مهم آموزشگاه نقد | تک رمان

  • نویسنده موضوع طلایه
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 52
  • بازدیدها 2K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
959
لایک‌ها
13,995
امتیازها
104
کیف پول من
8,717
Points
174
سطح
  1. حرفه‌ای
نقدِ رابـطه ای یا ضابطه ای ؟!

نویسنده: آئین
همون طور که بشرهمیشه سعی کرده با آدم ها و دنیای اطرافش ارتباط وسیعی داشته باشه ، طبیعتا وقتی به عضویت یه سایت درمیایم سعی میکنیم برای خودمون " دوست " پیدا کنیم . از یه جایی به بعد دوستان به هم دیگه لینک رمان هاشون رو میدن تا بخونن و نقد کنن ! اما این روابط دوستی تا چه حد روی نقد ها تاثیر گذاره ؟ لطفا این موقعیت رو تصور کنین :
-تو یه مهمانی حضور دارین و از قضا متوجه مکالمه دو خانم با همدیگه میشین . یکی از خانوم ها مهربانانه در حال تعریف و تمجید از لباس شخص مقابلشه . یه سارافون بنفش که با گل های سبز و قرمز و زرد تزیین شده . هر چقدر که دوستش بیشتر تمجید میکنه ، شما بیشتر اخماتون تو هم گره میخوره . به لباس که توجه می کنین می بینین نه تنها پارچه مرغوبی نداره ، بلکه دوختش هم چنگی به دل نمیزنه و از طرفی ، لباس تو تن شخص خیلی شُل و وار رفته به نظر میرسه . یه تای ابروتون رو بالا میندازین و با تمسخر به شخص تعریف دهنده نگاه می کنین و تو ذهنتون می گین " این دیگه چه بدسلیقه ایه که هیچی از لباس حالیش نیس " !
دقیقا همچین موقعیتی گاهی تو صفحات نقد هم به وقوع می پیونده. بعضی از افراد به خاطر رودربایستی با دوستاشون ، نمیتونن آزادنه نظر ب*دن و اشکالات متن رو بیان کنن . برای اینکه دوستشون دلخور نشه ، فقط به جنبه های مثبت رمان اشاره میکنن و حتی گاهی یه سری موارد مثبت رو سر خود ( بدون اینکه وجود داشته باشن ) ، به نقدشون اضافه میکنن! اگه تا به حال همچین موقعیتی رو تجربه کردین ، میخوام یه سوال بپرسم !
اگه شخصی بهتون بگه واقعا هیچی از مقوله رمان حالیتون نمیشه ، چه حسی پیدا می کنین ؟
طبیعتا ناراحت می شین . ولی این جمله "هیچی از مقوله رمان حالیت نمیشه " دقیقا تو ذهن کسایی که در زمینه رمان نویسی و نقد سر رشته دارن ،در برابر تجمید کننده ی رمان های بی کیفیت ، تداعی میشه ! خودِ من هم تجربه مشابهی دارم . یه بار وقتی خواستم برای یکی از دوستام نقد بزارم ، همه نکات منفی رو نادیده گرفتم تا دوستم دلخور نشه ، اما وقتی ارسالش کردم از خودم پرسیدم " الان چند نفر با خوندن نظر من ، منو یه آدم سطحی نگر و پرت ، به حساب میارن ؟" ...پس سریعا پستم رو ویرایش کردم و نکات منفی رو هم بیان کردم .
وقتی میخواین نقد کنید روابط شخصیتون رو واردش نکنین . به این فکر نکنید که چه کسی ممکنه از دستتون ناراحت بشه ، به این فکر کنید که نظرتون تا چه حد میتونه به ضرر "شخصیت ، تفکر و دانسته هاتون " تموم بشه ! دوستی و رابط*ه ای که با یه نقد اصولی از هم بپاشه ، همون بهتر که ادامه پیدا نکنه !
بهتره افراد توجیه بشن که نقد اصولی { حتی اگه 70 درصدش صرف بیان ایرادت بشه } همیشه به نفع نویسنده اس !
از طرفی ، نباید اشخاص بر اساس خصومت شخصی یا دشمنی با کسی ، نوشته های شخص دیگه ای رو به رگبار اعتراض ببندن و رسما طرف رو با خاک یکسان کنن . چه شما بر اساس روابط ، تعریف بی اساس بکنید؛ چه ایرادات بی اساس بگیرید ، به " شخصیت خودتون " توهین کردین !
سعی کنین وقتی "نقد " می کنین به عنوان یک "منتقد " به خودتون احترام بذارین و نظرتون رو بر اساس قواعد و ضوابط نقد ارائه بدین . این موقع است که مورد تحسین قرار می گیرین .
به این متن دقت کنید :
-وای هاله جون دمت گرم ...اصلا رمانتو که میخونم حالم خوب میشه... اصغر واقعا یه مرد واقعیه...یکی که میشه بهش تکیه کرد...شخصیت هاتو خیلی خوب پردازش کردی...بـ*ـوس بـ*ـوس (!)
این پیام رو یه دوست ، بعد از مطالعه رمان یه دوست دیگه به تاپیک نقد ارسال میکنه . شما ممکنه بر اساس این به اصطلاح نقد ، نظرتون جلب بشه و رمان رو { به عنوان یه رمان خوب !} مطالعه کنید . اما بعد از مطالعه متوجه میشین اصغر نه تنها یه مرد واقعی نیست ، بلکه شعور و شخصیتش به بچه های دوران ابتدایی هم قد نمیده ! بنابراین احتمالا شما تو دلتون به اون منتقد بد و بیراه می گین ، در حالی که نمی دونین منتقد با نویسنده ، چه سطحی از رابط*ه رو داشته و به همین سادگی با یه نقد غیر اصولی و رابط*ه محور ، گمراه میشین و وقتتون به هدر میره !
پس هیچ وقت سعی نکنید روابط رو بر ضوابط نقد حاکم کنید . اینجوری هم شخصیت خودتون در نگاه بقیه لطمه میخوره ، هم یه سری خواننده ها رو گمراه می کنین و با یه تبلیغ بی اساس ( از طریق نظر مثبتتون تو تاپیک نقد ) وقت بقیه رو هدر میدین !
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
959
لایک‌ها
13,995
امتیازها
104
کیف پول من
8,717
Points
174
سطح
  1. حرفه‌ای
" نویسنده " را با " نوشته " اشتباه نگیرید !


نویسنده: آئین
یکی از زشت ترین نظراتی که ممکنه تو صفحات نقد مشاهده کنیم ، مربوط به زمانی میشه که خواننده ، شخصیت نویسنده رو بر اساس کلماتش ، قضاوت میکنه ! به این موقعیت توجه کنین :

-خیلی بیشعوری ....واقعا نشون دادی یه کافرِ به تمام معنا هستی...شما چطوری جرات میکنین تو رمانتون بنویسن که پسره نوشید*نی میخوره ؟ دختره موهاش بیرون از شالشه.. همین امثال شماها باعث شدین وضعیت جوونا اینجوری بشه دیگه...حتما خودتم یکی از این نو*شی*دنی خورایی !

اگر همچین نظری در صفحه نقد ، پی وی یا پروفایل یه نویسنده مشاهده بشه ( حتی با شدت کمتر ، ولی محوریت مشابه ) به هیچ وجه نقد به حساب نمیاد ، بلکه یه نظر توهین آمیز و زائد محسوب میشه !

یه سوال : اشکال کار از کجاست ؟

متاسفانه ما بین خواننده هامون با قشری رو به رویم که به شدت روی عقایدشون " تعصب " دارن و هر چیز مخالفی رو "سرکوب " میکنن ! منظورم از عقاید ، صرفا مباحث دینی نیست . ممکنه بعضی افراد نگاه خاصی به نظام اموزشی داشته باشن ( به فرض بگن نظام اموزشی ما فوق العاده اس ) ، بعد بر حسب اتفاق رمانی رو بخونن که تو اون شخصیت ها از نظام اموزشی ناراضی ان ، این موقع ممکنه خواننده متعصب با تمام خشم ، به نویسنده یورش ببره !

وقتی میگیم نقد رمان ، یعنی دقیقا نقدِ خودِ رمان ؛ نه نویسنده رمان ! مسائلی که تو رمان مطرح میشه گرچه تا حدودی میتونن به ذهنیات نویسنده و دیدگاهش نزدیک باشه ، اما دلیلی بر پذیرش قطعی اونا از سمت نویسنده نیست !

مثلا فکر کنین یه نویسنده در مورد یه دیوونه خونه رمان می نویسه ، شخصیت ها دیوونه هستن و موقعیت ها کاملا با رفتارهای غیر معقول این دیوونه های عزیز ، عجین شده . به نظرتون خودِ شخص نویسنده یه دیوونه است که از تیمارستان در حال تایپ کردن رمانه؟ مسلما اینطور نیست ! پس چرا گاهی نویسنده ها رو به باد فحش میگیرین و شخصیتشون رو خدشه دار می کنین ؟

شاید یکی از دلایلی که باعث آفرینش صدباره رمان های کلیشه ای میشه همین مدل محدودیت هایی باشه که با تعصب ، برای نویسنده ها ایجاد میکنیم . ما باید اجازه بدیم نویسنده طرحش رو اجرا کنه { البته که تبعیت از قانون در هر جمع و مجلس و مکانی ضروریه } ، ولی اگه جایی از حدود مشخص نگارشی یا قانونی ( به صورت شدید و غیر قابل چشم پوشی ) خارج شد ، به "قلمش " { نه شخصیتش } اعتراض کنید!

اگه نویسنده ای ضعیف می نویسه ، نگین " تو واقعا بی استعدادی " ، بگین " شما هنوز قلم پخته ای ندارین "

اگه نویسنده ای در مورد روابط باز افراد صحبت میکنه ، نگین " خودتم یه ولگرد چشم چرونی " ، بگین " بهتر بود شخصیت هات ویژگی های دیگه ای داشتن "

البته منکر یه مورد نمیشم ، نویسنده ها باید خیلی تو نگارش رمان محتاط باشن . به خصوص که تو سال های اخیر رمان های مجازی به شدت بین قشر نوجوان و جوان محبوبیت پیدا کرده و اگه تو همچین دوره حساسی رمان های مغایر با یه سری شئونات بخونن ممکنه واقعا رو شخصیت و طرز فکرشون تاثیر بذاره ! یه زمانی من فکر میکردم رمان ها چون قصه محورن، نمیتونه برای نوجوون ها آرمان سازی کنه ، اما وقتی یه سال پیش با یه تاپیکِ قابل تامل رو به رو شدم ، دیدم متاسفانه کلمات رمان به شدت بعضی ها رو درگیر خودش میکنه . ما الان نوجون هایی داریم که اعتقاد پیدا کردن نباید ازدواج کنن ، مگه اینکه یه پسر خوشگل ، جذاب ، خوشتیپ ، با ماشین فراری و مدرک دکترا و مدیرعاملی یه شرکت ، بیاد خواستگاریشون :|

نویسنده نسبت به هر کلمه ای که مینویسه مسئوله ، ولی نسبت به "طرز تفکر شما در مورد شخصیتش " مسئول نیست ! ما گاها دوستانی داریم که بعد از 10 سال رفت و آمد باهاشون ، هنوز کامل نشناختیمشون ، پس چطور بعضی ها به خودشون جرات میدن و شخصیت یه فرد رو بر اساس 500 صفحه کلمه ، قضاوت و خدشه دار میکنن ؟

چه نویسنده متنی بنویسه که مغایر با طرز تفکر شما باشه ، چه کلماتش از کیفیت بالایی برخورد دار نباشه ، چه ایده اش باب میل شما نباشه ، چه هدف ِ رمانش مطابق سلایق شما نباشه ، به هیچ وجه ، تحت هیچ عنوانی ، حق توهین به شخصیت ، روحیات ، سبک زندگی ، عقاید و منش اون رو ندارین !
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
959
لایک‌ها
13,995
امتیازها
104
کیف پول من
8,717
Points
174
سطح
  1. حرفه‌ای
یک منتقد مقتدر باشید !


نویسنده: آئین
تو پست های قبلی در حد توان سعی کردم به جنبه های حمایتی از نویسنده ، وقت نقد کردن بپردازم ، اما حالا وقتشه بگم که یه منتقد هم دارای حقوقیِ که باید از طرف نویسنده ها رعایت بشه ! مطمئنم هر کسی تا به حال نقد کرده ( به مدت نسبتا طولانی )،بی شک حداقل یک بار با نویسنده های انتقاد ناپذیر رو به رو شده . بعضی نویسند ها "توقع" نقد شدن رمانشون رو دارن ، اما "تحمل " نقد شنیدن ندارن ! مثلا منتقد سیاه بخت (!) ، وقت میذاره و متنی رو میخونه ، درست و محترمانه نقدش رو ارائه میده و ایراداتی رو هم بیان میکنه ، بعد نویسنده با پرویی تمام ، به جای پذیرش اشکلات و رفعشون ، منتقد رو یه آدم کوته فکر میبنه و باهاش دعوا میکنه !

بذارین یه چیزی رو با صراحت به نویسنده های محترم عرض کنم : پیشرفت قلم شما ، وابسته به نظر منتقد هاست ! شما به منتقدین " نیاز" دارین و هرگز نیازتون به منتقد ها رفع نمیشه مگه زمانی که نوشتن رو کنار بذارین ! پس هرگز سعی نکنین اونا رو از خودتون برنجونین و طرد کنین ، چون این جوری "پیشرفت " رو از خودتون طرد کردین ! اگر تحمل نقد شدن رو ندارین ، اصلا صفحه نقد نزنین ، از خواننده هاتونم راه بی راه بالای پست هاتون درخواست نظر نکنین !

دوستانی که به صفحات نقد میرین ، وقت میذارین رمان رو میخونین ، وقت میذارین اصولی نقد می کنین ، اگر در صفحه نقدی نظر نامناسب از سمت نویسنده دیدین ، هرگز ( تاکید میکنم ) هرگز دیگه پا به اون صفحه نقد نذارین ! در صورت تمایل خوندن رمان رو ادامه بدین ، ولی تا زمانی که نویسنده متوجه کار ارزشمند شما در حق خودش نشده ، دیگه براش وقت نذارین ! چون این شما هستین که دارین بهش لطف می کنین ، نه اون به شما !

متاسفانه گاهی مورد هایی دیدم که منتقد بعد از رفتار بد نویسنده ، باز به صفحه نقد رفته و کلا ایرادات رو فاکتور گرفته و فقط تمجید کرده ؛ از ترس اینکه مبادا دوباره مورد خشونت نویسنده قرار بگیره ! دوست عزیز ، این عقب نشینی شما نه تنها به نویسنده ضربه میزنه ( چون باعث بلند پروازی و ناآگاهی از سطح نوشتارش میشه ) ، بلکه به شخصیت خودتون هم لطمه میزنه و شما رو به فرد ضعیفی تبدیل میکنه که قدر کارش رو نمیدونه و نمیخواد که بدونه!

یه تجربه شخصی دارم ، تعریفش میکنم ! قبلا تو سایتی ، پست های یه نویسنده رو نقد کردم و تو صفحه نقدش گذاشتم . از قضا نویسنده برای من درخواست دوستی هم میده و از طریق پروفایل با هم آشنا میشیم . بعد از چند مدت بهم پیام داد : تو آدم خوبی هستی ، اما وقتی میری تو صفحه نقد خیلی بوووق میشی !

دقیقا با همین لحن ! با خودم فکر کردم ؛ من تو پروفایل یه دوست هستم و تو صفحه نقد ، یه منتقد ! وظایفم و نوع رفتارم طبیعتا تو این دو مکان باید با هم فرق داشته باشه ! شما وقتی وارد صفحه نقد میشین ، دیگه خودتون نیستین ، نماینده منتقدین و افراد فرهیخته ادبی هستین که قراره کمکی به "قلم" بکنن ، پس دلیلی نداره به خاطر ناراحتی احتمالی ، عصبانیت یا رفتار بد نویسنده از گفتن ایرادات چشم پوشی کنید .

دوستان منتقد ، اجازه بدین نویسنده ها برای نقد بهتون پیشنهاد ب*دن . نمیگم که خودتون دنبال رمان خوب نرین ، برین ، اما اجازه بدین دیگران قدر کارتون رو بدونن. هرگز برای نویسنده ها پاچه خواری بی مورد نکنید ، به خاطر انتقاد ناپذیر بودنشون رنجیده نشین ، شاید نویسنده اطلاعی از ارزش کارشما نداشته باشه ، پس بذارین اونقدر زمان بگذره که به این سطح از آگاهی برسه که تا شما نباشین ، پیشرفتی هم برای اون نیست !

بی شک آدم ها از طریق مطالعه میتونن به ارتقا سطح کیفی خودشون کمک کنن ، اما اگر کسی نباشه که متون ما رو کنکاش کنه و بسنجه ، مثل اینه که وقت شب ، تو یه راه فوق العاده زیبا و پر دار و درخت ، بدون چراغ حرکت کنیم !

نویسنده های محترم ، اکثرِ منتقدین سر جنگ با کسی ندارن ، مشکل اخلاقی و روحی ندارن ، سرشون هم درد نمیکنه مشغله بذارن رو مشغله های زندگیشون ، پس بدونین باید به خودشون ، کارشون و نظرشون احترام بذارین و نظراتش اصولیشون رو حتما در مورد قلمتون اعمال کنین . در ضمن ، همیشه سعی کنین از منتقدینتون تشکر و قدردانی کنین تا نسبت به ادامه کارشون دلسرد نشن !
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
959
لایک‌ها
13,995
امتیازها
104
کیف پول من
8,717
Points
174
سطح
  1. حرفه‌ای

خلاق باشید ، نه مقلد !

نویسنده: آئین
سوال : یه نویسنده چه موقع استارت نوشتن رمانش رو می زنه ؟

بی شک زمانی که ایده ای برای نوشتن و ارائه دادن داشته باشه !

پس مطمئنا ایده یکی از اولین قدم ها برای خلق یه اثر جدید به حساب میاد . در واقع ایده رمانه که مشخص می کنه نویسنده قراره به چه چیزی بپردازه ، چه نوع شخصیت هایی برای بروز سوژه اش پرورش بده ، چه خانواده هایی برای هر شخصیت در نظر بگیره ، تو چه فضا و زمانی داستان رخ بده و ....! همچنین ایده رمان تو انتخاب اسم ، مقدمه و خلاصه رمان و ... هم دخیله.

بی شک یکی از دلایلی که ممکنه رمانِ نویسنده رو به زمین بزنه ، ایده ضعیف یا کپی شده اونه ! اکثر خواننده ها از ایده های کلیشه ای بیزارن و ترجیح میدن همیشه طرح های نو و بکر رو مطالعه کنن ! حتی اگر تو یه برهه زمانی خواننده هایی با رنج سنی مشخص ، ایده های کلیشه ای رو ترجیح ب*دن ، به هیچ وجه تضمینی وجود نداره که از بین اون همه رمان کلیشه ای ، رمانی که " شما "می نویسین تو ذهن و خاطر مخاطب بمونه . در واقع یکی از معضلات پردازش ایده های کلیشه ای اینه که رمان رو با سرعت بیشتری از ذهن خواننده پاک می کنن و نمی تونن برای مخاطب خاطره سازی کنن ! چون این طبیعته انسانه که همیشه به دنبال بهترین ها ، جدید ترین ها و ناب ترین ها باشه و موارد قدیمی و تکراری رو دور بندازه !

هر نویسنده قبل از شروع رمانش ، اول باید بدونه تو چه ژانری تمایل داره بنویسه . اگه ژانر اجتماعی مد نظرشه ، باید دنبال سوژه هایی باشه که در بطن اجتماع وجود دارن و یه معظل اجتماعی رو هدف قرار میدن. اگه علاقمند به ژانر تخیلیه ، باید بدونه نیازمند خلق یه فضای تازه اس که تا حد امکان قبلا به سر کسی خطور نکرده باشه . اگه ترجیح میده در ارتباط با ژانر عاشقانه اثری رو نگارش کنه ، باید به دنبال ایده ای در رابط*ه با یک وصال و یا چنین چیزهایی باشه . بنابراین قبل از پردازش خودِ ایده ، تعیین ژانر اثر خیلی مهم و تاثیر گذاره و حتما باید بهش اهمیت داده بشه.

وقتی می خواین ایده پردازی کنین ،باید حواستون باشه که ذهنتون رو از رمان هایی که قبلا خوندین آزاد و فکر " تقلید " رو از سرتون خارج کنین . کسی که می خواد تو زمینه قلم موندگار بشه و طرفدارای زیادی پیدا کنه و مدام مورد تحسین قرار بگیره ، باید بره دنبال ایده های بکر و جالب. باید به معنای واقعی کلمه " خلق " کننده یک اثر باشه نه کپی کننده ! من پیشنهاد میدم وقت ایده پردازی ، بعد از تعیین ژانر مورد نظرتون ، یه کاغذ بردارین و چند تا سوژه رو به شکل تیتر وار روش بنویسین و بعد بررسی کنین ببینین کدوم یکی امکان پر و بال دادن بیشتری داره می تونه و باعث خلق یه اثر جالب تر بشه . کسایی که فکر می کنن همه ی ایده ها نوشته شدن و تو پیدا کردن سوژه های جدید مدام به مشکل می خورن ، بهتره یه سری به صفحه حوادث روزنامه ها بزنن . این صفحات به خصوص برای استخراج ایده رمان های رئال ، جنایی و پلیسی خیلی کارآمدن . همچنین از داستان کوتاه های موجود در مجلات ، اتفاقاتی که روزانه در اطرافمون رخ میده و دهن به دهن تو شهر یا کشور می پیچه ، حتی حرف هایی که یه رانندهه تاکسی درباره زندگی خودش می زنه و.... میشه ایده های خوبی استخراج کرد. فقط کافیه از قوهه بینایی و شنوایی خودتون بیشترین و بهترین بهره رو ببرین تا به راحتی ایده های جالب و تازه ، جلوتون رژه برن و منتظرِ شکار شدنشون توسط شما بایستن !

فکر می کنم یکی از دیدگاه های بدی که بین نویسنده ها( به خصوص نوجون ها ) دررابطه رمان های فانتزی و وحشت باب شده ،اینه که فکر می کنن فقط با حضور اجنه و خون اشام و گرگینه امکان نوشتن رمان های ماورایی یا ترسناک داره ! انگار اکثریت به این باور رسیدن که بدون این موجودات رمان ماورایی قابل نوشتن نیست ، در حالی که نویسنده می تونه به راحتی به خلق موجودات و موقعیت هایی بپردازه که تا قبل از این ، اصلا به ذهن هیچ بشری نرسیده . به عنوان مثال ما تو فیلم های هالیوودی ماورایی مدام با سوژه هایی رو به رو می شیم که قبل از اون هیچ جا در موردشون ندیده و نشیده بودیم ! ولی وقتی خلق شدن ، دیده شدن و مورد استقبال قرار گرفتن؛ چون بکر بودن و به چشم و گوش ببینده اشنا نبودن ، پس خود به خود همراه خودشون جذابیت به ارمغان آوردن . بنابراین در رابط*ه با ایده پردازی تو ژانر فانتزی یا وحشت ، سعی کنین به طرح هایی فکر کنین که فقط تو رویاها قابل تحقق ان؛ چون وقتی تخیلی می نویسین دستتون برای خلاقیت به خرج دادن خیلی بازه. پس به هیچ وجه به دنبال کپی برداری و تقلید نرین. مثلا مدام به دنبال جن گیری ، قلعه یا خونه متروکه ، خون آشام ها و ...و... نرین و در ازای این کارا، طرح ها رو عوض و با سوژه ها بازی کنین و ذهنتون رو قلقلک بدین تا بتونین سوژه و موجودات وو لوکیشن های ناب رو نگارش کنین .

البته توجه داشته باشین که به همون اندازه که انتخاب ایده مهمه ، سنجش و بررسی این مورد که آیا شما می تونین اطلاعات کافی در رابط*ه با ایدتون رو جمع آوری کنین یا نه، هم مهمه ! یعنی شما حتی اگه روی بهترین و ناب ترین ایده دست بزارین ولی ابزار یا امکانات یا شرایط لازم برای جمع آوری اطلاعات در این باره رو نداشته باشین ، عملا با نوشتنش فقط ایده مورد نظرتون رو به هدر می دین ! به فرض نویسنده ای که تصمیم داره در مورد معظلات زندگی دانشجویان شهرستانی در کلان شهرها بنویسه و لوکیشن اثرش تو محیط دانشگاهه ؛ ولی خودش یه محصل دبیرستانیه و تا به امروز حتی یک بار محیط دانشگاه رو از نزدیک ندیده و هیچ اطلاعی از قوانینش نداره ، نباید استارت نگارش همچین سوژه ای رو بزنه . بنابراین بعد از انتخاب ایده بی گدار به آب نزنین و سعی کنین در درجه اول خودتون آگاهی کاملی نسبت به جوانب مختلف اون سوژه پیدا کنین و با تحقیق و پرس و جو به حد مناسبی از دانایی در رابط*ه با موضوعتون برسین ؛ بعدش قلم دست بگیرین و نوشتن رمانتون رو شروع کنین .

اینکه منتقد چه جایی از رمان شروع به نظر دهی می کنه ، در نوع نقدش در رابط*ه با ایده ی داستان تاثیرگذاره. مثلا منتقدی که بعد از اتمام یه رمان کلیشه ای میاد و نقد انجام میده ، فقط می تونه در رابط*ه با ایده رمان های اینده ی نویسنده راهنماییش کنه . درسته که خیلی صریح می تونه به نویسنده بگه که ایده تکراری بود و ...و... اما نمی تونه تغییری در روند خود اون اثر ایجاد کنه . ولی اگه همون منتقد با یه رمان کلیشه ای در حال تایپ رو به رو بشه ، می تونه در عوضض اینکه نویسنده رو خرد خاکشیر(!) کنه و بگه این ایده اینقدر داغونه که به نظرم بهتره ولش کنی وو بری یکی دیگه بنویسی ، ازش بخواد که از اونجا به بعد به اتفاقات جدیدتری فکر کنه و موقعیت های جالب تری رو پیش روی شخصیت ها قرار بده تا حداقل یه رمان صد در صد کلیشه ای نباشه و از یه جایی به بعد روند بهتری رو در پیش بگیره. مثلا وقتی منتقد با رمان های هم*خو*نه ای "در حال تایپ " رو به رو می شه؛ از نویسنده نخواد که نوشتن رمانش رو کنسل کنه ، بلکه بهش پیشنهاد بده شروع به خلق اتفاقات جدیدی کنه که تو "بقیه رمان های هم*خو*نه ای " رخ نداده ! مثلا از جمله مورادی که مدام تو این رمان ها دیده میشه ، اینه که دختر و پسر تا مدت زمان طولانی تو یه خونه ، اما دو اتاق مجزا زندگی می کنن ! حتما دختره به پسره علاقمند می شه ولی بروز نمیده ! پسره تا لحظات پایانی رمان علاقش مشخص نمیشه! حتما دختره دچار یه سری حادثه می شه که پسره شروع به قوربون صدقه رفتنش می کنه و...! منتقد محترم باید از نویسنده بخواد این چنین مواردی رو فاکتور بگیره و اتفاقات دیگه ای رو تا حد امکان، جایگزینشون کنه .

منتقد ها بی شک باید وقت نقد کردن توجه زیادی به ایده رمان داشته باشن و اگه منتقدی می خواد تو این زمینه مهارت پیدا کنه ، چاره ای جز مطالعه ی تعداد زیادی رمان نداره ! طبیعتا کسی که رمان های بیشتری می خونه، اشنایی بیشتری با ایده های کلیشه ای داره و راحت تر می تونه اونا رو از ایده های بکر تشخیص بده و ایراد کار نویسنده اثر رو در مورد ایده پردازی بهش گوشزد کنه و در کنارش پیشنهاداتی در رابط*ه با چگونگی ایده پردازی خلاقانه بهش بده .

منتقدین عزیز ، وقتی شروع به نقد رمانی می کنین، به ایده اثر حتما اشاره کنین و اگر بکره ، نویسنده رو تشویق و تحسین و اگر کلیشه ایه به نویسنده تا حدی تذکر بدین و بعدش سعی در راهنماییش کردنش بکنین . همچنین ببینین آیا ایده به خوبی در جریان اتفاقات رمان تونسته پردازش بشه ؟ آیا شخصیت های اثر مناسب با سوژه رمان انتخاب شدن و رفتارهاشون در جهت بروز صحیح موضوع به کار گرفته شده ؟ آیا ایده رمان در ژانر مناسب خودش پردازش شده ؟ آیا رمان تونسته هدف مشخصی رو دنبال کنه و اون هدف با سوژه اثر ، ارتباط تنگاتنگ داره ؟ آیا ایده رمان با اسم و خلاصه و مقدمه ی اثر تناسب داره ؟ آیا سوژه مورد نظر در زمان و مکان مناسبی روایت می شه ؟ آیا زاویه دیدی که برای رمان انتخاب شده ، به راحتی می تونه یاری گر شخصیت ها تو نشون دادن ایده اصلی اثر باشه ؟ و.... !
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
959
لایک‌ها
13,995
امتیازها
104
کیف پول من
8,717
Points
174
سطح
  1. حرفه‌ای
چهار ضلعی ِ مهم !



نویسنده: آئین
فرض کنین تو یه کتاب خونه ی خیلی بزرگ ایستادین و به شما اجازه داده شده یه رمان رو بدون مطالعه متن اصلی، برای خوندن انتخاب کنید . بر چه اساس این کار رو انجام می دین؟

احتمالا اول یه نگاه کلی به جلدش می اندازین ؛ اگه نظرتون رو جلب کرد اسم اثر رو می خونین و اگه اونم از نظرتون اکی بود ، کتاب رو پشت و رو می کنین تا خلاصه که روی جلد پشتی کتاب نوشته شده رو مطالعه کنین. اگه خلاصه هم به نظرتون جذابیت و گیرایی کافی رو داشت ، کتاب رو باز می کنین و با خوندن مقدمه ، برای برداشتن یا برگردوندن کتاب تصمیم آخرتون رو می گیرین. درسته که تامخاطب رمان رو نخونه نمی تونه قضاوت کنه اثرخوبی هست یا نیست؛ اما اسم ، جلد ، خلاصه و مقدمه نوعی تبلیغ برای جذب یا دفع مخاطب به سمت شروع خوانش رمان ، به حساب میان . پس سعی کنین مبلغ خوبی باشید!

اسم رمان : بی شک یکی از مهمترین عناصر یه نوشته ، عنوانیه که نویسنده براش انتخاب می کنه . عنوان رمان باید کاملا مطابق با هسته اصلی داستانش باشه ؛طوری که وقتی خواننده رمان رو تموم می کنه، وقتی برمی گرده و دوباره یه نگاه به عنوان می اندازه ، با خودش بگه " آره ... این رمان، دقیقا خودِ اسمیه که براش انتخاب شده " ! این حالت مثل این می مونه که شما بخواین تمام رمانتون رو تو یه کلمه یا یه جمله تحویل خواننده بدین . در واقع می شه گفت خلاصه ترین خلاصه ی رمان ، "اسم رمانه "؛ پس تو انتخابش نهایت دقت رو به خرج بدین !

تو مبحث انتخاب اسم ، همه ی افراد متبحر نیستن. ولی با توجه کردن به یه سری موارد می شه تلاش کرد بهترین عنوان رو برای رمان انتخاب کرد. ببینین شما باید قبل از انتخاب اسم اثر ، کاملا به ایده و طرح اصلی رمانتون اشراف داشته باشین و بدونین که قراره تو چه ژانری نگارشش کنین. چون اسم یه رمان عاشقانه ، با اسم یه رمان جنایی فرق داره. پس شما باید بدونین قراره چه چیزی به خواننده هاتون تحویل بدین؛ اگه قراره یه داستان عاشقانه تحویل بدین که در طی اون دو کبوتر عاشق بهم می رسن ، پس اسمی انتخاب کنین که پوشش دهنده این موضوع باشه. اگه رمانتون طنزه ، سعی کنین یه اسم بانمک انتخاب کنین. اگه رمانتون ترسناکه ، اسمی انتخاب کنین که یه رعب و وحشت نسبی رو به مخاطب منتقل کنه. اسامی خلاقانه همیشه قدرت جذب بالایی داشتن و دارن و اگه نویسنده ای در انتخاب عنوان رمانش خلاقیت به خرج بده به سودش تموم می شه چون این روزا تعداد رمان های مجازی روز به روز در حال افزایشه و کسی که بتونه اسم جذاب تری برای رمانش انتخاب کنه ، گوی موفقیت رو تو جلب توجه مخاطب ، از رقبا گرفته . همچنین می تونین تو اسم گذاری رمانتون از آرایه تناقض بهره ببرین. به عنوان مثال " سیاهی روشن " ، پارادوکس داره. سیاهی که روشن نیست . درسته ؟ ولی یه اسم جالب توجهه که مثلا محتواش می تونه درباره یه زندگی زناشویی پر تشنج باشه که با تمام بدبیاری ها و ناسازگاری هاش ، برای یکی از طرفین که به شدت عاشق طرف دیگه اس، روشن دیده می شه و به خاطر این عشق ، ناسازگاری ها رو تحمل و برای رفعشون تلاش می کنه تا بالاخره رفع و رجوعشون کنه !

قبلا رمان هایی که بر اساس اسم شخصیت اصلی انتخاب می شدن بیشتر بودن ، ولی الان اسامی به سمتی رفتن که مخاطب با خوندنشون بتونه کمی از ایده رمان رو دریافت کنه یا حداقل ژانر رمان رو متوجه بشه ! اگر شما هم جز اون دسته از افراد هستین که می خواین اسم رمانتون با اسم شخصیت اصلیش یکی باشه ، سعی کنین شخصیتتون "قهرمان " باشه نه صرفا یه شخصیت کلیشه ای و تکراری !

پیشنهاد میدم اگه تو انتخاب اسم رمان دچار مشکل یا تردید هستین ، سوژه و محتوا و ژانر رمانتون رو با یکی دو تا از دوستاتون در میون بذارین تا بتونن بهتون کمک کنن . چون اینن مشورت خیلی به صرفه تر از اینه که اسامی تکراری و کلیشه ای ، غیر جذاب ، بی ارتباط با محتوا و ژانر انتخاب کنین و در نهایت به جای جذب مخاطب ، مدام با دفع مخاطب رو به رو بشین! در ضمن فراموش نکنین که اسم های خلاقانه ومتفاوت ، مفهومی و حتی گاهی گنگ ( ولی مرتبط با محتوای اثر) میتونن تو جذب مخاطب موفق تر باشن !

منتقدین عزیز، وقتی وارد صفحه نقد می شین حتما باید اشاره کنین که عنوان اثر ، تا چه حد تو جذبتون به خوانش رمان موثر بوده؛ چقدر با محتوای اصلی و ژانر رمان مطابقت داره واز نظرتون چقدر با تیزهوشی و خلاقیت انتخاب شده . و از خودتون بپرسین که اسم رمان می تونه باعث جذب خواننده های بیشتربشه یا صرفا خنثی است یا حتی باعث دفع خواننده اس ؟ همچنین می تونین حس و برداشتتون رو از عنوان رمان بیان کنین . مثلا اگر اسم رمان " سقوط "ــه ، بگین من حس می کنم قراره با رمان تلخی مواجه بشیم چون عنوان حس تلخ و غمگینی رو منتقل می کنه . یا حتی بر اساس اسم دست به پیش بینی بزنید؛ مثلا بگین " فکر می کنم با توجه به اسم رمان ،قراره شخصیت اصلی تو یکی از مراحل زندگیش زمین بخوره ، ببازه ، یا باعث سقوط دیگران بشه و... " ! مهم نیست چقدر پیش بینی و بیان حستون درسته ، مهم اینه که نویسنده بدونه عنوانی که انتخاب کرده چقدر تونسته تو ذهن خواننده ، با محتوای مورد نظرش (نویسنده) انطباق پیدا کنه .

+جلد رمان : اولین مورد دررابطه با طراحی جلد ، ژانر رمانه. خیلی مهمه که جلد رمان با ژانرش هماهنگی داشته باشه . مثلا برای طراحی جلد یه رمان جنایی ، معمولا از رد خون استفاده می شه . یا برای طراحی جلد یه رمان ترسناک ، اصولی ترش اینه که از رنگ های تیره و منظره هایی که رعب آور تر به نظر می رسن استفاده بشه . در حالی که رنگ بندی یه جلد عاشقانه ، تم های روشن تری رو می طلبه. در رابط*ه با رمان های تخیلی (فانتزی) هم ، بهتره تصویر روی جلد به جای اینکه از بین عکس های طبیعی انتخاب بشه ، از بین طرح های گرافیکی و انیمیشنی برداشته بشه تا مخاطب بتونه همذات پنداری بیشتری باهاش داشته باشه.

همچنین اسم رمان ، می تونه تاثیر به سزایی تو طراحی جلد رمان داشته باشه. به فرض رمانی به اسم " اسارت " ، بهتره رو جلدش تصویری از میله ، قفس ، زندان و.. داشته باشه.

علاوه بر این ها ، محتوای رمان هم خیلی مهمه. به فرض رمانی که درباره کودکان کار نوشته شده، اگه رو جلدش تصویری از بچه ای باشه که رو چهارراه داره گل می فروشه ، خیلی بهتره باعثث شناسوندن رمان به مخاطب می شه و خواننده بعد از دیدنش می دونه با چه سوژه ای قراره رو به رو بشه.

بنابراین برای یه رمان باید جلدی طراحی بشه که مخاطب با دیدنش بتونه ژانر رمان رو بفهمه ، تا حدودی بتونه محتوای اثر رو حدس بزنه و هماهنگی کافی با اسم اثر رو به عینه ببینه. البته ممکنه رعایت همزمان این سه مورد برای بعضی رمان ها مشکل باشه ، که خب تو همچین موقعیتی بهتره هر کدوم از این موارد که قراره رعایت بشن ، به " بهترین " شکل نشون داده بشن!

منتقدین عزیز، طی نقدتون به جلد رمان اشاره کنین و ببینین آیا با ژانر، محتوا و اسم اثر هماهنگی و همخوانی کافی رو داره یا نه ؟ همچنین برداشتتون از محتوای اثر رو با توجه به جلد رمان برای نویسنده سعی کنین شرح بدین (مشابه مبحث اسم)!

+خلاصه رمان : خلاصه رمان باید یه متن جمع و جور و کلی باشه ؛ پس در طی خلاصه زیاد به جزئیات نپردازین و سعی کنین حرف های پرت و بی ربط نزنین ! خلاصه رمان باید یه تصویر کلی در مورد اصلی ترین مبحث اثر رو به خواننده بده ؛ حتی اگر فقط یه خط باشه. مثلا رمانی کهه تمام ماجراهاش رو یه طلاق می چرخه یا قضایای اصلیش از یه طلاق شروع می شه ، خلاصشش می تونه " جمال که در پی طلاق پدر و مادرش در وضعیت بلاتکلیفی در رابط*ه مسئله حضانت قرار می گیرد، صبح روز دادگاه به طور ناگهانی ناپدید می شود و ..." باشه. این یه خلاصه کامله که به خواننده می فهومه داستان از یه شکاف خانوادگی شروع می شه که اگه ژانرش رئال باشه پوشش دهنده معظل طلاقه به احتمال زیاد و اگه ژانرش جناییه ، سوژه اصلیش احتمالا دررابطه با باندهای آدم ربایی و... می تونه باشه !

اینکه خلاصه رمان چند خط باشه بستگی به نویسنده داره که بتونه تشخیص بده تا کجا مجازه تو مسیر خلاصه نویسی حرکت کنه بدون اینکه با اضافه گویی ، جزئیات و روند رمان رو لو بده یا با کم گویی خواننده رو بلاتکلیف و منگ باقی بذاره . همچنین نویسنده باید حواسش باشه که خلاصه رو تو چه نقطه ای به پایان ببره. یعنی سعی کنه جایی که بیشتر برای خواننده می تونه کشش و جذابیت به وجود بیاره ، خلاصه رو کات کنه تا مخاطب برای فهمیدن داستان ،شروع به خوندن رمان کنه. علاوه بر این ها بهتره که بعد از دو کلمه ی آخر خلاصه ، " و..." قرار داده بشه یا چند تا سوال مطرح بشه تا خواننده برای فهمیدن ماجرا حریص تر شه !

فرض کنین موضوع اصلی یه رمان در مورد دختری به اسم کوکبه که پاشو کرده تو یه کفش که هر طور شده تشریف ببره فرنگستون ( خارج ) و وقتی با مخالفت های مداوم خانواده اش رو به رو میشه ، تصمیم به فرار از خونه می گیره و به این ترتیب نویسنده سعی می کنه مشکلات دخترفراری ها رو شرح بده و... ! ببینین کدوم مثال می تونه خلاصه بهتری برای همچین رمانی باشه؟ :

1-کوکب ، تک دختر خانواده جورابچیان در پی خواسته اش برای سفر به خارج از کشور، به کمک مسعود دست به فرار از منزل می زند و ...!

2-کوکب دختر فخر السادات که دارای 17 سال سن ، دانش اموز سال سوم دبیرستان و مسلط به گیتار می باشد ، پس از آنکه با دوستانش نقشه می کشد تا به خارج از کشور برود ، با مسعود اشنا می شود و مسعود حاضر می شود در ازای یک پرشیا ، به او در فرار از خانه کمک کند اما متاسفانه پس از فرار ، مسعود از کوکب می خواهد بالجبار با او ازدواج کند و... !

-3کوکب دختری است ساده دل ! همچون برگ های پاییزی ، زرد ، شکننده و زود رنج . او که همانند طوفان روح و روان خانواده اش را نوازش می کند ، در کوچه پس کوچه های ذهنش به دنبال یاری می گردد تا با شگردهای مختلف ، او را از زندان منزل برهاند و به سرمنزل مقصود برساند و ...

من خودم به شخصه اگر با این سه مدل خلاصه مواجه بشم ، اولی رو بیشتر می پسندم . البته علایق و سلایق متفاوته ولی به نظرم خلاصه اول در عین رسوندن طرح و موضوع ، بدون اضافه گویی نگارش شده و چیزی که خواننده نیاز داره رو ، بهش تحویل میده !

منتقدین عزیز، لطفا حین خوندن خلاصه رمان ببینین آیا تو متن خلاصه اضافی گویی ، کم گویی ، پرت گویی (!) یا چرت گویی (! ) اتفاق افتاده یا نه ؟! همچنین توجه کنین آیا خلاصه برای مخاطب می تونه جذابیت ایجاد کنه و باعث شروع به خوانش سریعِ رمان از طرف خواننده بشه یا خیر ؟

+مقدمه : معمولا مقدمه رمان یه متن ادبی یا شعره که هم می تونه از نگاه شخصیت اصلی نوشته بشه و هم از نگاه سوم شخص یه دید کلی از حس و حال درونی رمان رو به مخاطب ارائه بده. مثلا رمانی که در مورد انتقام جویی یه دختره ، مقدمش رو می شه جوری تنظیم کرد که کلماتش حس هجوم ، کینه ، حق خواهی و ... ب*دن. البته بعضی نویسنده ها تمایلی به ارائه مقدمه ندارن ولی من پیشنهاد میدم حداقل در حد دو بیت که با محتوای رمان یا حس و حال شخصیت اصلی هماهنگی دارن، حتما برای رمانتون مقدمه قرار بدین.

منتقدین عزیز بر اساس مقدمه هم می تونن دست به پیش بینی محتوای رمان بزنن . همچنین بهتره حسی که از مقدمه بهتون منتقل می شه رو برای نویسنده بنویسین
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
959
لایک‌ها
13,995
امتیازها
104
کیف پول من
8,717
Points
174
سطح
  1. حرفه‌ای
شخصیت ها به رمان جان می دهند !


نویسنده: آئین
تا حالا شده فیلمی ببینید که سوژه و فیلم نامه اش عالیه ، ولی بازی ضعیف بازیگراش بهش گند زده و اون رو به یه فیلم ضعیف تبدیل کرده؟ فکرمی کنم برای اکثریت افراد همچین حالتی پیش اومده ! باید گفت تو زمینه رمان هم می شه چنین وضعیت مشابهی رو دید. در واقع گاهی ایده ای که نویسنده انتخاب می کنه به شدت ناب و تازه اس ، اما رمان این قدر تو بحث پردازشش شخصیت ها دچار مشکل و ضعفه که خواننده رو سریعا از خودش طرد می کنه ؛ در حالی که اینن شخصیت های رمانن که برای مخاطب خاطره سازی میکنن ، به اثر جون میدن ، ما رو دچار حس نفرت یا عشق و... می کنن پس شدیداً حائز اهمیت ان .

بهتره هر نویسنده ای برای رمانش یه قهرمان طراحی کنه و ابعاد مختلف شخصیش رو همون اول کار، برای "خودش " رو یه برگه بنویسه تا قبل از بقیه ، خودش با شخصیت اصلیش آشنا بشه ! متاسفانه ما نویسنده هایی داریم که همگام با خواننده و در طول رمان با شخصیتشون آشنایی پیدا می کنن ! در حالی که نویسنده باید قبل از اجرایی کردن طرح نوشتاریش ، برای شخصیتش یه سری معیار ( خارج از سن و ظاهر ) تعیین کنه و دلیل ایجاد هر معیار و تاثیری که معیار ها قراره روی روند رمان و دیگر شخصیت ها بذارن رو مشخص کنه ! به فرض شما می خواین در مورد معظل اعتیاد رمان بنویسین و شخصیت اصلیتون یه معتاد محترمه ! باید رو یه برگه همچین سوالات رو در مورد اعتیاد شخصیتتون بنویسین و جواب بدین :

چند سالشه ؟از چند سالگی معتاد شده ؟ چرا معتاد شده ؟ کی معتادش کرده ؟کجا معتاد شده ؟ چی میکشه ؟ چطور میکشه ؟از کجا میگیره میکشه ؟ از خونه طرد شده؟ چند وقته؟ توسط کدوم عضو طرد شده؟ فقط به خاطر اعتیاد طرد شده یا چیز دیگه ای هم بوده ؟ چه سرکوفتایی خانواده بهش زدن ؟ چه موقع هایی زدن ؟میخواد ترک کنه ؟ چرا ؟ کی ؟ کجا ؟ تنها یا با کمپ؟ بعد از ترک قراره وارد چه مرحله ای از زندگی بشه ؟ شغل داره؟ چیه؟ کجاس؟ اعتیادش به شغلش لطمه نزده ؟ اگه زده چه لطمه ای؟اگه شغل نداره ، چرا نداره؟ چرا دنبال یه راهی برای کسب و کار نگشته ؟ اگه از خونه طرد شده کجا سکونت داره؟ (مثلا کارتون خواب شده ) ، چرا کارتون خوابی رو انتخاب کرده؟ دوست حامی نداره؟ اگر داره ، دوستش معتاده یا پاکه ؟ چند سالشه ؟ چند وقته باهاش دوسته ؟ اگه پاکه چرا اونو وادار به ترک نمی کنه ؟ اگه معتاده چرا بیخیالش نمی شه ؟ و....

شناخت شخصیت فقط این نیست که بگین " حشمت 25 ساله از نازی آباد ، فرزند ارشد خانواده ، دارای لیسانس عمران ، او یک خواهر به نام ناتاشا و یک برادر به اسم اکبر دارد " ! شما باید شخصیتتون رو از زوایای مختلف نگاه کنین تا بدونین وقتی تو فلان برهه از زندگیش قرار می گیره، درست ترین ( به معنی متناسب بودن با تفکر و نگرش و شرایط زندگی شخص ) عکس العمل از طرفش چی می تونه باشه . به فرض کسی که عاشقِ سیگار کشیدنه و به همین دلیل سال هاس به ترک فکر نمی کنه ، وقتی تو موقعیتی قرار می گیره که دوستش بهش می گـه رفیق بیا سیگار رو ترک کن ،ممکنه اصلا ری اکشن مثبتی نشون نده و به جای اینکه یه نگاه به آسمون کنه و متحول بشه ، به طرف پوزخند بزنه و یه فحشی هم زیر ل*ب** بده ! چرا ؟ چون این شخصیت معتاد با خیلی از معتادین دیگه ای که بر اثر شرایط بد زندگی یا خامی یا هر چیز دیگه ای به سمت سیگار کشیده شدن، فرق داره. اون عاشقِ سیگار کشیدنه و این عمل اختیاریِ مضر رو دوس داره؛ پس نویسنده نمی تونه برای ترک کردن همچین شخصیتی سناریویی مشابه دیگران بچینه !

با اینکه تجربه نشون داده که رمان های قهرمان محور ، بیشتر تونستن به دل مخاطبین راه پیدا کنن؛ باید توجه کرد که همه رمان ها قهرمان پرور نیستن . چون تمامی نویسنده ها تمایلی به خلق قهرمان برای رمان هاشون ندارن . البته اون دسته از رمان ها که شخصیت های اصلیشون خیلی کامل و جنتلمن و خوشگل و های کلاسن ، همیشه جز رمان های قهرمان پرور به حساب نمیان و از قضا با سیر نزولی ای که این دست رمان ها تو زمینه ی محتوا و ایده و ... دارن ، الان دیگه به جایی رسیدن که اکثریت رنگ و بویی از قهرمان ندارن و فقط در حال نشون دادن آمال و آرزوهای خام نویسنده محترمشون هستن ! در واقع برای پرورش یه شخصیت به شکل قهرمان ، الزاما نیازی نیست که شخصیت از سطح مالی ، هوشی ، ظاهری و ..بالایی برخوردار باشه ؛ بلکه باید متفاوت حرکت کنه و راه های متفاوتی رو بره ، یا حداقل به نتایج متفاوتی برسه ! به هر حال ایجاد " تفاوت "همیشه باعث ب*ر*جسته شدن هر چیزی درهر زمینه ای شده، چه این تفاوت مثبت بوده باشه چه منفی !

افرادی که وارد رمان می شن ( چه قهرمان باشن چه نباشن )، باید رفتار و گفتارشون متناسب با نوع شخصیتشون باشه . مثلا اگه شخصی بداخلاقه ، تو یه موقعیت تنش زا احتمالا خیلی سریع صداش رو بالا می بره و سعی می کنه با داد و هوار کردن کنترل فضا رو به دست بگیره؛ در حالی که یه شخصِ آروم و خجالتی ، تو همچین موقعیتی احتمالا ساکت می شه و سعی می کنه سریع تر از محلِ تشنج خارج بشه . پس نمی شه ری اکشن اون شخص بداخلاق و این شخص آروم به جای هم نشون داده بشه چون متناقض ان و با مدل شخصیت های معرفی شده تو رمان هماهنگی ندارن . این خیلی مهمه که نویسنده بتونه شخصیت هاش رو متناسب با شرایط فرهنگی ، اجتماعی ، فکری ، خانوادگی ، مالی و .... وارد صح*نه ها و قضایای مختلف رمان بکنه . به عنوان مثال نمی شه که یه قاتل زنجیره ای ، بره تو شیرخوارگاه در مورد مهر و عطوفت و حس نوع دوستی صحبت کنه. چون به احتمال زیاد از پسش برنمیاد ! یا یه شخصیتِ سوپراستار سینمایی تو رمان ، نمی تونه بگه من از شهرت بدم میاد. چون مسیری که طرف توش حرکت می کنه تا برسه به سوپر استاری ، کاملا با شهرت عجین شده ! می دونین به همچین مواردی چی می گن ؟ می گن اصلِ " باورپذیری" ! یعنی شما باید شخصیت هاتون رو به فراخور شرایط و نگرشی که دارن ، تا حد امکان باور پذیر و واقعی خلق کنین تا جایی که خواننده بتونه تا یه حدی باهاشون همذات پنداری کنه. اگر شخصی قهرمانه ، جوری پردازشش کنین که خواننده از نوع گفتار و رفتار و تفکرات و تصمیماتش این قهرمان بودنه رو باور کنه و بپذیره. یا اگر شخصیتی ضدقهرمانه (همون نقش منفی ای که در جبهه مقابل قهرمان قرار می گیره ) ، باید جوری فضای زندگیش رو پردازش کنین که خواننده به این باور برسه که این شخصیت واقعا یه خلافکاره که به این دلیل مجرم شده و اعمال جنایتکارانه اش فلان تاثیرات رو ، روی روابط و ماجراها گذاشته . پس سعی کنین قهرمان رو واقعا قهرمان از آب در بیارین و ضد قهرمان رو واقعا یه ضد قهرمان ! البته این موارد فقط منتهی به قهرمان و ضدقهرمان نمی شن بلکه باید درباره تمامی شخصیت های رمان ( چه قهرمان پرور باشه چه نباشه) مورد توجه قرار بگیرن و تا حد امکان اجرایی بشن.

گاهی تو رمان ها با اشخاصی معمولی رو به رو می شیم که تو جامعه و زندگی روزمرمون بارها باهاشون برخورد داشتیم. یعنی شخصیت ها از دل جامعه بیرون اومدن و نویسنده سعی کرده واقعیت ها رو بنویسه. که البته این مدل شخصیت ها تو رمان های رئال به وفور به چشم می خورن. در کنارش یه سری رمان ها داریم که شخصیت های متفاوتی دارن. در واقع بعضی نویسنده ها ظواهر متفاوتی برای شخصیتشون خلق می کنن ( مثلا تو زمینه چهره و تیپ و ...) . بعضی ها شخصیتشون رو موقعیت های متفاوتی قرار میدن ( مثلا شخص در حالی که داره تو خیابون بین طرفینِ دعوا میانجی گری می کنه ، سهوا یکی از طرفین رو هول میده و طرف می میره. و به این ترتیب وارد زندان و در نتیجه مرحله ی جدیدی از زندگیش میشه ). بعضی ها هم تفاوت های فکری برای شخصیت هاشون ایجاد می کنن. ( مثلا می نویسن که شخصیت طرفدار مکتب فمنیسته و در راه گسترشش در تمامی جهان ، اقداماتی انجام میده....) . بعضی ها تو زمینه ی بروز علایق شخصیت هاشون متفاوت عمل می کنن ( مثلا می گن که شخصیت از بچگی عاشق ستاره ها بوده و روزی می رسه که یه منجم بزرگ می شه و ...)! به هر حال ابعاد مختلفی وجود داره که می شه از طریق کمی خلاقیت به خرج دادن ، شخصیت های متفاوتی رو خلق کرد. البته اشخاصی که تفاوت های بسیار عمیقی با دیگر شخصیت ها دارن ، تو رمان های فانتزی خیلی بیشتر به چشم می خورن ولی این به معنی وجود نداشتنشون تو رمان هایی با سایر ژانرها نیست. تجربه نشون داده که شخصیت های متفاوت خیلی بیشتر با استقبال رو به رو میشن. حتی تو رمان های رئال، شخصیت های معمولی که "متفاوت " فکر و عمل می کنن خیلی محبوبیت بیشتری نسبت به سایرین دارن. البته اینکه نویسنده ای سعی کنه شخصیت متفاوتی رو خلق کنه ساده نیست و نیاز به تمرکز و خلاقیت و توجه و کسب اطلاعات و ... داره تا بتونه در کنار ایجاد تفاوت ، شخصیتش رو باور پذیر از آب در بیاره. چون هر چقدر که دوز تفاوت بالاتر میره ، رعایت اصل باورپذیری سخت تر می شه و تبحر بیشتری رو می طلبه ! به همین دلیله که بیشتر نویسنده ها یا شخصیت های متفاوتی رو پرورش نمیدن یا اگه بخوان پرورش ب*دن ، سعی می کنن نقش اصلی هاشون رو متفاوت بنویسن و به قهرمان یا ضدقهرمان تبدیلشون کنن .

یکی از موارد بامزه ای که تو خلاصه ی بعضی رمان ها باهاش مواجه شدم ، ارائه دادن یه بیوگرافی از شخصیت یا شخصیت های اصلیه ! یعنی نویسنده میاد اسم و سن و تحصیلات و محل زندگی شخصیت رو تو خلاصه می نویسه و می گـه که رمان در مورد ایشونه ! اولا که همچین چیزی خلاصه نیست . چون در طی خلاصه شما باید طرح و ایده کلیتون رو تحویل خواننده بدین ؛ حتی اگه کلیت رمانتون در مورد { به فرض } کبری باشه ، بازم نباید تو خلاصه بیاین بیوگرافی کبری رو بدین ؛ بلکه باید یه تعریف کلی از زندگی و شرایط کبری تحویل خواننده بدین تا بدونه با چه مدل داستانی قراره رو به رو بشه . ثانیاً ، این مدل معرفی کردن شخصیت تو خلاصه رمان ، از جمله غیرحرفه ای ترین انواع شناسوندن شخصیته. در واقع شخصیت و شخصیت ها باید در طول رمان و از طریق حوادث و ماجرای هایی که تو داستان رخ میده ، کم کم ، به خواننده شناسونده بشن.

منتقدین عزیز، در طی خوندن رمان حتما به شخصیت ها توجه ویژه کنین وببینین آیا نویسنده تونسته به خوبی از پس پردازش شخصیت هاش بربیاد ؟ آیا شخصیت ها واقعا همون طوری عمل می کنن که شما با توجه به ایده و ژانر، انتظارش رو داشتین ؟آیا شخصیت ها باور پذیر نگارش شدن یا بیشتر با رویاهای شخصیِ نویسنده گره خوردن و نمی شه با واقعیت پیوندشون داد ؟ آیا شخصیت های رمان کلیشه ای هستن و رفتارهای تکراری دارن ؟آیا شخصیت ها میتونن باعث بروز احساسات { خشم ، نفرت ، عشق ، هیجان } درون خواننده بشن ؟ آیا شخصیت اصلی با شخصیت های فرعی تعامل و ارتباط لازم رو داره ؟ آیا ویژگی های و رفتارهای مختلف شخصیت ها با چیزی که ازمحتوای رمان دریافت می شه ، تناقض داره ؟ آیا بین شخصیت های رمان کشمکش های لازم ایجاد شده ؟ به شخصیت ها به طور کلی پرداخته شده یا نویسنده تونسته وارد جزئیات هم بشه ؟ شخصیت ها خاص دیده می شن یا ساده و معمولی ؟آیا شخصیت متفاوت و جالبی در طی رمان دیدین ؟ باور پذیر و ملموس بوده یا بیش از حد دور از واقعیت نگارش شده ؟ اگر شخصیت ها معمولی هستن ، آیا نویسنده تونسته اونقدر ملموس و دلپذیر پرورششون بده که بشه باهاشون همذات پنداری کرد؟ آیا تغییرات شخصیت ها رو می شه در طول رمان متوجه شد ؟ آیا و.......!

بهتره منتقدین قبل از نقد شخصیت های رمان ، همچین سوالاتی رو از خودشون بپرسن و جواب هاشون رو وارد متن نقدشون کنن . البته در کنارش بهتره برداشتی که از هر شخصیت داشتن (ترجیحا شخصیت های اصلی +فرعی هایی که تونستن ثاتیراتی روی رویدادهای رمان داشته باشن) رو به طور جداگانه ارائه ب*دن . به عنوان مثال بگن:

" فرید : من فرید رو یه آدم افسارگسیخته دیدم که به هیچ قانونی پایبند نیست و با کشیدن نقشه های شوم و دست آویز قرار دادن وابستگی های عاطفی خانوادش به خودش ، سعی در نابودی تمام مکتب هایی داره که پدرش بهشون معتقده و ...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
959
لایک‌ها
13,995
امتیازها
104
کیف پول من
8,717
Points
174
سطح
  1. حرفه‌ای
شغل شخصیت ها !



نویسنده: آئین
از جمله مواردی که توجه کردن بهش تو هر رمانی حائز اهمیته ، شغل شخصیت یا شخصیت هایِ اثره . متاسفانه این روزا این قدر با شغل های کلیشه ای و مبهم تو رمان ها رو به رو میشیم که دیگه حالمون از هر چی شرکت ِ بهم می خوره ! نمی فهمم چرا نویسنده های عزیز اینقدر اصرار دارن شخصیت اصلی یا باباجانش(!) شرکت داشته باشه . مثل اینکه تعداد زیادی از هم میهنانمون پولدار بودن رو فقط منتهی به "شرکت " داشتن میدونن ! نکته جالب تر قضیه اینه که این دسته از دوستان شرکت های معماری و ساختمان سازی رو به انواع شرکت ها ترجیح میدن و معمولا شخصیت اصلی مرد ، مدیرعامل شرکته و بر حسب اتفاقاتی دختراصلی رمان ، یا منشی شرکت می شه ، یا دانشجوی معماری بوده حالا می خواد تو شرکت ساختمان سازی استخدام بشه ، یا لیسانس معماری گرفته ، یا هم تلپی از آسمون پایین افتاده و...به هر صورت { نحوه آشناییشون مهم نیس } شخصیت اصلی زن و مرد با هم تو یه شرکت قرار می گیرن و از قضا خانوم خیلی شیطون تشریف داره و آقا هم مدام در حال رنگ به رنگ دوس دختر عوض کردنِ و..سرانجام هم که به خوبی و خوشی مزدوج میشن و اخر رمان با یه کاتِ ساده ، زمان به 5 ماه جلوتر میره و خانواده با حامله شدن سرکار خانم ، خوشبختیش کامل تر از قبل میشه ! یه شرکت معماری چقدر در زمینه سر و سامون گرفتن جوون ها برکت داره واقعا !

ببینین خود قضیه شغل های کلیشه ای فاجعه محسوب میشه ، اما اوج فاجعه اونجاس که نویسنده حتی نوع شرکت رو هم مشخص نمی کنه ( مثلا در طول رمان فقط میگه یارو رئیس شرکته ! )؛ یا اینکه اگر نوع شرکت رو مشخص می کنه ( به فرض ساختمان سازی باشه ) ، اصلا اِشراف کافی به وظایف و فضا و قرارداد ها و ...این مدل شرکت ها نداره . یعنی یه سری اطلاعاتی که قبلا تو رمان های دیگه خونده بود رو به عنوان پیش زمینه تو ذهنش داره ، بر همون اساس هم میاد رمان خودش رو کلید میزنه !

نویسنده های عزیز ، وارد کردن مشاغل جدید به رمان هاتون واقعا یه امتیاز مثبت براتون محسوب میشه. پس اینقدر به شرکت ها گیر ندین . اگرم مُصرّین که طرف رئیس شرکت باشه ، بالاغیرتا به سنِ طرف خیلی توجه کنین؛ چون متاسفانه کشکی کشکی نمیشه یه جوون 25 تا 29 ساله رو مدیر عامل شرکتی کرد که از قضا 2-3 ساله مشغول به کاره و خیلی خوب هم نظر اربـاب رجوع ها رو به خودش جلب کرده و خلاصه زده رو دست هر چی شرکت تو بازاره ! از اون بدتر اینه که طرف با این سن کم ، شهرت درست حسابی هم بین اون همه ادم متبحر و با تجربه برای خودش دست و پا کرده باشه ! نویسنده های عزیز در مورد مشاغلی که برای شخصیت هاتون انتخاب می کنین حتما از قبل تحقیق کنین. اگر براتون مقدوره حتی برین محل کارِ مشابهش رو از نزدیک ببینین و از چند نفر در مورد فضا و شرایطش پرس و جو کنین . همچنین تحقیق کنین تا بفهمین برای مدیرعامل یه شرکت خوب شدن ، اونم با مدرک فوق لیسانس یا دکترا ، حداقل سن لازمه چند ساله !

اگر دنبال شغل های غیرتکراری هستین پیشنهاد میدم به مشاغل افراد دور و اطرافتون بیشتر توجه کنین . شخصیت اصلی رمانتون میتونه شعبده باز باشه ( یه شغل خیلی خاص و جالب که تو جلب توجه مخاطب می تونه تاثیر به سزایی داشته باشه ) ، رئیس یه رستوران باشه ( یه سری رستوران ها واقعا درامد ماهیانه چشم گیری دارن)، مالک پاساژ باشه ، بنگاه املاک داشته باشه ، رئیس نمایشگاه ماشین باشه ، مدلینگ باشه ، طراح لباس باشه ، مربی دلفین ها باشه ( یه شغل خیلی خاص و جالبِ دیگه ) ، وکیل باشه ، کارخونه تولید مواد غذایی داشته باشه ، کارگاه صنایع دستی داشته باشه ، تاجر فرش باشه ، نقاش باشه ( بعضی ها هستن که هر تابلوشون چند میلیون قیمت میخوره )، فروشگاه های زنجیره ای داشته باشه ، مخترع باشه ( یه سری طرح ها میتونن سودهی چند صد میلیونی داشته باشن ) و ...!

پس اگر اصرارتون بر پولدار بودنِ طرفه ، کلی شغل وجود داره که میشه از طریقش به مخاطب فهموند شخصیت اصلی خیلی خوب پول در میاره ! پس اینقدر به استاد دانشگاه بودن ، مدیرعامل شرکت بودن ، مهندس معمار بودن ، خواننده بودن ، پلیس بودن و...گیر سه پیچ ندین !

منتقدین عزیز ، توجه به مشاغل رمان فراموش نشه . اگر کسی شغل کلیشه ای به کار بـرده حتما بهش تذکر بدین و در کنارش یه چند تا از شغل هایی که خودم مثال زدم یا به ذهن خودتون می رسه رو ( برای رمان های بعدی )بهش پیشنهاد بدین.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
959
لایک‌ها
13,995
امتیازها
104
کیف پول من
8,717
Points
174
سطح
  1. حرفه‌ای
با یک شروع عالی ، خواننده را به رمان بچسبانید !



نویسنده: آئین
کلمات آغازین هر رمان ، از لحاظ اهمیت ، برای نویسنده میتونه حکم مرگ و زندگی رو داشته باشه ...! اگر رمان شما شروع خوبی نداشته باشه خواننده رو تو همون قدم اول ضربه فنی می کنه و خواننده ، تقریبا چاره ای جز اینکه قید رمان شما رو بزنه ، نداره !

یکی از بهترین انواع شروع ها می تونه شروعی باشه که یکهو خواننده رو به داخل جریانات و حوادث رمان پرت می کنه . قبلا شروع رمان ها با توصیف حالت و مکان زیادی همراه بود ، که البته کماکان تو نسخه های چاپی با استقبال خوبی رو به رو می شه اما متاسفانه به دلایلی مثل بی حوصلگی یا تفاوت سلیقه خواننده های چاپی و مجازی ، شروعی با حجم توصیفات بالا تو فضای مجازی ، هر خواننده ای رو جذب نمی کنه . البته که این یک اصل درست نیست و شروع رمان ، طبعا باید با توصیفاتی همراه باشه ولی شاید بهتر باشه اگه جلب توجه مخاطب در اولیتتونه، تو پست شروع رمان حجم توصیف ارائه شدتون در حالت صفر یا صد نباشه؛ بلکه به اندازه باشه !

رمان هایی که شروع مهیج دارن ، بیشترین شانس رو در جلب توجه مخاطب برای ادامه دادن اثر دارن . رمان هایی هم که خواننده رو تو همون پست اول غافلگیر می کنن ، دیگه واقعا ترکوندن ! همچین رمان هایی که در قسمت آغازینشون یه گره یا معما یا حلقه گم شده برای خواننده بر جا میذارن هم می تونن به خوبی باعث مشغولیت ذهنی مخاطب و جلب توجهش برای ادامه دادن اثر بشن.

قبلا تو یه سایت شخصی در مورد شروع رمان ، مطلب جالبی گفته بود که همون رو عینا براتون براتون نقل قول می کنم :

((یه روز داشتم تو صفحه اصلی سایت که رمان های دانلودی قرار داده می شدن ، بی هدف می گشتم . نه میخواستم رمان دانلود کنم نه وقتشو داشتم که رمانی رو شروع کنم و تا تهش برم . صرفا به جلد و اسم رمانا توجه میکردم . زیر هر جلد علاوه بر تعداد صفحه وخلاصه رمان ، 10 خط اغازین اثر رو هم درج می کردن . اتفاقی چشمم به اولین کلمه شروع افتاد؛ نوشته بود " تنده "! این شکلی نوشته بود :

{-تنده

کلافه سرمو زیر انداختم . انگار می خواد در مورد غذا نظر بده !}

این جمله رو که خوندم ، تو ذهنم گفتم " هه ، خب مگه میشه در مورد چیز دیگه ای غیر از غذا باشه ؟"

همین که رفتم سراغ جمله بعدی ، پنچر شدم. نوشته بود " لحن مقالت تنده . نمیشه اینو تو روزنامه چاپ کرد "

اونقدر از این غافلگیری خوشم اومد که رمان رو یه کله شروع کردم به خوندن ! ))

منم با اون شخص موافقم و اگر همچین شروعی پیدا کنم احتمال اینکه اون رمان رو برای خوندن انتخاب کنم خیلی زیاده ! یه سری دوستان ممکنه رئال نویس ( واقع گرا ) باشن و تصور کنن با توجه به اینکه قدیمی ها گفتن " حقیقت تلخه ! " ، برای این ژانر نمی شه یه شروع هیجان انگیز نگارش کرد ؛ ولی من میگم همین ژانر هم میتونه با هیجان یا غافلگیری شروع بشه . این فقط بستگی به توانایی شما در حرکت دادن قلمتون داره ! ممکنه شما بخواین از محل زندگی شخصیت اصلی ، رمان رو شروع کنین . به جای اینکه بگین تو اتاقم لم دادم ، کتابا رو ورق میزنم ، مامانم اشپزی میکنه و ...، میتونین از اصلی ترین مبحث رمان شروع کنین . به عنوان مثال اگر درمورد معظل بیکاری قراره بنویسین ، به جای توصیفات بسیار طولانی یا گفت و گو های عادی و غیر جذاب ، بیاین از یه مشاجره یا مذاکره بر سر همین بیکاری ( بین دوستان یا اعضای خانواده شخص ) شروع کنین !

البته باید تو شروع رمان به ژانرتون حتما توجه کنین وگرنه اینکه بی توجه به اون ، فکر کنین با ایجاد غافلگیری می تونین یه شروع عالی و جذاب رو رقم بزنین ، سخت در اشتباهین ! در واقع بهترین کار می تونه این باشه که اگر جنایی می نویسین ، کلماتتون از همون ابتدا رنگ و بوی جنگ جویی ، خشونت و یا درگیری داشته باشه ، اگر عاشقانه می نویسین سعی کنین با جملات رمانتیک تری شروع کنین و یا اگر میخواین طنز بنویسین سعی کنین خنده و شوخی رو از پست اول ، در حد مناسب بین جملاتتون جا بدین !

توجه کردین بعضی ها از این ور بوم می افتن یه سری ها از اون ورش ؟ بعضی نویسنده ها به کل تو پست اغازین قید توصیف رو میزنن ! یه سری ها پست اول رو با تعدد اسامی شخصیت ها منفجر میکنن ! یه سری ها در طی تمام کلمات پست اغازین ،فقط احساسات شخصیت اصلی رو بیان میکنن وعده ای از دوستان ( که اخیرا تعدادشون داره روز به روز بیشتر می شه) سر وته پست اول رو فقط با دیالوگ هم میارن ! جالبه بدونین که هیچ کدوم از این مدل شروع ها ، استاندارد نیستن !

بهترین شروع ( حتی اگر هیجان و غافلگیری رو فاکتور بگیریم ) ، اون شروعیه که بتونه در کنار دادن اطلاعات اولیه در مورد شخصیت اصلی ، توصیف مکان ، احساسات ، و حتی چهره رو تا حدودی تو خودش داشته باشه ؛ وعلاوه بر شخصیت اصلی اگربشه شخصیت دیگه ای از رمان رو هم معرفی کرد خیلی عالی تر میشه ! یعنی حتی اگر شما یه شروع بسیار آروم داشته باشین ( با توجه به سبک و سوژه ای که برای نگارش انتخاب کردین ) بهتره که در کنار بیان حس و حال درونی شخصیت ، یه سری اطلاعات اولیه از ظاهرش ( مثلا چاق یا لاغر بودن...بور یا چشم ابرو مشکی بودن ..و ..) به مخاطب بدین و در کنارش مقداری هم به توصیف مکان بپردازین تا خواننده بدونه از چه فضایی رمان رو شروع کرده و باید کجا رو در ابتدا متصور بشه . در کنار این ها اگر شخصیت اصلی دیگه ای ( در بهترین حالت یک یا دو نفر ) رو تو پست شروع ، به صورت جزئی یا کلی معرفی کنین ، و در حد نیاز ( با توجه به اینکه رمان تو چه موقعیتی شروع می شه) دیالوگ به کارببرین ، می شه گفت شما یه شروع خوب و مناسب رو تونستین رقم بزنین .

یکی دیگه از چیزایی که تو شروع رمان خیلی مهم و کمک کننده اس ، کیفیت قلم نویسنده اس ! اگر نویسنده ای بتونه ماهرانه بنویسه و قلمش پخته باشه ، در هر صورت مخاطبش رو جذب میکنه ! اینکه شما بتونین سلیس و روان بنویسین ، با کلماتتون مخاطب رو از نظر حسی قلقلک بدین ، با توجه به ژانررمان و سلیقه مخاطبینتون کلمات رو به کار ببرین و حواستون باشه اضافه گویی نکنین و همچنین مواظب باشین دیالوگ های بعضاٌ خزعول (!) که همراه با فحاشی ، لوس بازی وکشش بی مورد حروفه، به کار نبرین ؛ همه و همه می تونن تو یه شروع بی نقص کمکتون کنن .

بعضی دوستان سعی می کنن تمرکزشون رو تو پست شروع ، روی توصیف ظاهر شخصیت بذارن و به جای اینکه به صورت زیرکانه ، لا به لای بعضی جملات ( در طی چند پست رمان ) هر بار یکی دو تا از ویژگی های ظاهر طرف رو لو ب*دن ، میان دو دستی با چهار تا جمله همه چیز رو مستقیما تو پست اول تقدیم مخاطب می کنن.

به این دو تا مثال برای نشون دادن رنگ چشم و مو توجه کنین :

1: جلوی آیینه وایمیسم و صورتمو بررسی میکنم . چشمای شکلاتیمو از مامان به ارث بـرده بودم که قوربونش برم اونم از ننه صغری جونم به ارث بـرده بود . لبای گوشتی و صورتی م که تو کللللل فامیل تکه . دستمو به دماغ خوشگلم میکشم که حتی یه قوز کوچولو نداره ، شمسی خانوم همیشه میگه انگار عملش کردی! یه تابی به گر*دن سفیدم میدم و نگاهم میره سمت موهای مشکیم . قوربون خودم برم . خدا آدم که خلق نکرده ، فرشته ساخته ترانفسر کرده پایین . یه بـ*ـوس تو آیینه واسه خودم میفرستم و میرم به سمت محل قرارم با حسن کچل !

2: رمان "بر باد رفته " رو از قفسه کتابخونه در میارم . نفسمو به صورت فوت میفرستم بیرون تا کمی از خاکای جمع شده ی روی جلد رو پاک کنم . کتابو روی سینم میذارم و دستامو دورش قفل میکنم . آروم زیر ل*ب** زمزمه می کنم : کاش منم اسکارلت بودم

پلک هامو از هم باز می کنم . نگاهم به آیینه قدی اتاق گره میخوره . آخه من با این موهای بلوطی و چشمای قهوه ای ، چطور میتونم اسکارلت بشم ؟ پوفی می کشم و بازم به خودم برای رنگ کردن موهای مشکیم ، لعنت می فرستم !

به نظرتون کدوم مثال ، توصیف زیرکانه تری رو ارائه داده بود ؟

اگر نویسنده ای اولین خطش رو با دیالوگ شروع کنه بد نیس ، اما صرفا به معنی یه شروع عالی، جذاب و گیرا هم نیست! در واقع باید سعی کنین تو پست آغازین ، تمام تمرکزتون روی دیالوگ ها گذاشته نشه و اگر هم گذاشته می شه ، دیالوگ هایی با سطح کیفی بالا نگارش کنین وعنصر توصیف رو تا حد امکان از دیالوگ هاتون جدا نکنین.

حالا دو تا مثال درارتباط با پست اغازینی که با دیالوگ ها خو گرفته بخونید :

1: چطوری ممد ؟

-قوربونت برم خرک . تو خوبی ؟

-چاکریم

-امروز چی کاره ای ؟

-میخوام برم سر کوچه ی اقدس کماندو بلکه بتونم مخشو تلیت کنم

-ایول خیلی گاوی

-غلامتم !

(این یه مثال طنزه و من نمی گم این رو ابتدای یه رمان دیدم . ولی باید عرض کنم بعضی نویسنده های کم سن و سال، "گاهی " دیالوگ هایی با همین سطح کیفی در ابتدای رمانشون ارائه میدن...حالا تو هر ژانری که باشه!)

2: شروع به دیدون تو پیاده رو میکنم و موبایل رو محکم تر به گوشم می چسبونم

-بخدا منم صد بار بهش گفتم اینکارو نکن

نمیدونستم چطور باید ارومش کنم ، فقط به مکالمه ادامه می دادم .

-من هر شب نصیحتش میکردم

صدای دادش از پشت موبایل ، با صدای بوق ماشین های متوقف شده پشت چراغ قرمز تلاقی میشه و گوشمو خراش میده . به پل عابر پیاده نگاه میکنم . صورت در همشو از همین پایین هم میتونستم تشخیص بدم . بی مهابا از پله ها بالا میرم . نرسیده بهش اخماشو به هم گره میزنه .

-این بود خواهر خواهر که میکردی ؟ دست مریزاد شقایق ...دست مریزاد

دستی تو موهای خرماییش میکشه و چشماشو بهم فشار میده . سعی میکنم توجیهش می کنم

-ببین امیر من اصلا نمیخو...

با فریاد ناگهانیش حرف تو دهنم می ماسه .

-هیچی نگو شقا..هیچی نگو

به نفس نفس می افتم . به نفس نفس می افته .

-تو...تو گفتی که نمیذاری با اون پسره ی هر جایی بزنه به چاک ...تو گفته بودی مواظبشی

با اخرین حد از توانایی ، نعره میزنه :

-گفته بودی خواهرشی...!

من مثال دوم رو بیشتر می پسندم . شما چطور ؟

منتقدین عزیزی که به صفحات نقد میرن باید حتما پست اول رو به خوبی مورد توجه قرار ب*دن . ببینن آیا شروع جذابیت داره ؟ می تونه خواننده رو ودار به خوندن ادامه رمان کنه ؟ ایا نویسنده تونسته از پست اول دیالوگ نویسی ، توصیف حالت ، مکان ، ظاهر و... رو شروع کنه ؟ آیا پست شروع با معرفی یکی ( یا دو تا ) از شخصیت های اصلی یا فرعی همراه بوده ؟ سطح کیفی قلم نویسنده از پست اول قابل تشخیصه ؟ تو پست اول چه چیزی غالبِ ؟ دیالوگ ؟ توصیف مکان ؟ توصیف ظاهر ؟ بروز احساسات؟ معرفی شخصیت ها ؟ هیجان ؟ ریتم خنثی و یکدست ؟ و تو کدوم یکی از این معیارها ، نویسنده تونسته بهتر عمل کنه واز طریقش نظر مخاطب رو بیشتر جلب کنه؟آیا تو پست شروع گره ای برای مخاطب گذاشته شده ؟ آیا شروع رمان با ژانر انتخابی نویسنده هماهنگی داره ؟ شروع رمان چه حسی به شما داده ؟ ترس؟ لـ*ـذت ؟ شادی ؟تحیر ؟ تعجب و ... ؟!

{ اگر منتقد به توضیح دادن طولانی علاقه داشته باشه میتونه تمام این سوال و جواب ها رو تو نقدش لحاظ کنه ؛ ولی اگر تحت تاثیر رِنج سنی نویسنده اس یا شخصا ترجیح میده نقد اجمالی تری ارائه بده، لازم نیست تمام این سوالات رو تو نقدش منعکس کنه. ولی حداقل کاری که می تونه بکنه اینه که به نویسنده بگه از نظرش( نظر منتقد) ، شروع رمان خوب ، بد یا متوسط بوده . گیرایی و جذابیت داشته یا نداشته . تونسته اونو به خوندن رمان ترغیب کنه یا نه . و ...}
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
959
لایک‌ها
13,995
امتیازها
104
کیف پول من
8,717
Points
174
سطح
  1. حرفه‌ای
در انتخاب راوی ، دقت کنید !



نویسنده: mahshad.cham

وقتی بحث زاویه دید و نوع اون وسط میاد ، چه نویسنده و چه منتقد یک داستان باید به طور کاملا حرفه ای عمل کنه ! انتخاب زاویه ی دید ؛ یکی از اصولی ترین ارکان نویسندگیه و از جمله اصولی ترین موضوعاتیه که منتقد ها ، اونو به چالش می کشن .

نویسنده قدرت این رو داره که با انتخاب یک زاویه ی دید مناسب ؛ یه داستان کم رمق رو جذاب و خوندنی کنه ! منتقد باید به این نکته دقت کنه که آیا زاویه دید نویسنده درست انتخاب شده یا نه ؟ اصلا درست نوشته شده ؟!

جدیدا نویسنده های مجازی گرایش زیادی نسبت به �زاویه دید اول شخص � پیدا کردن ! جوری که داستان شون رو از ز*ب*ون ده تا شخصیت می نویسن . و قطعا اونجاست که منتقد باید به صورت حرفه ای وارد عمل بشه و تذکرهای لازم رو بده !

شاید خیلی از نویسنده ها در برابر این نقد جبهه بگیرن و بگن هدفشون این بوده که � خواننده ها از احساس شخصیت های مختلف داستان باخبر بشن� اما منتقدین عزیز، خواهشا گفتار این عزیزان رو رد و تکذیب کنید . البته بعضی از داستان ها به ویژگی �چند زاویه دید اول شخص� نیاز دارن . به عنوان مثال :

1. داستان هایی که از ز*ب*ون چند شخصیت مختلف هستن و این شخصیت ها با هم هیچ گونه وجه مشترک و ارتباطی ندارن ! 2. کتابی که بی شباهت به زندگی نامه نیست ! کتبی که برگرفته از خاطرات افراد مختلف ، از یک شخص هستن . 3 . فیلم نامه ها و نمایشنامه ها .

نویسنده های عزیز مجازی ، خواهشا شما با این زاویه ی دید که از طرف چند شخصیت روایت گر ماجراس ، ننویسین ! حالا از ز*ب*ون شخصیت اول دختر و پسر داستان باشه قابل قبوله ولی خواهشا دیگه از ز*ب*ون شخصیت های فرعیِ داستان ننویسین ! (متاسفانه به شدت مشاهده شده که نویسنده ، یک لوکیشن یا یک اتفاق رو بارها و بارها از ز*ب*ون چند نفر نوشته !)

در واقع نیازی نیست از ز*ب*ون ده نفر بنویسین چون یک زاویه ی دید به اسم " سوم شخص " وجود داره ؛ بنده ی خدا تنها و مظلوم روی صندلی انتظار نشسته تا ببینه شما کی دست از سر این اول شخص بر می دارین ! در برابر پیشنهاد منتقدها مبنی بر انتخاب زاویه دید سوم شخص ، به جای اول شخص های متعدد ، نویسنده ها معمولا همچین جواب هایی میدن :

1.سوم شخص نویسی سخته ! ( نیست..واقعا سخت نیست...اینقدر تلقین نکنین ! ) 2. نمی تونم احساسات شخصیت هام رو به نمایش بزارم ( نویسنده ی عزیز هرکاری از عهده ی تو و اون قلم شیوات بر می یاد ! غیر از اینکه یه داستان رو از ز*ب*ون 10 نفر نوشتی اونم با بیان احساسات تک تک شون ! پس بدون و آگاه باش ای پرچم دار ادب ؛ که با سوم شخص بیچاره هم میشه احساسات رو منتقل کرد منتهی اگر قلقش و بلد باشی) 3. خواننده ی عزیزمون با این زاویه ی دید احساس راحتی نمی کنه !( خب همینه دیگه ؛ نمی دونی نویسنده جان ! اگر می دونستی سوم شخص انواع مختلفی داره هیچ وقت این حرف رو به یک منتقد نمی گفتی که آتیشیش کنی !) .

بحث انواع سوم شخص اومد وسط ؛ یه سری هم به این طفلک بزنیم .

سوم شخص (او) معمولا با اسم �دانای کل� شناخته میشه ! اما هر دانایی ، دانای بی حد و مرز نیست !

دانای کل نامحدود (جناب فیلسوف خان ) :

همونطور که از اسمش معلومه این راوی همه چیزدان محسوب میشه . می تونه همه جا بره ، از اطلاعاتش هرجا که خواست استفاده کنه و اونا رو به شکل معمایی برای خواننده در بیاره . این راوی قدرت اینو داره که کار اون ده نفری که تمام احساساتشون رو بیان می کنین (با زاویه ی دید اول شخص!) ؛ رو تک نفره انجام بده ! توی نگـاه دانلـود ، با زاویه ی دید دانای کل ، نویسنده زاویه ی دید رو از یک شخصیت یه شخصیت دیگه ای تغییر میده و این اجازه رو میده که خواننده از آگاهی نسبی برخوردار بشه .

خب منتقدین عزیز در این جاست که شما وارد بحث میشین ! شما می تونین نویسنده رو با این قواعد به چالش دعوت کنین ...

1.دقت داشته باشین که این راوی پیش داوری هایی رو ناخودآگاه درون خواننده به وجود می یاره ؛ و شما به عنوان یک منتقد موظف هستین تا میزان این پیش داوری ها رو بسنجین چون خواننده معمولا گفته های راوی رو درست فرض می کنه ؛ پس حواستون باشه که نویسنده ی گرامی به سمت افراط گرایی نره ! 2 . نکته ی بعدی توجه به این موضوعه که آیا نویسنده تونسته داخل داستان کشش به وجود بیاره یا اینکه راوی مثل خیلی از شخصیت های رمان ها اومده یهویی پته ی همه شخصیت ها رو ریخته روی میز گرد ؟!( از ویژگی های زاویه ی دید دانای نامحدود ایجاد کشش داخل داستانه پس شما با شجاعت تمام می تونین قلم نویسنده هایی که این زاویه دید رو انتخاب کردن،نقد کنید !) 3.این نکته خیلی اساسیه ، دقت کنین که راوی تا انتهای داستان اجازه ی تصمیم گیری رو به خواننده نده درغیر این صورت نویسنده به اشتباه زاویه ی دیدش رو انتخاب کرده و باید از زاویه ی دید دیگه ای (که بهش می رسیم) استفاده می کرد !

از هرچی که بگذریم از محدودیت ها نمی شه گذشت ! همه ی داناهای کل که همه چیزدون نیستن ! محدودش روهم داریم .

دانای کل محدود ( درحد دکترایه !) :

وقتی دانای محدود وارد میدون نویسندگی میشه کاستی های زیادی هم وارد میشن . در اصل راوی تنها روی یک شخص تمرکز می کنه و داستان از دید همون شخص بیان میشه . به ز*ب*ون ساده تر یعنی دیدن شخصیت ها دیگه از دید یه نفر .

منتقدین عزیز لطفا به این موضوعات حتما دقت کنید :

1.توی این زاویه دید شما نمی تونین به نویسنده خرده بگیرین که نوشته اش منطقی نیست چون اول و اخر ، شخصیت ها در ذهن نویسنده ساخته شدن و زاده ی تفکرات اون هستن . (ولی اگر دانای کل نامحدود باشه با کمال آرامش نوشته رو می تونین به چالش بکشین!)

2.اگر جایی دیدین که نویسنده ای زاویه دید داستانش ، دانای محدود هست و ادعای این رو داره که نوشته اش منطقی و عین واقعیت هست سریعا نقدش کنید ! توی دنیایی که قراردادی ، تخیلی و مجازی است و خواننده با اعمال ، رفتار و احساسات شخصیت ها آشنا نیست و اول توسط نویسنده و بعد راوی با شخصیت ها آشنا می شه ؛ خیلی موارد، منطقی تلقی نمی شن !

3.تنها در یک صورت خواننده ترغیب به خوندن رمان چند صفحه ای میشه ! اونم آشنایی با پنهانی ترین و شخصی ترین ویژگی های شخصیت هاست . پس اگر نویسنده ای توی شخصیت پردازی قوی نباشه بهش توصیه کنید که زاویه ی دید داستانش رو عوض کنه !

از زاویه ی دید سوم شخص که بگذریم می رسیم به اول شخص محبوب !

اول شخص (محبوب نویسنده و خواننده !) :

در اینجا راوی ، خودش یکی از شخصیت های داستانه وعلاوه بر پیشبرد و تعریف وقایع ،خودش هم در روند داستان سهیمه . البته راوی اول شخص اجازه این رو هم داره که توی روند داستان نقشی نداشته باشه و فقط داستان یکی از اطرافیانش رو بگه ! (شاید یکم براتون عجیب بیاد ولی راوی اول شخص با این ویژگی هم وجود داره ! )

منتقدین عزیز در رابط*ه با این زاویه دید ، به این دو نکته توجه کنین :

1. دقت کنین که نویسنده اجازه ی بیشتری برای توصیف احساسات داره و اگر احساس کردین که نویسنده ای قصد داره سر و ته داستان و بهم بچسبونه (!) یک تذکر جدی حواله ی صفحه ی نقدش کنید .

2.همونطور هم که اول گفتم خواهشا اگر دیدین که نویسنده ای داره از ز*ب*ون ده نفر می نویسه ، یه توضیح کوچولو درمورد زاویه های دید ، بهش ارائه کنید . بنده خدا شاید نمی دونه سوم شخص چقدر ملاک های بهتری نسبت به اول شخص داره !
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
959
لایک‌ها
13,995
امتیازها
104
کیف پول من
8,717
Points
174
سطح
  1. حرفه‌ای
نثر رمان باید واحد باشد


نویسنده: آئین
تو نگارش رمان معمولا با دو مدل نثر مواجه میشیم . 1-ادبی ( کتابی ، کامل ) 2-محاوره ( شکسته ، عامیانه و...)

انتخاب نثر هم مثل انتخاب راوی بیشتر یه مورد سلیقه ایه. نویسنده و خواننده بر اساس سلیقه خودشون میتونن انتخاب کنن چه نوع نثری رو بنویسن یا مطالعه کنن .

البته باید بگم که بیشتر خواننده ها تو دنیای مجازی گرایششون به نثر محاوره ایه . انگار هر چی جلوتر میریم صبر و حوصله خواننده ها برای ادبی خوندن کمتر و کمتر میشه و دلشون میخواد یه متن روون و خودمونی تر بخونن .

یه سری ها دید بدی نسبت به نثر محاوره دارن و متاسفانه میگن " آبکیه" ، در صورتی که اشتباهه . چه بسا کسی ادبی بنویسه و اونقدر جمله بندی های ضعیف و نا مناسبی داشته باشه که خواننده رو از خوانش رمان پشیمون کنه و چه بسا کسی محاوره بنویسه ولی به مدد جمله بندی های قوی و استفاده درست از کلمات و اصطلاحات مناسب چنان متنی بنویسه که خواننده دلش بخواد محض خاطر نثرش هم که شده ، چند بار دیگه رمان رو مطالعه کنه .

پختگی یا آبکی بودن نثر رو نمیشه بر اساس نوعش { ادبی یا محاوره بودن } قضاوت کرد ، بلکه بر اساس کلمات ، جمله بندی ها ، اصطلاحات ، ترکیب واژه ها ( بعضی ها میتونن ترکیبات جدیدی رو خلق کنن..مثلا یادمه ترکیب " چندش ناک " رو تو یه کتاب مطرحی خونده بودم که متاسفانه اسمشو به خاطر ندارم ، اما استادی بهم گفته بود این ترکیب چون توسط خود نویسنده خلق شده باعث زیبایی نثرش میشه ) ، پیروی از ساختمان درست جملات در نگارش زبان فارسی و...قضاوت نثر امکان پذیره .

البته استاندارد ترین حالت برای نگارش نگـاه دانلـود ، ادبی نوشتن مونولوگ ها و محاوره نوشتن دیالوگ هاست. ولی خب همون طور که بالاتر اشاره کردم بعضی ها بر حسب سلیقشون ترجیح میدن تماما محاوره بنویسن ! چیزی که در رابط*ه با نثر رمان خیلی مهمه و منتقد حتما باید بهش توجه کنه، واحد بودنشه ! یعنی اگر نثر رمان ( مونولوگ) ، ادبی انتخاب شده ، تمامی کلماتی که در هر جمله به کار میره باید ادبی باشن ؛ نه اینکه بعضی کلمات شکسته و محاوره به کار برن. مثلا جمله ی " آسمان غرشی کرد و پرده ها رو درید !" مشکل داره و مشکلش نوشتن " را"، به شکل "رو " و محاوره اس ! بنابراین خیلی مهمه که تو نثر محاوره ، کلمات ادبی ورود پیدا نکنن و تو نثر ادبی ، کلمات محاوره. چرا که در صورت قاطی شدن این دو نثر، هم خوانش متن دچار مشکل میشه وو هم از زیبایی اثر کم میشه .
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا