با یک شروع عالی ، خواننده را به رمان بچسبانید !
نویسنده: آئین
کلمات آغازین هر رمان ، از لحاظ اهمیت ، برای نویسنده میتونه حکم مرگ و زندگی رو داشته باشه ...! اگر رمان شما شروع خوبی نداشته باشه خواننده رو تو همون قدم اول ضربه فنی می کنه و خواننده ، تقریبا چاره ای جز اینکه قید رمان شما رو بزنه ، نداره !
یکی از بهترین انواع شروع ها می تونه شروعی باشه که یکهو خواننده رو به داخل جریانات و حوادث رمان پرت می کنه . قبلا شروع رمان ها با توصیف حالت و مکان زیادی همراه بود ، که البته کماکان تو نسخه های چاپی با استقبال خوبی رو به رو می شه اما متاسفانه به دلایلی مثل بی حوصلگی یا تفاوت سلیقه خواننده های چاپی و مجازی ، شروعی با حجم توصیفات بالا تو فضای مجازی ، هر خواننده ای رو جذب نمی کنه . البته که این یک اصل درست نیست و شروع رمان ، طبعا باید با توصیفاتی همراه باشه ولی شاید بهتر باشه اگه جلب توجه مخاطب در اولیتتونه، تو پست شروع رمان حجم توصیف ارائه شدتون در حالت صفر یا صد نباشه؛ بلکه به اندازه باشه !
رمان هایی که شروع مهیج دارن ، بیشترین شانس رو در جلب توجه مخاطب برای ادامه دادن اثر دارن . رمان هایی هم که خواننده رو تو همون پست اول غافلگیر می کنن ، دیگه واقعا ترکوندن ! همچین رمان هایی که در قسمت آغازینشون یه گره یا معما یا حلقه گم شده برای خواننده بر جا میذارن هم می تونن به خوبی باعث مشغولیت ذهنی مخاطب و جلب توجهش برای ادامه دادن اثر بشن.
قبلا تو یه سایت شخصی در مورد شروع رمان ، مطلب جالبی گفته بود که همون رو عینا براتون براتون نقل قول می کنم :
((یه روز داشتم تو صفحه اصلی سایت که رمان های دانلودی قرار داده می شدن ، بی هدف می گشتم . نه میخواستم رمان دانلود کنم نه وقتشو داشتم که رمانی رو شروع کنم و تا تهش برم . صرفا به جلد و اسم رمانا توجه میکردم . زیر هر جلد علاوه بر تعداد صفحه وخلاصه رمان ، 10 خط اغازین اثر رو هم درج می کردن . اتفاقی چشمم به اولین کلمه شروع افتاد؛ نوشته بود " تنده "! این شکلی نوشته بود :
{-تنده
کلافه سرمو زیر انداختم . انگار می خواد در مورد غذا نظر بده !}
این جمله رو که خوندم ، تو ذهنم گفتم " هه ، خب مگه میشه در مورد چیز دیگه ای غیر از غذا باشه ؟"
همین که رفتم سراغ جمله بعدی ، پنچر شدم. نوشته بود " لحن مقالت تنده . نمیشه اینو تو روزنامه چاپ کرد "
اونقدر از این غافلگیری خوشم اومد که رمان رو یه کله شروع کردم به خوندن ! ))
منم با اون شخص موافقم و اگر همچین شروعی پیدا کنم احتمال اینکه اون رمان رو برای خوندن انتخاب کنم خیلی زیاده ! یه سری دوستان ممکنه رئال نویس ( واقع گرا ) باشن و تصور کنن با توجه به اینکه قدیمی ها گفتن " حقیقت تلخه ! " ، برای این ژانر نمی شه یه شروع هیجان انگیز نگارش کرد ؛ ولی من میگم همین ژانر هم میتونه با هیجان یا غافلگیری شروع بشه . این فقط بستگی به توانایی شما در حرکت دادن قلمتون داره ! ممکنه شما بخواین از محل زندگی شخصیت اصلی ، رمان رو شروع کنین . به جای اینکه بگین تو اتاقم لم دادم ، کتابا رو ورق میزنم ، مامانم اشپزی میکنه و ...، میتونین از اصلی ترین مبحث رمان شروع کنین . به عنوان مثال اگر درمورد معظل بیکاری قراره بنویسین ، به جای توصیفات بسیار طولانی یا گفت و گو های عادی و غیر جذاب ، بیاین از یه مشاجره یا مذاکره بر سر همین بیکاری ( بین دوستان یا اعضای خانواده شخص ) شروع کنین !
البته باید تو شروع رمان به ژانرتون حتما توجه کنین وگرنه اینکه بی توجه به اون ، فکر کنین با ایجاد غافلگیری می تونین یه شروع عالی و جذاب رو رقم بزنین ، سخت در اشتباهین ! در واقع بهترین کار می تونه این باشه که اگر جنایی می نویسین ، کلماتتون از همون ابتدا رنگ و بوی جنگ جویی ، خشونت و یا درگیری داشته باشه ، اگر عاشقانه می نویسین سعی کنین با جملات رمانتیک تری شروع کنین و یا اگر میخواین طنز بنویسین سعی کنین خنده و شوخی رو از پست اول ، در حد مناسب بین جملاتتون جا بدین !
توجه کردین بعضی ها از این ور بوم می افتن یه سری ها از اون ورش ؟ بعضی نویسنده ها به کل تو پست اغازین قید توصیف رو میزنن ! یه سری ها پست اول رو با تعدد اسامی شخصیت ها منفجر میکنن ! یه سری ها در طی تمام کلمات پست اغازین ،فقط احساسات شخصیت اصلی رو بیان میکنن وعده ای از دوستان ( که اخیرا تعدادشون داره روز به روز بیشتر می شه) سر وته پست اول رو فقط با دیالوگ هم میارن ! جالبه بدونین که هیچ کدوم از این مدل شروع ها ، استاندارد نیستن !
بهترین شروع ( حتی اگر هیجان و غافلگیری رو فاکتور بگیریم ) ، اون شروعیه که بتونه در کنار دادن اطلاعات اولیه در مورد شخصیت اصلی ، توصیف مکان ، احساسات ، و حتی چهره رو تا حدودی تو خودش داشته باشه ؛ وعلاوه بر شخصیت اصلی اگربشه شخصیت دیگه ای از رمان رو هم معرفی کرد خیلی عالی تر میشه ! یعنی حتی اگر شما یه شروع بسیار آروم داشته باشین ( با توجه به سبک و سوژه ای که برای نگارش انتخاب کردین ) بهتره که در کنار بیان حس و حال درونی شخصیت ، یه سری اطلاعات اولیه از ظاهرش ( مثلا چاق یا لاغر بودن...بور یا چشم ابرو مشکی بودن ..و ..) به مخاطب بدین و در کنارش مقداری هم به توصیف مکان بپردازین تا خواننده بدونه از چه فضایی رمان رو شروع کرده و باید کجا رو در ابتدا متصور بشه . در کنار این ها اگر شخصیت اصلی دیگه ای ( در بهترین حالت یک یا دو نفر ) رو تو پست شروع ، به صورت جزئی یا کلی معرفی کنین ، و در حد نیاز ( با توجه به اینکه رمان تو چه موقعیتی شروع می شه) دیالوگ به کارببرین ، می شه گفت شما یه شروع خوب و مناسب رو تونستین رقم بزنین .
یکی دیگه از چیزایی که تو شروع رمان خیلی مهم و کمک کننده اس ، کیفیت قلم نویسنده اس ! اگر نویسنده ای بتونه ماهرانه بنویسه و قلمش پخته باشه ، در هر صورت مخاطبش رو جذب میکنه ! اینکه شما بتونین سلیس و روان بنویسین ، با کلماتتون مخاطب رو از نظر حسی قلقلک بدین ، با توجه به ژانررمان و سلیقه مخاطبینتون کلمات رو به کار ببرین و حواستون باشه اضافه گویی نکنین و همچنین مواظب باشین دیالوگ های بعضاٌ خزعول (!) که همراه با فحاشی ، لوس بازی وکشش بی مورد حروفه، به کار نبرین ؛ همه و همه می تونن تو یه شروع بی نقص کمکتون کنن .
بعضی دوستان سعی می کنن تمرکزشون رو تو پست شروع ، روی توصیف ظاهر شخصیت بذارن و به جای اینکه به صورت زیرکانه ، لا به لای بعضی جملات ( در طی چند پست رمان ) هر بار یکی دو تا از ویژگی های ظاهر طرف رو لو ب*دن ، میان دو دستی با چهار تا جمله همه چیز رو مستقیما تو پست اول تقدیم مخاطب می کنن.
به این دو تا مثال برای نشون دادن رنگ چشم و مو توجه کنین :
1: جلوی آیینه وایمیسم و صورتمو بررسی میکنم . چشمای شکلاتیمو از مامان به ارث بـرده بودم که قوربونش برم اونم از ننه صغری جونم به ارث بـرده بود . لبای گوشتی و صورتی م که تو کللللل فامیل تکه . دستمو به دماغ خوشگلم میکشم که حتی یه قوز کوچولو نداره ، شمسی خانوم همیشه میگه انگار عملش کردی! یه تابی به گر*دن سفیدم میدم و نگاهم میره سمت موهای مشکیم . قوربون خودم برم . خدا آدم که خلق نکرده ، فرشته ساخته ترانفسر کرده پایین . یه بـ*ـوس تو آیینه واسه خودم میفرستم و میرم به سمت محل قرارم با حسن کچل !
2: رمان "بر باد رفته " رو از قفسه کتابخونه در میارم . نفسمو به صورت فوت میفرستم بیرون تا کمی از خاکای جمع شده ی روی جلد رو پاک کنم . کتابو روی سینم میذارم و دستامو دورش قفل میکنم . آروم زیر ل*ب** زمزمه می کنم : کاش منم اسکارلت بودم
پلک هامو از هم باز می کنم . نگاهم به آیینه قدی اتاق گره میخوره . آخه من با این موهای بلوطی و چشمای قهوه ای ، چطور میتونم اسکارلت بشم ؟ پوفی می کشم و بازم به خودم برای رنگ کردن موهای مشکیم ، لعنت می فرستم !
به نظرتون کدوم مثال ، توصیف زیرکانه تری رو ارائه داده بود ؟
اگر نویسنده ای اولین خطش رو با دیالوگ شروع کنه بد نیس ، اما صرفا به معنی یه شروع عالی، جذاب و گیرا هم نیست! در واقع باید سعی کنین تو پست آغازین ، تمام تمرکزتون روی دیالوگ ها گذاشته نشه و اگر هم گذاشته می شه ، دیالوگ هایی با سطح کیفی بالا نگارش کنین وعنصر توصیف رو تا حد امکان از دیالوگ هاتون جدا نکنین.
حالا دو تا مثال درارتباط با پست اغازینی که با دیالوگ ها خو گرفته بخونید :
1: چطوری ممد ؟
-قوربونت برم خرک . تو خوبی ؟
-چاکریم
-امروز چی کاره ای ؟
-میخوام برم سر کوچه ی اقدس کماندو بلکه بتونم مخشو تلیت کنم
-ایول خیلی گاوی
-غلامتم !
(این یه مثال طنزه و من نمی گم این رو ابتدای یه رمان دیدم . ولی باید عرض کنم بعضی نویسنده های کم سن و سال، "گاهی " دیالوگ هایی با همین سطح کیفی در ابتدای رمانشون ارائه میدن...حالا تو هر ژانری که باشه!)
2: شروع به دیدون تو پیاده رو میکنم و موبایل رو محکم تر به گوشم می چسبونم
-بخدا منم صد بار بهش گفتم اینکارو نکن
نمیدونستم چطور باید ارومش کنم ، فقط به مکالمه ادامه می دادم .
-من هر شب نصیحتش میکردم
صدای دادش از پشت موبایل ، با صدای بوق ماشین های متوقف شده پشت چراغ قرمز تلاقی میشه و گوشمو خراش میده . به پل عابر پیاده نگاه میکنم . صورت در همشو از همین پایین هم میتونستم تشخیص بدم . بی مهابا از پله ها بالا میرم . نرسیده بهش اخماشو به هم گره میزنه .
-این بود خواهر خواهر که میکردی ؟ دست مریزاد شقایق ...دست مریزاد
دستی تو موهای خرماییش میکشه و چشماشو بهم فشار میده . سعی میکنم توجیهش می کنم
-ببین امیر من اصلا نمیخو...
با فریاد ناگهانیش حرف تو دهنم می ماسه .
-هیچی نگو شقا..هیچی نگو
به نفس نفس می افتم . به نفس نفس می افته .
-تو...تو گفتی که نمیذاری با اون پسره ی هر جایی بزنه به چاک ...تو گفته بودی مواظبشی
با اخرین حد از توانایی ، نعره میزنه :
-گفته بودی خواهرشی...!
من مثال دوم رو بیشتر می پسندم . شما چطور ؟
منتقدین عزیزی که به صفحات نقد میرن باید حتما پست اول رو به خوبی مورد توجه قرار ب*دن . ببینن آیا شروع جذابیت داره ؟ می تونه خواننده رو ودار به خوندن ادامه رمان کنه ؟ ایا نویسنده تونسته از پست اول دیالوگ نویسی ، توصیف حالت ، مکان ، ظاهر و... رو شروع کنه ؟ آیا پست شروع با معرفی یکی ( یا دو تا ) از شخصیت های اصلی یا فرعی همراه بوده ؟ سطح کیفی قلم نویسنده از پست اول قابل تشخیصه ؟ تو پست اول چه چیزی غالبِ ؟ دیالوگ ؟ توصیف مکان ؟ توصیف ظاهر ؟ بروز احساسات؟ معرفی شخصیت ها ؟ هیجان ؟ ریتم خنثی و یکدست ؟ و تو کدوم یکی از این معیارها ، نویسنده تونسته بهتر عمل کنه واز طریقش نظر مخاطب رو بیشتر جلب کنه؟آیا تو پست شروع گره ای برای مخاطب گذاشته شده ؟ آیا شروع رمان با ژانر انتخابی نویسنده هماهنگی داره ؟ شروع رمان چه حسی به شما داده ؟ ترس؟ لـ*ـذت ؟ شادی ؟تحیر ؟ تعجب و ... ؟!
{ اگر منتقد به توضیح دادن طولانی علاقه داشته باشه میتونه تمام این سوال و جواب ها رو تو نقدش لحاظ کنه ؛ ولی اگر تحت تاثیر رِنج سنی نویسنده اس یا شخصا ترجیح میده نقد اجمالی تری ارائه بده، لازم نیست تمام این سوالات رو تو نقدش منعکس کنه. ولی حداقل کاری که می تونه بکنه اینه که به نویسنده بگه از نظرش( نظر منتقد) ، شروع رمان خوب ، بد یا متوسط بوده . گیرایی و جذابیت داشته یا نداشته . تونسته اونو به خوندن رمان ترغیب کنه یا نه . و ...}