد" اين كشش مي تواند بواسطه يك قاتل قتل هاي زنجيره اي باشد يا يك رويداد ماوراء طبيعت ويا تجربه اي دهشتناك براي شخصيت هاي اصلي و..
اين داستان شماست و شما در آن حق انتخاب داريد. نهايت تلاش خود را بكنيد تا كشش داستانتان در موضوعي ترسناك باشد.
"داستان خود را با مسايل روحي بياميزيد." در بيان وحشيگري و خونريزي افراط نكنيد. در عوض به ذهن خود مراجعه كنيد و يك تجربه ي بسيار ترسناك را كه تا كنون داشته ايد به خاطر آوريد. اين همان كليد موفقيت شماست.
"ميان شخصيت هاي داستان، موقعيت آنها و كشمكش داستان ارتباط موثري برقرار كنيد."
به عنوان مثال،گروهي دختر در يك پارتي شبانه دور هم جمع شده اند، ناگهان يك افسر پليس وارد راهرو مي شود و به آنها در مورد يك زنداني فراري هشدار مي دهد،سپس...
"از بهترين ها بياموزيد" داستان هاي ترسناك موفق را بخوانيد.به عنوان مثال نوشته هاي استفن كينگ.
شرح جزئيات بهترين روش براي ترساندن مردم در موقعيت هاي ترسناك است.البته توجه كنيد كه در اين زمينه افراط نكنيد.
"داستان را پيچ و تاب دهيد" مي توانيد با موقعيت هاي عادي كمي داستان را پيچ و تاب دهيد؛ اين كار كمك مي كند كه خواننده از تنش داستان دور شود و كمي استراحت كند. همچنين مي توانيد با استفاده از درام داستان را پيچ و تاب دهيد.مردم مي دانند كه داستان ترسناك شما داراي بخش هاي جدي نيز هست.
براي پيچ و تاب داستان مي توانيد از معما نيز استفاده كنيد با اين كار شما از داستانتان شاهكاري مي سازيد كه حتي خودتان را نيز متحير مي كند.
"با رعايت اعتدال از زبانهاي مختلف بهره بگيريد" اما توجه كنيد كه اگر خواننده كلمات داستان را نفهمد خسته مي شود و داستان را سطحي مي خواند و به طور واقعي به آن توجه كافي نخواهد داشت و حتي ممكن است كتاب را نيمه خوانده رها كند.
جزئيات را به خوبي شرح دهيد. شخصيت ها، موقعيت ها و احساسات را با دقت تمام تشريح كنيد.


نكات

براي الهام گرفتن، فيلمهاي ترسناك و مهيج بيشتري نگاه كنيد. داستان هاي ترسناك بيشتري بخوانيد.كتابخانه ها ، فروشگاه هاي كتاب و فروشگاه هاي فيلم را براي الهام گرفتن جستجو كنيد.
فيلمهاي ترسناك ژاپني، كره اي و اغلب فيلم هاي بريتانيايي از فرمول رايج در فيلمهاي ترسناك هاليوودي پيروي نمي كنند،بنابر اين سعي كنيد چند مورد از اين فيلم ها را تماشا كنيد.غير قابل پيش بيني بودن يكي از فاكتورهاي مهم در فيلم هاي ترسناك است.
از كساني كه به ژانر وحشت علاقه دارند سئوال كنيد كه چه نوع از داستان هاي ترسناك را بيشتر دوست دارند. داستانهاي ترسناك روحي، ترسناك جسمي، ترسناك اروتيك، داستان هاي كوتاه اسرار آميز، رومانتيك هاي سياه، داستان هاي كوتاه ماوراءالطبيعت، زنده شدن مردگان، مخاطرات جادويي، جادوي غرب، قصه ارواح، داستان بقاء و يا كمدي ترسناك.
به چيزهايي كه شما را به وحشت مي اندازد فكر كنيد.اگر از آنها مي ترسيد، آن را بيان كنيد، ارواح؟ خب احتمالا شما راجع به ارواح بهتر مي نويسيد تا در مورد عنكبوت ها(بخصوص اگر شما عنكبوت ها را دوست داشته باشيد).
راجع به تجربيات ترسناك خود بنويسيد و جزئيات دراماتيك به آن اضافه كنيد.

هشدارها

اگر مشغول نوشتن يك كمدي ترسناك هستيد، بيش از حد آن را خنده دار نكنيد چون مردم زماني كه مي خندند نمي توانند بترسند.اگر پيچ و تاب داستان شما با ماجرايي رمز آلود است از بيان معماي بيش از حد خودداري كنيد چون مردم نياز پيدا مي كنند كه درك كنند چه اتفاقي در حال روي دادن است و اين آنها را از ترسيدن دور مي كند.اگر از درام استفاده مي كنيد ماجرا را بيش از حد غمگين نكنيد چون قرار است مردم از شنيدن و خواندن داستان ترسناك شما جيغ بكشند و نه از شدت گريه!
از الگوي داستانهاي ترسناك هاليوودي دوري كنيد. از الگوهاي فيلم هاي ترسناك معمولي الگو بگيريد تا داستانتان به سادگي قابل پيش بيني نباشد.تلاش كنيد كه مبتكر باشيد.
انفجار و نبرد با اسلحه ترسناك نيست. به كلي از نوشتن آنها دوري كنيد.اگر پليس هاي مسلح يك ساختمان را به كلي نابود كنند،هرچند كه نبردي ترسناك و ماوراءطبيعي داشته باشند،وجود اين نبرد با اسلحه ساختار داستان شما را خ*را*ب مي كند.بهتر است از شخصيت هاي بي سلاح كه هيچ وسيله اي براي دفاع از خود ندارند استفاده كنيد.
كاركترهاي بي عرضه خواننده را آزار مي دهند . پس هيچ گاه شعور خواننده را دست كم نگيريد. يك كاركتري كه شمع روشن مي كند ،تنها و به آرامي از پله هاي تاريك بالا مي رود، در حاليكه مي داند يك هيولا آن بالاست نمي تواند تنش داستان را افزايش دهد. يك انسان واقعي در چنين موقعيتي فرار مي كند و يا از ديگران كمك مي خواهد مگر اينكه دليل موجهي براي به خطر انداختن زندگي اش داشته باشد. خواننده اين ها را مي داند.
در خلق جنايات باور نكردني از مسير خود خارج نشويد.ايرادي ندارد كه از جنايت و خونريزي به ميزان كم و براي توصيف صح*نه استفاده كنيد. ولي در اين مورد نيز اعتدال را رعايت كنيد. بيان بيش از حد جزئيات جنايت و خونريزي هيچگاه داستان را از آنچه كه هست ترسناك تر نمي كند. اين كار به داستان شما ظاهري منزجر كننده و خشن مي دهد كه ترسناك نيست؛ احمقانه است!

چيزهايي كه نياز داريد
يك كامپيوتر و پرينتر(يا مداد و كاغذ)
يك ميز تميز و مرتب
يك قوه تخيل خوب
يك ذهن آرام و مقداري زمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
959
لایک‌ها
13,995
امتیازها
104
کیف پول من
8,717
Points
174
سطح
  1. حرفه‌ای
نکاتی در مورد پرداخت شخصیت منفی داستان


کتاب ها و مقالات زیادی در مورد چگونگي پروراندن قهرمانان داستان وجود دارد. اما اغلب شخصيت بد داستان ناديده گرفته مي شود ولي در حقيقت به اندازه قهرمان داستان مهم است. شخصيت بد داستان نيز بايد كاملاً پرورش يابد تا طرح داستان قابل باور باشد.
کتاب ها و مقالات زیادی در مورد چگونگي پروراندن قهرمانان داستان وجود دارد. اما اغلب شخصيت بد داستان ناديده گرفته مي شود ولي در حقيقت به اندازه قهرمان داستان مهم است. شخصيت بد داستان نيز بايد كاملاً پرورش يابد تا طرح داستان قابل باور باشد. روشهايي كه براي پرورش شخصيت هاي ديگر مورد استفاده قرار مي گيرد مي تواند براي توسعه شخصيت بد داستان نيز استفاده شود اما فاكتورهاي ديگري هم بايد براي نوشتن در مورد آن مد نظر گرفته شود

اجازه ندهيد كه شخصيت بد داستان شما را بترساند :

شخصيت بد داستان مي تواند شخصيت هاي ديگر را بهراساند اما نبايد شما را بترساند، چرا كه دراين صورت نمي توانيد او را به صورت شخصيتي گيرا بنويسيد. اگر در نوشتن داستان عقب بكشيد عدالت بين شخصيت ها را از دست مي دهيد. شخصيت بد داستان را تحت كنترل بگيريد در غير اينصورت از دستتان خارج مي شود و متقاعد كننده نخواهد بود. به عبارت ديگر از نوشتن " شر " ترسي نداشته باشيد.

حتي شخصيت هاي منفي يك روي خوب دارند:

به ياد داشته باشيد كه هيچكس خوب يا بد مطلق نيست.شخصيت بد نيز مي تواند يك روي لطيف داشته باشد.اين روي خوب ممكن است در برابر يك مرد،زن ،بچه،حيوانات و يا يكي از جنبه هاي شرايط انساني باشد. شخصيت بد داستان شما صرفاً بد است اما شيطان نيست (مگر اينكه داستان شما داستاني ترسناك باشد). پس او را به صورت انساني قابل باور خلق كنيد.

شخصيت هاي بد نيز دليلي براي بد بودن دارند:

به عنوان يك نويسنده،حياتي است كه انگيزه شخصيت بد را بدانيد حتي اگر مخاطبين آن را ندانند. فقط به اين طريق است كه مي توانيد حرف و عمل آن شخصيت را استوار و متداوم نگه داريد. او قطعاً دليلي براي بد بودن دارد حتي اگر اين دليل از ديد جامعه قانع كننده نباشد و حتي احمقانه به نظر برسد. شخصيت بد داستان معتقد است كه دلايلش منطقي است و برهمين اساس عمل مي كند.

از " نوع" شخصيت بد داستان باخبر باشيد:

شخصيت بد گونه ها ، اشكال وپيش زمينه هاي متفاوتي دارد. اين عوامل هستند كه چگونگي نمايش شخصيت را تعيين مي كنند.يك قاچاقچي مواد مخـ ـدر مانند يك جاسوس صحبت نمي كند.پس تحقيق كنيد.

افراط نكنيد:

اين بدين معنا نيست كه در نوشتن عقب نشيني كنيد. اما " شخصيت بد خوشحال" نداشته باشيد. شخصيت بد را تاجايي كه براي داستاني لازم است بد جلوه دهيد نه بيشتر. در غير اين صورت غيرواقعي جلوه مي كند ويا كل داستان را در دست گرفته و ذهن مخاطب را از قهرمان داستان و طرح اصلي منحرف مي كند.

تعيين نقش براي نمايش ها
:

اين مساله ممكن است واضح به نظر برسد اما شخصيت در زمان هاي مختلف متفاوت است. شخصيت بد زمان حال با گذشته و يا آينده متفاوت است. جوامع در طول زمان در حال تغيير هستند پس شخصيت هاي بد نيز نمي توانند يكسان باشند. براي مثال در قرن هفدهم جادوگرها-به خصوص در شرق- توسط اكثر مردم جامعه شخصيت بد تلقي مي شدند و مرگ حق آنان بود اما امروزه در جوامع اين باور ديگر "جنون آميز" نيست.

در نتيجه زمانيكه يك شخصيت بد را به طرح اصلي داستان وارد مي كنيد آن شخصيت نبايد دربرگيرندهْ تمام بدي ها باشد اما به سادگي بايد در مضمون داستاني خاص،بد باشد.

آيا به شخصيت بد نياز داريد؟

فقط در صورتي كه به شخصيتي منفي نياز داريد از آن استفاده كنيد. شخصيت بد غيرضروري اغلب نه تنها ايجاد دردسر مي كند بلكه كمكي نيز به داستان نمي كند. شخصيت بد بايد دليلي براي وجود در داستان داشته باشد نه اينكه فقط براي دادن شوكي به ارزش ها در داستان باشد. خيلي از داستان ها حول كشمكش و تضاد داخلي بين قهرمانان است و نيازي به شخصيت بد نيست.

نابودی شخصيت بد:

در نهايت شخصيت بد بايد تاوان پس دهد اگر به دليلي ناگهان ناپديد شود نشان دهنده آن است كه به او قدرت زيادي داديد. پس اين قدرت را از او گرفته و با خاتمه بدي ها حس رضايت را به مخاطبين بدهيد. اين لزوماً به اين معنا نيست كه شخصيت بد بايد بميرد،اما بايد به طريقي براي بديهايش زجر بكشد و تنبيه شود.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
959
لایک‌ها
13,995
امتیازها
104
کیف پول من
8,717
Points
174
سطح
  1. حرفه‌ای
نقد توصیفی و نقد انتقادی کتاب چیست؟


دو رویکرد در قبال نقد کتاب وجود دارد:
توصیفی و
انتقادی


در رویکرد توصیفی، نقدنویس صرفاً به تشریح و توصیف مطالب و ارائه اطلاعات اساسی کتاب می‏پردازد و از جانبداری و هواخواهی از اثر مورد بررسی پرهیز می‏کند.
در رویکرد انتقادی، نقدنویس علاوه بر توصیف، به ارزیابی اثر هم می‏پردازد. اما این ارزیابی در عین حال مبتنی بر معیارهای پذیرفته شده ادبی و تاریخی نیز هست که به همراه ارائه مدارک از متن صورت می‏پذیرد.اگر می‏خواهید -یک کتاب را با رویکرد انتقادی نقد کنید حتماً باید این دو نکته را بشناسید:
- اثر مورد نقد را
- الزامات ژانری که اثر به آن تعلق دارد (رمان، داستان کوتاه، شرح حال، شعر و غیره)
  • شناخت اثری که نقد می‏کنید نه تنها مستلزم تلاش برای درک هدف نویسنده کتاب، بلکه مستلزم بررسی نحوه ارتباط دادن مطالب به یکدیگر توسط نویسنده نیز هست. به عبارت بهتر، نه تنها باید تلاش کرد تا هدف نویسنده کتاب را فهمید، بلکه باید در عین حال سعی کرد تا نحوه ارتباط مطالب در راستای هدف مورد نظر نویسنده را هم حلاجی کرد. آیا نویسنده توانسته است به طرزی مناسب با ارتباط مطالب به یکدیگر به تشریح هدف خود کمک کند؟
در عین حال شناخت هدف نویسنده در گرو شناخت شما نسبت به ملیت، مقطع زمانی و سایر آثار نویسنده نیز هست.
  • شناخت ژانر، در واقع شناخت شکل هنری اثر است. شناخت ساختار اثر و نحوه کار آن.
نداشتن درک و شناخت از ژانر اثر به این معناست که نقدنویس فاقد معیارهای ادبی و تاریخی برای نقدنویسی است و علی‏القاعده اگر نقدنویس فاقد معیارهای ادبی و تاریخی باشد، ارزیابی او بی‏پایه خواهد بود

حداقل‏های نقدنویسی توصیفی و انتقادی
اجازه بدهید به حداقل‏های نقدنویسی توصیفی و انتقادی اشاره داشته باشیم، به حداقل‏های الزامات در نوشتن یک نقد:
نقدی که می‏نویسید نباید خلاصه‏نویسی یک کتاب باشد، بلکه باید آن را توصیف کند و این توصیف دست کم باید مشتمل بر این نکته باشد که اگر خواننده‏ای نقد شما را درباره یک کتاب خواند، با افکار نویسنده کتاب آشنا شود و البته ارزیابی شما از اهداف نویسنده می‏تواند به صورت انتقادی هم ارائه شود.
نقد شما باید چیزهایی را هم درباره نویسنده در خود داشته باشد، البته این چیزها اصلاً به معنی ارائه زندگی‏نامه نویسنده نیست. اطلاعاتی که درباره نویسنده می‏دهید باید مرتبط با اثر باشد تا درک خواننده را نسبت به کتاب آن نویسنده تقویت کنید. فرضاً اگر کتاب مورد نقد شما درباره محیطزیست است صرفاً سوابق نویسنده در امر محیطزیست را مطرح کنید و اینکه او چه تجارب و شناختی در این زمینه از جنبه نظری و عملی دارد.
ارزیابی غیرمستقیم اثر، از کانال توصیف و تشریح کتاب هم یک موضوع قابل اتکاست. این ارزیابی باید به هدف یا اهداف نویسنده مربوط شود. اما در نقد انتقادی (رویکرد انتقادی) شما اعلام‏نظر می‏کنید، اعلام موضع می‏کنید و این اعلام نظر و موضع باید مبتنی بر این موارد باشد:
۱) نظر شما درباره هدف نویسنده
۲) آیا نویسنده به هدف خود نائل شده است؟
۳) چه مدرکی دارید که نویسنده به هدف خود رسیده است؟

منبع : همشهری آنلاین
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
959
لایک‌ها
13,995
امتیازها
104
کیف پول من
8,717
Points
174
سطح
  1. حرفه‌ای

چطور نقد کتاب بنویسیم؟


نقد- همشهری آنلاین- دکتر یونس شکرخواه:

هدف نقد کتاب اظهارنظر پیرامون یک کتاب خاص یا مجموعهای از کتابها تحت یک عنوان است
به یاد داشته باشید که مهمترین عنصر در نقد کتاب، تفسیر (Commentary) است نه خلاصه کردن کتاب. بنابراین، فضای کمی را به مرور محتویات کتاب اختصاص دهید.

ارائه رئوس یا خلاصه کتاب، مشتمل بر مضمون کلی، سیر زمانی و تاکیدات عمده نویسنده (سیـاس*ـی، اقتصادی، فکری و ...) و جنبههایی که نادیده گرفته است، کفایت میکند.

وزن اصلی نقد شما باید به ارزیابی شما از نحوه ارائه مطالب نویسنده اختصاص داشته باشد: فرضیه اصلی نویسنه چیست؟ زاویه دید و استدلال او چیست؟ واکنش شما چیست؟ آیا خوندن کتاب باعث بالا بردن درک شما از موضوع شد؟ تا می توانید صریح حرف بزنید. شما کارشناس هستید.

برای دادن چارچوب به نقد، اطلاعاتی درباره نویسنده، سابقه و تخصص او - و یا عدم تخصص او در زمینهای که نوشته است - فراهم کنید.

غالبا مقدمه کتابها این نوع اطلاعات را دربر دارد:

آیا نویسنده نکات و اسناد تازهای ارائه کرده است؟ اگر بله، آن را مشخص کنید.
آیا از نکات و اسناد دیگران برداشت تازهای کرده است؟ اگر چنین است، با نگاهی تطبیقی، نتیجهگیری کنید.
همیشه زمان نوشته شدن کتاب را در نظر بگیرید، چرا که به این طریق به ارزشها و جهتگیریهای نویسنده پی خواهید برد. به عنوان مثال، زندگینامهای که درباره سناتور «جوزف مک کارتی» توسط یک روزنامهنگار محافظهکار و طرفدار جمهوریخواهان در سال 1954 نوشته شده، قطعا با زندگی نامه دیگری درباره «جوزف مک کارتی» که توسط یک نئومارکسیست آکادمیک در سال 1974 نوشته شده کاملا فرق دارد.

قطعا اشاره به بخشهایی از کتاب ضرورت دارد، اما اشاره فراوان در این باره کار جالبی نیست. پس هیچگاه سعی نکنید بخشهای زیادی از یک کتاب را نقل کنید.

نقل چند بخش کوتاه به طور مؤثر، قطعا از نقل چندین بخش اما نامؤثر، بهتر است. هرگاه بخشهای مورد نظرتان را انتخاب کردید، آنها را به صورت مجزا نقد کنید.

به یاد داشته باشید که کار شما باید با نقد شما به پایان برسد. بنابراین به پاراگراف های آغازین برگردید. قضاوت شما درباره سبک، چاچوب، محتوا و ارزشهای کتاب چیست؟ آیا هدف نویسنده از نوشتن کتاب آشکار است؟

کتاب، شما را راضی کرد؟ چرا بله و چرا خیر؟ آیا دلایل و مستندات نویسنده در خدمت نتیجهگیری او هست؟ آیا کتاب، اندیشه شما را به چالش طلبیده است یا دانش شما را بالا بـرده است؟ آیا پرسش تازهای برایتان ایجاد کرده است؟ یا اینکه نویسنده صرفا آنچه را که شما می دانستهاید، به شکل دیگری عرضه کرده است؟ آیا خوندن این کتاب را به دیگران توصیه میکنید؟ به چه کسانی؟ آیا کتاب دیگری هم باید در همان باره نوشته شود؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
959
لایک‌ها
13,995
امتیازها
104
کیف پول من
8,717
Points
174
سطح
  1. حرفه‌ای
نکاتی در مورد روش تحلیل داستان

نکته اول: داستان، هسته اصلی بسیاری از آثار هنری از جمله نمایشنامه ها، فیلمنامه ها، وحتی اشعاری مانند اشعار حماسی و مثنویهاست. بسیاری از نقدهای موجود در هریک از این انواع هنری به طور کامل ویا بیشتر به تحلیل داستان نقل شده دراینگونه آثار می پردازد. و بررسی فنون نمایشی و فیلم سازی و شاعری کار تخصصی افراد تحصیلکرده ویا با تجربه در هر یک از این حوزه های هنری است. این نوشتار به علاقمندان ادبیات داستانی و نمایشی کمک می کند تا به تحلیل داستان آثار گوناگون بپردازند و برای بررسی دیگر جنبه های هنری اینگونه آثار مانند نوع فیلمبرداری، زاویه دوربین، مهارتهای بازیگران و هنر بازیگری وموسیقی ... باید به آثار تخصصی مربوطه رجوع شود.
نکته دوم: جنبه های سیـاس*ـی، اجتماعی،روانی ، فلسفی ، مذهبی، و تاریخی هر داستانی بیشتر در قلمرو منطقی و تخیلی آن داستان قابل بررسی است و نکات ظریف و تخصصی آن نه تنها کار منتقد داستان نمی تواند باشد که هدف اصلی بسیاری از نویسندگان داستانها نبوده است و نباید هم باشد. ادبیات داستانی دنیا را آنگونه که بود ویا هست نشان نمی دهد بلکه دنیا را به گونه ای که نویسنده داستان تصور می کند می توانست باشد و ممکن است در آینده بدان صورت باشد به تصویر می کشد. منتقد داستان و نویسنده آن هرچند ممکن است اطلاعاتی در مورد هر یک از این ابعاد گوناگون اجتماعی ، روانی و ...داشته باشند، لزوماٌ جامعه شناس و روانشناس و ... نیستند که تحلیل ویا تصویر ارائه شده صد در صد دارای ارزش علمی در هر یک از این علوم دانشگاهی باشد.

نکته سوم: هر منتقدی مانند هر نویسنده ای هرچند که مدعی بی طرفی در نقد و نگارش باشد، چون بالاخره در جایی نشسته است و آنجا هم خود یک طرفی به حساب می آید در تحلیل و نگارش خود عاری از ویژگیهای سمت و سوی خود نخواهد بود و این خود مخالفت آنهایی را که به اصطلاح بی طرفانه در طرف یا اطراف دیگر نشسته اند به دنبال خواهد داشت. و این اولین اصل منطقی و حقیقی هر گفت و شنودی است که نگوییم " حرف و حقیقت این است و جز این نیست."

نکته چهارم: نقد هر اثری به هر زبانی در صورتی دارای بیشترین اعتبار است که براساس متن اصلی انجام شده باشد و نه ترجمه متن اصلی. چون یکی از موارد مهم قابل بررسی در آثار، سبک نگارش آنهاست که در ترجمه رنگ و بوی حقیقی و واقعی خود را از دست می دهد. به عنوان مثال برخی از آثار ناتورآلیستی پس از ترجمه به دلیل تغییر و یا حذف بعضی از مطالب با توجه به ویژگیهای فرهنگی، اجتماعی، سیـاس*ـی و مذهبی موجود در کشور زبان مقصد خصوصیات سبکی خود را تا حدودی از دست داده اند.البته نمی توان گفت که نباید متن ترجمه شده بررسی شود. اما باید پذیرفت که چنین نقدی تحت تاثیر کار مترجم، مهارت، سلیقه، سبک و افکار او می باشد. و قبل از نقد داستان و یا توام با آن باید ترجمه آن نیز نقد و بررسی شود.

نکته پنجم: نقد ادبی یک داستان به کل داستان به عنوان دنیایی دارای چهارچوب منطقی خود می پردازد و حسن و عیب آن در وحله اول در ارتباط با کل آن سنجیده می شود. حسن یک عنصر داستانی در ارتباط منطقی آن با اجزاء دیگر آن داستان است و عیب آن نیز در بی ربط بودن ، زیادی بودن و یا ناقص بودن در چهارچوب منطقی و منظم داستان است. توسل به یک بخش از داستان برای تایید و یا رد تمام داستان به قولی شبیه به کار کسی است که برای فروختن خانه اش یکی از آجرهایش را به عنوان نمونه برای خریدار می فرستد. اینکه اثری دارای هیچ گونه چهارچوب منطقی و ساختار منظم و گویایی نیست گناهش به گر*دن خود نویسنده داستان است، نبایستی منتقد در نقد خود مانند نویسنده داستان بدون چهارچوب فکری ، علمی و منطقی عمل کند.

نکته ششم: بایدها و نبایدها در کار نقد ادبی در آن محدوده ای که نقد ادبی کاری تخصصی و بخشی از دروس دانشگاهی و در نهایت علمی همچون دیگر علوم به حساب می آید اجتناب ناپذیر است. بایدها و نبایدهای یک پزشک برای حفظ جان یک بیمار در برابر یک بیماری مسری خطرناک، حیاتی تر از بایدها و نبایدهایی که باعث می شود انصاف را در حق یک نویسنده و اثر ادبی او رعایت نکنیم نیست. چون نویسنده و اثر او در تاریخ نسل به نسل و دست به دست خواهد گشت ، در نتیجه بیماری مسری بی انصافی نسبت به او و کارش نیز همچنان با افراد مستعد این بیماری باقی خواهد ماند و واکسن آن فقط از دل خود اثر و به شیوه علمی بدست می آید.

نکته هفتم: سخت است اما باید از هرگونه پیش داوری در رد یا قبول آثار اجتناب کرد. این پیش داوریها ریشه در افکار، مذهب، سلیقه فردی و سلیقه اجتماعی دارد. قبل از خواندن و بررسی آثارقضاوت و جبهه گیری دربرابر خود اثر و نویسنده آن بر اساس شناخت قبلی خود و یا دیگران از اعتبار نقد ناقد می کاهد.

نکته هشتم: برای بررسی داستان باید آن را چند بار از ابتدا تا انتها خواند. بدون رسیدن به انتهای داستان درک و نیزتحلیل آن ناقص خواهد بود و برای درک بهتر داستان گاه باید به صفحات قبلی و یا بعدی رجوع کرد. این فرآیند جلو و عقب رفتن در خواند ن باعث می شود خواننده، صفحه به صفحه لایه ها را کنار بزند تا کلید درک نکات مبهم را از لای آنها بیرون بکشد.

نکته نهم: هر داستانی دنیای کوچکی را به تصویر می کشد و درک ریزه کاریهای آن باعث می شود عادت کنیم که بیشتر در مورد ظرائف دنیا بیاندیشیم و بهتر آن را درک کنیم.

داستان معمولاٌ با عنوان داستان و به دنبال آن نام نویسنده شروع می شود و گاه برعکس. اما پس از چند بار خواندن داستان برای حس کردن حال و هوای آن، کار بررسی آن را برای درک عمیق تر آن با شناخت مختصری از نویسنده داستان آغاز می کنیم. برای دانشجویان زندگینامه چندصفحه ای موجود در دایرة المعارفی مثل بریتانیکا برای شناخت مختصری از نویسنده کفایت می کند. شرح مختصری از زندگی نویسنده که شامل تولد، زادگاه ، موقعیت خانوادگی، تحصیلات، تجربیات، مشاغل، مذهب، عقاید، سبک و آثار و دوستان تاثیر گذارو گرایشهای ادبی و سیـاس*ـی و خلاصه هرچه که تا حدودی بتواند به خواننده در درک بهتر داستان کمک کند در دایره المعارفها وجود دارد. جزئیات زندگی نویسنده که خود او هم اگر زنده باشد یا یادش نیست و یا در برابر قلم شرح حال نویس توان رد و انکارش را ندارد، واگر مرده باشد فرقی به حالش نمی کند، در این نوع تحلیل تاثیر چندانی در کار منتقد نمی تواند داشته باشد. نظرات خود نویسنده هم در مورد اثرش نمی تواند و نبایستی روی کار منتقد تاثیر زیادی بگذارد چرا که خود اثر برای معرفی خود زبان گویایی دارد که دارای چهارچوب مشخصی است، و هر حرفی بیرون از چهارچوب منطقی زبان خوداثرو بدون پشتوانه ی قابل بحث، در حاشیه باقی خواهد ماند. کتاب نویسنده در برابر دیدگان خوانندگان باز می شود، و د*ه*ان او بسته. بنابر این نویسنده نمی تواند مثل ملانصرالدین نامه ای را بنویسد و خودش هم با آن برود تا برای مخاطب هم نامه را بخواند و هم آن را معنی کند. خود اثر باید بتواند خودش را معرفی و معنی بکند. نویسنده نمی تواند آنچه را که در اثرش نیاورده است و یا به هیچ وجه از آن استنباط نمی شود فقط به این خاطر که نویسنده آن است به اثرش و به خوانندگانش تحمیل کند. حرف های او در مورد داستانش در مقوله های دیگر می تواند برای متخصصین قابل بحث باشد، اما نمی تواند هر چه را که هر کسی با اطلاعات و تحقیقات خود از زبان و ساختارآن داستان به آن رسیده است نقض کند مگر اینکه خود آن فرد در روند کسب اطلاعات و تحقیقات خود دچار اشتباه شده باشد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا