• مصاحبه اختصاصی رمان کاراکال میگل سانچز کلیک کنید

مهم آموزشگاه نقد | تک رمان

  • نویسنده موضوع طلایه
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 52
  • بازدیدها 2K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
966
لایک‌ها
13,864
امتیازها
104
کیف پول من
8,882
Points
174
سطح
  1. حرفه‌ای
سیر معقول ِ رمان ، خواننده را "همراهتان " نگه می دارد !



نویسنده: آئین
در طول یه اثر داستانی، حوادث باید جوری برنامه ریزی بشن که داستان رو از یک نواختی خارج و از سر رفتن حوصله خواننده جلوگیری کنن . یکی از مسائلی که باعث میشه یه نویسنده رخداد هایی منطقی تر درطول رمان داشته باشه اینه که قبل از شروع رمان ، استخون بندی اصلی اثرش رو برای خودش رو یه برگه پیاده کنه. یعنی نویسنده اول باید بدونه که حوادث و اتفاقات اصلی طرحش چیه ، تا بعد از شروع کار اون ها رو بسط بده وکلماتش رو برای پردازش صحیح ،در کنار هم چینش کنه. فی البداهه نوشتن باعث میشه یه نویسنده نسبت به نویسنده ای که طرح اصلی رو قبلا برای خودش پیاده کرده ، کُند تر وبا خستگی بیشتری بنویسه . کسایی که فی البداهه می نویسن و هر بار میخوان همین جوری یه حادثه ای رو بندازن تو دل رمان، ممکنه تو 60 درصد مواقع موفق نشن؛ اما کسایی که طرح و برنامه ریزیشون مشخص تره ، بی شک راحت تر از پس ارائه یه سیر مناسب برای رمانشون بر میان ! در واقع کسی که از قبل چهارچوب اتفاقات رمانش رو میدونه ، وقت ارائه دادن فقط کافیه جملات و کلمات مناسب رو برای نگارش پیدا کنه ؛ ولی کسی که فی البداهه می نویسه باید هم برای پیدا کردن حوادثِ صحیح انرژی صرف کنه و هم برای چطور چینش کردن کلمات وقت بذاره! و این در حالیه که ممکنه این فی البداهه نوشتن ها در آینده به ضررش تموم بشه و حوادث بدون هماهنگی با همدیگه پیش برن !

توجه داشته باشین که موازی با مبحث سیر رمان ، باید توجه کافی به مقوله " طرح و پیرنگ" هم داشت. طرح و پیرنگ درمورد روابط علت - معلولیِ حوادث و اتفاقات رمانه . در واقع اتفاقاتی که در طی یه رمان رخ میده ، باید مثل مهره های یک دستبند ، با هم هماهنگی و پیوستگی داشته باشن. هر اتفاقی که میفته باید از علت درستی نشات گرفته باشه و به یه نتیجه منطقی ( نسبت به شرایط داستان ) ختم بشه. به عنوان مثال وقتی گفته می شه " علی با رضا دعوا کرد " ، و بعد در ادامه گفته می شه "عروسی رضا بهم خورد " ؛ از نظر توالی زمانی درستن ولی از نظر پیرنگ ، باید یه رابط*ه علت و معلولی بین این دو رخداد مشهود و معلوم باشه . در واقع درست تر این حوادث تو جمله ی " علی با رضا دعوا کرد و عروسی رضا ، که قرار بود با خواهر علی وصلت کند ، بهم خورد " قابل مشاهده است . چرا عروسی رضا بهم خورد( علت ) ؟ چون رضا با برادرعروس دعوا کرد( معلول ) ! پس باید در طی رمان ، کاملا مواظب باشین که حوادث از حدود منطقی خارج نشن و بی برنامه و یک دفعه ای ، حوادث بی ربط تو داستان رخ نده. مثلا اینکه تو یه رمان جنایی ، در حالی که شخصیت اصلی داره میره شخصی رو بکُشه ولی سر راهش دخترِ دوست قدیمی باباش رو می بینه و درطی این دیدار یه دعوای ن*ا*موسی رخ میده که در هیچ کجای داستان و روند رمان نقشی ایفا نمی کنه و از قضا اون دختر قرار نیست هیچ ربطی به نقش اصلی پیدا کنه ؛ یه اتفاق بیهوده است که نشون میده رمان تو اون قسمتش ، از نظر پیرنگ مشکل داره !

در طول رمان باید شرایط زندگی شخصیت ها فراز و فرود داشته باشه . اتفاقات تلخ پیاپی یا هیجانات مثبت پیاپی اصلا انتخاب درستی برای تشکیل سیر داستان نیست . شما نه باید یه ریتم کاملا آروم داشته باشین ، و نه باید رمان رو شدیدا تو سراشیبی بذارین .

وقتی رمان می نویسین سعی کنین تو هر قسمت یه شگفتی یا غاقلگیری برای خواننده قرار بدین تا ترغیب بشه خوانش رمان رو ادامه بده . در طول رمان مواظب روابط شخصیت ها باشین که از حدود منطقی خارج نشن . شخصیت پردازی خیلی مهمه ، اگر در طول اثرتون روابط شخصیت ها به طور ناگهانی دچار افت بشه خواننده شوکه و دلزده میشه و ممکنه رمان رو رها کنه . پس باید جوری رمان رو پیش ببرین که یه سیر منطقی برای رمان تشکیل بشه.

اگر بتونین تو شروع رمانتون یه حلقه گم شده قرار بدین و خواننده رو مدام در طول رمان با حلقه های گم شده ی دیگه ای مواجه کنین خیلی خوب میتونین مخاطبتون رو تا پایان کار با خودتون همراه کنید . دوستانی که رمان معمایی می نویسن باید حواسشون باشه که در تمام طول رمان نباید حلقه گذاری و معما سازی بکنن. اگه تعداد معما ها زیاد بشه و سعی نکنن هر ازگاهی جواب بعضی هاشون رو ب*دن خواننده کلافه میشه و ممکنه اصلا حاضر نشه رمانشون رو تا پایان پیش ببره تا بتونن تو قدم اخر کل جواب ها رو برای خواننده رو کنن . پس اصولی پیش برین ؛ اگه دو تا معمای جدید مطرح می کنید ، حتما جواب یکی از معماهای قبلی رو هم به خواننده بدین ! در واقع شما می تونین معماهای زیادی در طول رمانتون مطرح کنید ، ولی موظفین رفته رفته جواب بعضی از معماها رو بدین چون امکان رمزگشایی تمامی معماها در پایان اثر ، وجود نداره .

رمان هایی که سیر خنثی و بدون جذابیت ، بدون فراز و فرود ، بدون حوادث منطقی و جذاب دارن ، حتی اگر بهترین شروع و پایان رو داشته باشن نمیتونن مخاطب رو برای خودشون نگه دارن.ممکنه شخصی تمایل داشته باشه در مورد یه عاشقانه ی آرام داستانی رو نگارش کنه و انتظار داشته باشه از ابتدا تا انتها ، شخصیت ها زندگی یک دستی داشته باشن و به همین منظور سیر رمان یکنواخت باشه ؛ در حالی که آروم ترین داستان ها هم می تونن فراز و فرود های خاص خودشون رو داشته باشن . چون هر زندگی ای، چم و خم های خاص خودش رو داره !

ببینین شما حتی اگر بهترین شروع رو برای رمانتون پیاده کرده باشین ولی کشمش های منطقی در طی اثرتون به کار نبرین و از پس سیر رمان به خوبی برنیاین ، احتمال از دست دادن خواننده هاتون خیلی زیاده . همچنین حتی اگر بهترین پایان رو برای رمانتون در نظرگرفته باشین ولی سیررمانتون ضعیف باشه ، به دلیل اینکه احتمال رها شدن رمان در اواسط کار وجود داره ، خواننده اصلا به پایان نمی رسه تا زحماتتون رو بخونه و لـ*ـذت ببره ! پس در پردازش سیر داستانتون دقت زیادی به خرج بدین.

توجه داشته باشین که رمانتون باید کاملا از لحاظ مفهومی متحد باشه؛یعنی نیاین اولش به یه قضیه بپردازین بعد اواسط رمان به کلی اونو کنار بذارین و یه ماجرای دیگه و یه طرح دیگه رو شروع کنین . اگه شخصیتی به رمانتون وارد میشه ، در صورت تمایل برای خروجش ، باید برنامه ریزی دقیق انجام بدین .در واقع شما هر شخصیتی رو به رمان وارد کنین ( مگه اینکه بقال سر کوچه یا راننده تاکسیِ شخصیت باشه ) میتونه خواننده رو نسبت به خودش کنجکاو کنه ، پس در حد امکان یا شخصیت های جدید رو وارد نکنین ، یا اگر اضافشون می کنین حواستون باشه تاثیر درستی روی روند رمان و روابط و حوادث بذارن. اگر شخصیتی قراره حادثه سازی نکنه( حادثه صرفا این نیس که طرف یه جا رو بترکونه ) و روابط شخصیت ها رو تحت تاثیر قرار نده ، کلا بهتره به داستان اضافش نکنین. چون ممکنه ذهن خواننده رو تا پایان مشغول کنه و مثلا خواننده مدام از خودش بپرسه " اون فرشید پس چی شد ؟ فقط سیاهی لشکر بود ؟!"

اجازه بدین شخصیت اصلی رمانتون هم تو یه مقطعی شکست بخوره ، هم پیروز بشه ، هم عاشق بشه ، هم رنجور بشه ، هم بشکنه ، هم شکسته بشه. یکدست رمان رو پیش نبرین . کشمکش های احساسی و عقلانی در تقابل با خودش و بقیه شخصیت ها براش رقم بزنین و اجازه ندین رمانتون کاملا صعودی یا کاملا نزولی باشه .در واقع هر رمانی برای شناسوندن بهتر شخصیت هاش به مخاطب ، نیاز به فراز و فرود و کشمکش های کافی داره . همچنین باید توجه کنین که در طی نگارش رمان ، عناصر توصیف و دیالوگ از کیفیت خوبی برخوردار باشن و تو یه مقطع از رمان از نظر کیفی افت نکنن.

منتقدین عزیز، ببینید در رابط*ه با سیر رمانِ مورد مطالعتون ، ایا هر حادثه ای توانایی زایش یه حادثه دیگه رو داره ؟ایا بزرگترین رخداد رمان ، تونسته از حوادث قبلی نشات بگیره؟ ایا در طول رمان کشمکش بین شخصیت ها به درستی نگارش شده ؟ آیا کشمکش ها روند رمان رو غیر معقول کرده ، به طرح و تنه اصلی آسیب رسونده یا برعکس ؟ در طول رمان توصیف و فضاسازی در حد متعادل ارائه شده؟ ایا شما در طول رمان تونستین با شخصیت ها رابط*ه برقرار کنین ؟ ایا احساسات شخصیت ها رو در طول رمان ، نویسنده تونسته بروز بده ؟ آیا میشه با توجه به سیر رمان ، پایانش رو حدس زد یا پایان در هاله ای از ابهام مخفیه ؟ آیا در طی خوندن رمان ، دچار کسالت شدین و ترجیح دادین رمان رو رها کنین ؟ یا اینکه خط به خط لـ*ـذت بیشتری از رمان می بردین ؟آیا سیر رمان از حوادث منطقی تشکیل شده یا نویسنده با اتفاقات بیهوده و بی ربط، فقط سعی در کش دادن ماجرا و افزایش حجم رمان داشته ؟ آیا در طی رمان نتیجه گیری هاتون از شخصیت ها نسبت به ابتدای رمان ، تغییر کرده یا در تمام طول اثر ، شخصیت ها معمولی و بدون تغییر باقی موندن ؟و....!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
966
لایک‌ها
13,864
امتیازها
104
کیف پول من
8,882
Points
174
سطح
  1. حرفه‌ای
هرگز قید توصیفات را نزنید !



نویسنده: آئین
یکی از اصل های خیلی مهم تو نگارش رمان که باید به درستی ازش بهره برد ، توصیفات مختلفه ! شما نویسنده های عزیز مجبورین به خوبی از پس " توصیف حالت ، مکان ، ظاهر ، احساس و .." بربیاین تا خواننده بتونه به خوبی قصتون رو مثل یه فیلم تو ذهنش تصور کنه . درغیراین صورت، به احتمال زیاد خواننده ارتباط کافی رو با اثرتون برقرار نمی کنه و ممکنه دمشو بذاره رو کولش و بره !

توصیف مکان : بعضی نویسنده ها ارائه یه توصیف طولانی از مکان رو ارزش به حساب میارن ، بعضی ها اصلا توصیف مکان رو جز توصیفات به حساب نمیارن و به راحتی قیدش رو میزنن و عده ای هم از شانس خوب خواننده ها ، به قدر کافی تو رمانشون ازعنصر توصیف استفاده می کنن. در کل باید بدونین همون قدرکه ما از توصیفات خیلی مختصر، به این دلیل که باعث می شه فضایی که شخصیت در حال لمس کردنشه رو به خوبی متصور نشیم، خوشمون نمیاد ؛ با توصیفات طولانی هم که باعث سر رفتن حوصلمون می شه ،آنچنان کیف نمی کنیم ! در واقع بهتره توصیف مکان در حدی باشه که خواننده بتونه به حد نویسنده ، مکان شخصیت ها رو تو ذهنش تصور کنه .

به این دو مثال توجه کنین :

1: در رو باز می کنم و وارد خونه می شم . چشمم به مبل های شکلاتی وسط سالن می خوره که وسطشون یه میز شیشه ای گذاشته بودن . روی میز هم یه گلدون گذاشته بودن و رو دیوار یه تابلوی عادی نصب شده بود . در کل به نظرم دکوراتورش ادم خوش سلیقه ای نبوده و ...!

2:درفلزی و خاکستری رنگ ساختمون رو باز می کنم و وارد خونه می شم . تو همون نگاه اول گچ بری های هنرمندانه سقف نظرمو جلب می کنه . به زحمت نگاهمو پایین میارم و متوجه نیم دایره بودن سالن میشم . مبل های چرم شکلاتی با فاصله نسبتا زیادی از هم چیده شده بودن و وسطشون یه میز شیشه ای دودی گذاشته شده بود که گلدون بدون گل روش ، شدیدا تو ذوق می زد . دیوارهای خونه یکدست سفید بودن ؛ بدون هیچ کاغذ دیواری یا رنگی . فقط یه تابلو فرش نزدیک پنجره نصب شده بود که طرح مردم یه روستا روش نقش بسته بود . می شد از همین دور هم حدس زد که با وجود ج*ن*س مرغوبش ، بافنده اش حوصله زیادی برای خوب از آب درواردنش به خرج نداده بود . یه چرخ دور خودم می زنم و تمام اجزای سالن رو، با سرعت از جلوی چشمام می گذرونم . به نظرم اینجا به یه تغییر دکوراسیون حسابی نیاز داشت .

به نظرتون تو کدوم مثال توصیف مناسب تری از مکان ارائه داده شده بود ؟ در جواب این سوال ، با توجه به این که سلیقه و حوصله خواننده دخیله ، ممکنه یه سری ها مثال اول رو بیشتر بپسندن؛ ولی من می گم مثال دوم بهتره ! هر دو یه مکان رو خواستن توصیف کنن ، ولی این توصیف شماره 2 بود که تونست خواننده رو تا حدودی قانع کنه که فضا به تغییر نیاز داره . تو مثال 1 نویسنده سعی می کنه با کوتاه گویی حوصله خواننده رو سر نبره ، اما به این توجه نمی کنه که اون نتیجه گیری ای که در اخری می کنه {دکوراتور خوش سلیقه نبود ! } رو نمیتونه کاملا به خواننده بفهمونه. در واقع اگر شمای نویسنده نتیجه ای می گیرین ، باید کمک کنین خواننده هم همون نتیجه رو از متن بگیره . البته توصیف هایی به مراتب طولانی تر از مورد دوم هم برای مکان وجود داره؛ چون گاهی نویسنده سعی می کنه جز به جزِ فضا رو بریزه رو صفحه ! البته که این حالت از یه جایی به بعد واقعا خواننده های رمان مجازی رو دلزده می کنه . ( مثلا می شد تو مثال شماره 2 در مورد رنگبندی تابلو فرش ، دوخت مبل ها ، مدل پایه های میز ، رنگ و طرح گلدون و ...هم نوشت ). متاسفانه ما امروز با گروه بزرگی از خواننده ها رو به رو ایم که به خاطر نامتعادل بودن حجم توصیفات مکان ، کلا اون قسمت رو رد میکنن ؛ و این حالت درست مثل این می مونه که نویسنده فقط وقتش رو برای نوشتن اون بخش ، هدر داده باشه ! پس وقتی توصیف مکان انجام میدین سعی کنین در کنار توضیحات مفید ، از کم گویی یا پر گویی پرهیز کنید و جوری فضا رو توضیح بدین که خواننده مثل یه صح*نه فیلم بتونه مکان رو جلوی چشماش تجسم کنه !

ببینین دوستان ، شما به هیچ وجه حق نادیده گرفتن توصیفات چه وقتِ نوشتن رمان و چه وقت نقد کردن رو ندارین؛ چون این عنصر به شدت مهم و کاربردیه. در واقع اصلی ترین چیزی که شما باید بدونین اینه که تشخیص بدین با توجه به موقعیت شخصیت ، چه میزان به توصیف کردن نیاز دارین. به عنوان مثال در بدو ورود به یه مکان جدید ، خواننده نیاز داره که متوجه بشه شخصیت تو چه فضایی قرار گرفته . پس شما نمی تونین سر سری عبور کنین و با چهار تا دیالوگ سر و ته اون بخش از رمان رو هم بیارین . ولی در همین موقعیت باید مواظب باشید که میزان توصیفاتتون بیشتر از نیم صفحه نشه !

البته بعضی دوستان به این دلیل مکان ها و فضاها رو توصیف نمی کنن چون قوه تخیل خوبی برای چینش مکان مورد نظر ، تو ذهن خودشون ندارن . من به این دسته افراد پیشنهاد میدم یه دفترچه تهیه کنن و به مدت یه هفته تمام وسایل ، نوع چینش و فضای کلی خونه خودشون ، کوچه ، مغازه ، پاساژ ، پارک و...هر جایی که میرن رو جز به جز بنویسن و توصیف کنن . این اقدام می تونه تمرینی باشه برای یاد گرفتن اینکه توهرمکان چه وسایلی ممکنه قرار بگیره و اون وسایل به چه شیوه ای می تونن چینش بشن . اگر با این کار بازم با مشکل مواجه شدین ، برای پرهیز از کلیشه نویسی و کپی برداری از بقیه رمان ها ، من پیشنهاد می کنم { به فرض } اگر می خواین فضای یه کافه رو توصیف کنین ، تو اینترنت عکس هایی با عنوان "کافی شاپ " سرچ کنید . بعد کافه ای که به مکان مورد نظرتون برای رمان نزدیک تره رو انتخاب کنین و شروع کنین به نوشتن اجزای همون کافه ! اینجوری حتی ممکنه دقیق تر و بهتر هم بتونین کار توصیف رو انجام بدین !

توصیف ظاهر : در رابط*ه با این توصیف باید بگم که سعی کنین همه شخصیت های اصلیتون رو از نظر ظاهری برای خواننده ، به طور زیرکانه و در طی چند پست رمان ( نه حتما به شکل مستقیم و تیتر وار لو دادن ظاهر طرف ) توصیف کنین . به عنوان مثال اینکه شخصیت قبل از خرید یا مهمونی رفتن جلوی آینه بایسته و کل شکل و شمایلش لو بره ، اصلا یه اقدام حرفه ای نیست ؛ بلکه درست ترش اینه که به صورت مقطعی و در طی رمان ( به فرض تو پست شروع قهوه ای بودن موهاش...دو پست بعد مشکی بودن چشم ها...پست بعدی جایِ بخیه ی باقی مونده از تصادف دوران کودکیش و ...برای خواننده لو بره ) .

گاهی نویسنده به خاطر تعدد شخصیت های فرعیش قید توصیف ظاهر بعضی هاشون رو میزنه که کار اشتباهیه . به هر حال شما دارین می نویسن ، سی دی که پر نمی کنین به خواننده هاتون بدین تا خودشون بشینن همه شخصیت ها رو ببینن؛ پس مجبورین با استفاده از توصیف کردن بهشون کمک کنین تا شخصیت ها رو در حد لازم ، متصور بشن ! البته توصیف تیتر وار شخصیت های فرعی ، یا شخصیت های که نقش بسیار کوتاهی در رمان ایفا می کنن ، به شکل تیتروار و مستقیم مشکلی ایجاد نمی کنه !

یه رسم بامزه ای که چند ساله بین نویسنده ها ( به خصوص نویسنده های کم سن و سال ) رایج شده ، انتخاب "عکس " برای شخصیت هاشونه . میخواستم به این از طیف دوستان نویسنده که قدرت خارق العاده ای (!) در تقدیم شخصیتشون به مخاطب دارن، بگم که آقای ارمیا قاسمی تا الان نقش اول بیشتر از 50 تا رمان بودن ، خدایی بیاین و دست از سر کچلش بردارین ! یعنی اینقدری که مدلینگ ها شخصیت اصلی رمان ها شدن ، فکر نکنم فرصت مدل شدن برای طرح های تجاری گیرشون اومده باشه ! مثلا شخصیتی که نویسنده در موردش نوشته ، یه ادم 32 ساله ی بدبخت مادر مرده ی مفلوک پایین شهریِ ، بعد نویسنده کلی داد و بیدار میکنه که ای ملت عکسشو گذاشتم تو گروهم برین ببینین. بعد خواننده که میره ارمیا قاسمی رو در نقش غلام میبینه ، فکش می افته ! یا مثلا نویسنده طرحش جناییه، بعد شخصیت اصلی یه ادم کلاش ، زور گو و خفنِ ادم کشه ، بعد خواننده که میره عکسشو می بینه ،عه بازم ارمیا قاسمیه ! یا باز ممکنه نویسنده یه رمانی بنویسه که توش پسره زیباترین موجود خلقته و از قضا رئیس شرکت هم هست و دارای یک فروند پدر پولدار و...بعد خواننده میره سراغ عکسش و میبینه ای دل غافل ، اینم که ارمیا قاسمیه ! دوستان باور کنین این مدل عکس گذاشتن ها گاهی به خواننده ضد حال میزنه . شما علاوه بر اینکه برای خوانندتون تناقض ایجاد میکنین ، قدرت پایین خودتون رو در زمینه توصیف ظاهر شخصیت ها فریاد می زنین! از طرفی قدرت تخیل خوانندتون رو هم ناخوادگاه ضعیف می کنین . یکی دیگه از معضلات این طرح بامزه در مورد شخصیت های خانمه که در اکثر مواقع عکس هاشون خارجکیه ! اخه نویسنده جان جان (!) وقتی شما یه رمان ایرانی ، با ویژگی های جامعه ایران و با ایفای نقش شخصیت های ایرانی می نویسی، چطور انتظار داری خواننده، فلان بازیگر ترکی رو به جای شخصیت رمانت تصور کنه؟! این اقدام کاملا با طرح نگارشیتون در تناقضه. متاسفانه باید اعتراف کرد این دسته از نویسنده های عزیز نه تنها به خوبی بلد نیستن توصیف بکنن، بلکه تناقض سازان بزرگی هستن که دارن به ادبیات ، قلم و رمان ضربه میزنن . لطفا از این دست رسم های بچه گانه پیروی نکنین ، چون به حد رمان های هم*خو*نه ای دارن کلیشه و خسته کننده می شن !

+توصیف احساس و حالت : از جمله انواع توصیف می باشد که نویسنده ها معمولا تو حوزه عشق و شکست عشقی خیلی خوب از پسش بر میان ! من به دوستانی که خیلی خوب حس غم ، شکست و عشق رو نشون میدن، تبریک می گم ؛ ولی باید عرض کنم که این نوع توصیف به همین حد ختم نمی شه. ما حالت ترس ، عصبانیت ، استرس ، شادی ، هیجان و.. رو هم داریم که بی شک همشون نیازمند پردازش و نگارش درست و کافی ان . مثلا وقتی فقط می نویسین " زهرا امروز شاد بود " ، مخاطب باید بشینه و دو دستی تو سر خودش بکوبه ! اخه زهرا چطوری شاد بود ؟

به دو مثال توجه کنین :

1: امروز همین که زهرا رو دیدم متوجه شدم که انگار رفتارش تغییر کرده . یه جورایی به نظرم شاد و هیجان زده می اومد . رفتم کنارش و زدم به شونش : چطوری زهرا جونم ؟

-وای ساغر عالی ام

-چطور ؟

-بابا اینا میخوان برن فرانسه . قراره برام سوغاتی بیارن

-وای چه اتفاق توپی

-اوهوم..خیلی خوش حالم

2: امروز همین که زهرا وارد کلاس شد ، با دیدن چشمای ستاره بارون و لبخند عریض روی چهره اش فهمیدم یه خبرایی هست . با چند گام بلند خودمو بهش رسوندم و آروم کوبیدم به بازوش :

-سلام زهراجونم . خوبی ؟

لبخند دندون نمایی زد و گفت : عالی ام ساغر

با انگشت اشاره کمی چونمو خاروندم : مگه چه خبر شده ؟

با ذوق دستاشو به هم کوبید : بابا اینا دارن میرن فرانسه

ل*ب** هام از هم فاصله گرفت و دهنم نیمه باز موند . ساغر با صدایی که از هیجان و خوش حالی می لرزید ادامه داد :

-بابا قول داده برام یه لباس مجلسی صورتی بخره

بلافاصله دستامو تو دستای گرمش می گیره و تقریبا جیغ میکشه :

-حالا دیگه مطمئنم تو تولد سعید میتونم بدرخشم

مثال اول بهتر میتونه شما رو متوجه شاد و هیجان زده بودن زهرا جان (!) بکنه یا مثال دوم ؟!

ببینین نویسنده های عزیز ، شما برای اینکه رمان خوبی داشته باشین ناچارین به همون خوبی که عشق و دلمردگی و غصه رو توصیف می کنین و 10 خط یه ریز در مورد دل اشوبه های کبری در مورد رسیدن یا نرسیدن به منوچهر می نویسن ؛ به همون خوبی هم حالت رضایت ، لـ*ـذت ، عصبانیت ، ترس ، استرس و...رو هم توصیف کنین تا خواننده قانع بشه که تو فلان قسمت رمان ، { به فرض} شخصیت شاد بوده . شما باید از طریق کلماتتون به خواننده بگین که اگر فلان شخصیت الان عصبانیه ، چرا هست ، این عصبانیت چه تغییری تو صورت و کل ظاهر ( هیکلش ) به وجود اورده ، چقدر روی گفتارش تاثیر گذاشته و...! اگر دلنگرانی ها و بی تابی های عاشقانه رو توصیف می کنین، لطف کنین خشم ها ، لبخند ها و... رو هم به خوبی توصیف کنین و به سادگی از کنارشون رد نشین!

در واقع باید توجه کنین که تو موقعیت های مختلف رمان ، چه جاهایی بیشتر بودن توصیف احساس و حالت به سودِ قلمتونه و چه جاهایی اگه همین توصیفات کم تر باشه در پیشبرد داستانتون تاثیرگذارتره ! به عنوان مثال تو شرایطی که شخصیت با یه صح*نه هیجان انگیز و سرعتی رو به رو می شه { به فرض صح*نه ی شکلیک دو گروه خلافکار به همدیگه } بهتره توصیفات احساس وحالت ، ظاهر و حتی مکان ، تا حد ممکن کوتاه بشن . ولی اگه وارد صح*نه ای از رمان می شیم که قراره ترس و وحشت زیادی رو به خواننده منتقل کنه { به فرض شخصیت تو دادگاه ایستاده و منتظر شنیدن حکم قاضی مبنی بر آزادی یا قصاص شدنشه } ، بهترین کار اینه که توصیفات رو بالا ببریم و یه مقدار خواننده رو از نظر حسی اذیت کنیم. به خصوص توصیف حالت و ظاهر در این مواقع خیلی کارآمده! بعضی ازجمله هایی که به درد این جور موقعیت ها می خوره : " قطره ای عرق از شقیقه اش چکید.... پیشانی اش خیس از عرق شده بود....صورتش کبود ، دهانش خشک و زبانش تلخ شده بود ....دستانش شروع به لرزیدن می کنند و.... " .

منتقدین عزیز ، توصیف از جمله مهم ترین معیارهای دخیل در رمان نویسیه وشما باید بهش توجه کافی داشته باشین ! توجه کنین که ایا نویسنده تونسته رمان رو جوری نگارش کنه که شما محیط خونه ، کافی شاپ (یا هر پاتوق دیگه ای که شخصیت ها دارن ) ، محل کار و ..رو به راحتی تو ذهنتون مجسم کنید ؟ ایا با توجه به توصیفات ارائه شده ، نتیجه گیری نویسنده در بخش های مختلف مربوط به توصیف، درسته یا با کلمات قبلیش تناقض داره ؟ مثلا اگر محیط یه اداره رو توصیف میکنه و اخرش شخصیت میگه به نظرم اداره ی شیک و مدرنی اومد ، ببینید واقعا با توجه به توصیفات نویسنده میشه اون اداره رو شیک دونست ؟ اگر یه اتاق شکنجه رو نویسنده توصیف میکنه ، ببینید واقعا اون اتاق به حد یه مکان شکنجه رعب آوره ؟ توجه کنین آیا توصیفاتی که برای ظاهر اشخاص ارائه داده شده کافیه یا تو ارائشون زیاده روی شده ؟ آیا با توجه به توصیفات نویسنده می تونین شخصیتی نزدیک به نوشته های نویسنده رو تو ذهن خودتون بسازین ؟ اگر نویسنده یه شخصیت 15 ساله رو توصیف کرده ( با توجه به اینکه تو این سن نوجون ها به قولی دوران بلوغ رو سپری میکنن و تغییرات هورمونی رو ظاهر و به خصوص چهرشون خیلی تاثیر گذاره و ممکنه آنچنان هم پو*ست صاف و ...نداشته باشن! ) ، آیا واقعا نویسنده ظاهر یه نوجون 15 ساله رو توصیف کرده یا ویژگی های یه جوون 21 ساله رو به جای 15 ساله به مخاطب قالب کرده ؟ اگه جایی از رمان تشویش و استرس ایجاد میشه و حوادث به هم گره میخوره ، ایا نویسنده تونسته به حد کافی تاثیر پذیری احساسی شخصیت ها رو از حوادث و روابط نشون بده ؟ آیا اگر نویسنده جایی اشاره کرده "خشم تمام سلول های ب*دن بهنام رو در بر گرفته " ، واقعا با توجه به توصیفات میشه خشم رو احساس کرد ؟ آیا شما وقت خوندن رمان احساس کردین قلم نویسنده اونقدر تواناس که انگار شما نشسستین و دارین تو ذهنتون فیلم می بیینن ؟ ( قدرت مند ترین نویسنده تو زمینه توصیف ،از نظر شخص من، اونیه که اینقدر خوب از پس توصیفات مختلف بر اومده باشه که مخاطب احساس کنه واقعا داره یه فیلم رو میبینه ! ) .توجه کنین که آیا توصیفات تکراری و کلیشه وار در طول رمان دارن به یه سبک و سیاق ارائه میشن یا اینکه با توجه به تغییر حوادث ، مکان ها و روابط ، توصیفات هم تغییر می کنه ؟ اصلا ببین نویسنده تونسته هم توصیف مکان ، هم ظاهر ، هم حالت و هم احساس رو تو رمان پیاده کنه یا صرفا به توصیف مکان و ظاهر متکی بوده ؟ و.....!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
966
لایک‌ها
13,864
امتیازها
104
کیف پول من
8,882
Points
174
سطح
  1. حرفه‌ای
دیالوگ های جذاب ، معجزه می کنند !



نویسنده: آئین
یکی از بخش های معجزه آفرینِ رمان، قسمت دیالوگ هاشه . گاهی بین شخصیت ها حرف هایی رد و بدل میشه که مخاطب رو تحت تاثیر قرار میده و برای چند لحظه باعث میشه مخاطب بره به سرزمین رویا و عینا همون حرفا رو به شخصیت خیالی یا حقیقی خودش ، بزنه و احساس شخصیت رمان رو ، خودش هم عینا تو رویا لمس کنه ! اگر دیالوگ های خوبی داشته باشین ، رمانتون به احتمال زیاد با استقبال خوبی رو به رو می شه . واقعا دیالوگ ها ، میتونن حکم معجزه رو داشته باشن . حتی یه رمان متوسط رو میتونن خیلی محبوب و پر طرفدار کنن . دیالوگ ها اگر قدرتمند باشن ، خواننده میتونه به عنوان یادگاری تو ذهنش ، دفتر خاطراتش و یا وردش ثبتشون کنه و اگر ناب باشن میتونن به امضای کاربرا راه پیدا کنن . پس رو دیالوگ هاتون به عنوان عنصری که شدیدا میتونه مخاطب رو درگیر کنه ، حساسیت زیادی به خرج بدین .

البته ، جوری رو دیالوگ ها وقت نذارین که 90درصد حجم رمان رو در بربگیره ، اینجوری شما بقیه عناصر رو از دست می دین . دیالوگ ها نه باید خیلی زیاد و نه باید خیلی کم باشن . در واقع شما باید با توجه به موقعیت هر شخصیت تو پست هاتون ، ببینین چقدر به دیالوگ نیاز دارین . مثلا گاهی اتفاق می افته که خواننده 5 پست پیاپی رو صرف خوندن دیالوگ ها می کنه و از طرفی ممکنه به جایی از رمان برسه که دو پست فقط مونولوگ بخونه . کلا آش بعضی نویسنده ها ، یا همیشه شوره یا بی نمک!

خواهشا وقت نوشتن دیالوگ ها به "جنسیت " شخصیتتون خیلی توجه کنید . جدیدا یه موردهای عجیب غریبی ادم میخونه که فقط میمونه دُم در بیاره ، وگرنه شاخ رو که دراورده ! مثلا طرف پسره ، بعد تو دیالوگاش نوشتن " عجیجمی " !

با اینکه این مدل حرف زدن به ندرت تو مکالمات "تایپی " پسرا وارد میشن ، اما واقعا من دیگه موردی رو ندیدم که رو در رو با دوستش این مدله حرف بزنه ! یا مثلا قبلا تو رمانی ذکر شده بود که شخصیت پسر جیغ کشیده ! باید عرض کنم متاسفانه خدا به پسرا قدرت "جیغ زدن " رو نداده ، پس اقدام به نشر اکاذیب نکنین ! ببینین ، حرف های هر شخصیت باید با جنسیتش مطابقت داشته باشه . ما دخترایی داریم که مثلا تو پایین شهر بین ارازل اوباش بزرگ شدن ، اینا میتونن در طول رمان داش مشتی و مردونه صحبت کنن ، ولی معمولا پسرا هر چقدرم که لوس بار بیان ، فکر نکنم اخرش مثل بعضی خانوما کلمات رو تو هم له و لوره کنن و مثلا بگن " عجقم " !

به نظرم دیالوگ ها معیارهایی شبیه به معیار های انتخاب اسم شخصیت دارن . شما باید ببینید شخصیتتون چه میزان مذهبیِ ، با چه فرهنگی رشد کرده ، تو چه شهری { اگر شخصیت ها متعلق به شهری جز تهرانن و از قضا اون شهر لهجه خاصی داره سعی کنین تو بعضی از دیالوگ ها لهجه رو هم وارد کنید } ، چه سنی داره ، تو چه مدل خانواده ای رشد کرده ، ویژگی های که براش در نظر گرفتین از لحاظ فردی و رفتاری ( خجالتی..پرو..رک..عصبی..و..) چه چیزایی هستن و...!

به این مثال ها توجه کنین :

1: میای بریم شهر بازی ؟

-آخه...

-آخه نداره که ، شهربازی کلی خوش میگذره . بریم ؟

-چیزه خب...

-چی؟

-مامانم...

-ای بابا رکسانا. باز گفتی مامانم ؟ تو دیگه بزرگ شدی به اجازه مامانت که نیاز نداری !

2:میای بریم شهر بازی ؟

-اگه نمیگفتی هم خودم میومدم

-نه بابا

-زن بابا

-اِ....

-هر وقت گفتم بپر تو گِل !

3:میای بریم شهر بازی ؟

-نه

-چرا اخه ؟

-حوصله دوستاتو ندارم

-واقعا که سامان

- ناراحت نشو عزیزم ....فقط سعی کردم حقیقتو بگم

4: میای بریم شهربازی ؟

-معلومه که نه

-چرا؟

-مگه مثل تو سبک و سر به هوام که برم دنبال این قرتی بازیا ؟

-این حرفا چیه ؟

-چیه ؟ نکنه دروغ میگم...

-سر من داد نکشا

-داد میکشم خوبشم میکشم...نکنه فکر کردی هر غلطی دلت خواست میتونی بکنی ؟

دیالوگ آغازین هر 4 مثال یکسان بود ، ولی مدل شخصیت هایی که جواب میدادن متفاوت بود . خب به نظرتون کدوم مثال نشون دهنده ی شخصیت خجالتی ، کدوم یکی عصبی ، کدوم رک و در اخر کدوم یکی پرو بود ؟

شما نمیتونین همون جوری که برای یه شخص 50 ساله دیالوگ می نویسین ، برای یه دختر 14 ساله یا یه پسر 25 ساله هم دیالوگ بنویسین . کسی که تو رمان تحصیل کرده اس نباید همیشه شبیه کسی که بی سواده صحبت کنه . ( ببین تو واقعیت بی شک می تونیم ادم هایی ببینم که درس نخوندن ولی به حد یه دکتر ، میتونن درست و شیوا و زیبا صحبت کنن . ولی این بحثش جداس ، به نظرم شمایی که رمان مینویسی باید با توجه به شرایط شخصیت ها ، تو ویژگی های گفتاری و رفتاریشون تفاوت ایجاد کنی ) . یا مثلا کسی که تحت حمایت پدرش بزرگ شده ، کمی با کسی که تحت حمایت مادرش بزرگ شده مدل حرف زدنش میتونه فرق داشته باشه ( منظورم اینه که شخصیت ، پدر یا مادر نداشته باشه..فقط یه کدوم رو داشته )..! یا باز کسی که اصلا پدر مادر نداشته هم میتونه دیالوگ هاش تحت اشعاع شرایطش قرار بگیره . دوستانی که جنایی می نویسن ، باید حواسشون باشه اگر شخصیت خلافکاری دارن ، ترجیحا براش دیالوگ هایی بنویسن که بشه ازش غیر عادی بودن شخصیت رو فهمید . کسی که معتاده و اعتیاد شدیدی داره مثل یه ادم معمولی ممکنه نتونه صحبت کنه . یا مثلا اگر کسی رمان قدیمی می نویسه باید حواسش باشه شخصیت از کلماتی استفاده کنه که تو اون برهه زمانی رایج بوده ؛ نه اینکه بیاد دیالوگ های رایج سال 1395 مردم رو نگارش کنه . سعی کنین خودتون رو بذارین جای شخصیتتون ، مثلا اگر در مورد کسی می نویسین که پدرش رو تو دوران بچگی همراه با خواهر برادرش از دست داده و تا سن الانش که 26 ساله ، با مادرش زندگی کرده ، تو محیط مشوش بزرگ شده ، ارتباط زیادی با دوست و همسایه نداشته ، خجالتی و فوق العاده محافظه کار رشد کرده ، وقتی با پیشنهاد رشوه ی ( مثلا تو اداره فلان کارمنده ) یه دختر خیلی شیک و پیک و خوشگل رو به رو میشه ، یا با پیشنهاد ازدواجش ، طبیعی ترین عکس العملی که میتونه نشونه بده و بهترین حرفی که میتونه بزنه ، چی میتونه باشه ؟ ببینین اگر خودتون این شرایط رو داشتین واقعا چی میگفتین و چطور رفتار می کردین ، بعد همونو برای شخصیتتون بنویسین !

به دو مثال توجه کنین :

1: اینا رو حسن تیغی فرستاده

-واسه کی ؟

-باید ببری برسونی دست اکبر چلاق

-چقدر بگیرم ازش؟

-پولو ریخته به حساب حسن تیغی ...تو نگران نباش

-باشه پس من رفتم

2: اینا رو حسن تیغی فرستاده

-واس کی ؟

- باس بدی دست اکبر چلاق . افتاد ؟

-مایه تیله چقد بکشم ؟

-مایه رو ریخته به حساب حسن تیغی...تو پی این حرفاش نباش

- عزت زیاد ..! { عامیانه ترشو میگن زَت زیاد..ولی املای درستش اینیِ که نوشتم }

خب کدوم دیالوگا بیشتر شما رو قانع میکنه که دو طرف مکالمه ، دو شخص لات و خلافکار باشن؟!

به دو مثال دیگه توجه کنین :

1: -قمر

-بله؟

-این بساط منو چیکار کردی باز ؟

-انداختم تو کوچه

-هان ؟

-همون که شنیدی

-اینقد پاچه منو نگیر زن

-مگه مثل تو سگم که پاچه بگیرم

-باز چی گفتی ؟

2: -قمر

-چیه؟

-بساط من کو ؟

-ریختم تو کوچه تا بوی گند کاریات بیشتر از این خونه رو بر نداره

-چه غلطی کردی ؟

-همون که شنفتی

-اینقد پاچه منو نگیر ژن { طرف خیلی اعتیادش سنگین باشه بعضی حروف رو عادی نمیتونه ادا کنه }

-مث تو که سگ نیستم پاچه بگیرم

-چه ژری ژدی باژ ؟ ( چه زری زدی باز !)

کدوم یکی شما رو متقاعد میکنه مخاطبِ قمرخانوم ، یه شوهره که به مدت چند سال به اعتیاد سنگین مبتلاس ؟

خب حالا یه مثال دیگه :

-وای چه هارمونی جالبی داره رنگاش مگه نه ؟

-آره خوبه

-اون یکی رو ببین...خدای من بی نظیره

-کدوم؟

-همونی که رنگ بِژ و کِرم رو با هم ست کرده

-منظورت همونیه که کنار اون لباس صورتی اویزون شده ؟

-چی داری میگی ؟ اون که گلبهیِ نه صورتی ...گیج شدیا ..در ضمن اونی که کنارش اویزونه شیریِ..من اونی رو میگم که کنار اون سبزِ پر طاووسی اویزونه

دوستان به نظرتون کدوم یکی از دو شخصیت دختره و کدوم یکی پسره ؟

یکی از مواردی که خانوما توش خیلی وارد و حساسن ، قضیه رنگه که متاسفانه یا خوشبختانه (!) ما آقایون قدرت آنچنانی تو تشخیص و تفکیکشون به زیر مجموعه های مختلف رو نداریم . به نظرم باید وقت مکالمه به این مدل تفاوت ها بین جنسیت ها توجه کنین و همه دیالوگ های زن و مرد رو مشابه ننویسین . وقت دیالوگ نویسی ، به طور جدی به تفاوت بین جنسیت ها توجه کنین و حتی سعی کنین بعضی تفاوت ها رو ب*ر*جسته نشون بدین . مثلا اقایون وقت مکالمه علاقه انچنانی به زیاده گویی ندارن ، ولی خانوما پر حرف تر دیده میشن . پس اگر دیالوگ اقا یه نیم خط باشه بعد دیالوگ خانوم یه خط یا بیشتر باشه نه تنها عجیب نیس ، بلکه ترجیحا طبیعی تر هم هست !

یه مورد تاسف آور که تو این چند ساله اخیر تو رمان های مجازی باهاش مواجه شدم ، فحش ها و چرت گویی (!) های زیادیِ که تو بعضی دیالوگ ها میبینم . نمیدونم چرا واقعا ، اما بعضی نویسنده های فهیم فکر میکنن تنها راهی که برای نشون دادن باحالی و صمیمیت بین شخصیت ها وجود داره فحش دادنِ !

یه خاطره جالب یکی از معلم ها تو دوره دبیرستان برام تعریف کرده بود که گفتنش اینجا شاید خالی از لطف نباشه. ایشون میگفتن که قبلا تو یکی از شهرای مشهد مشغول تدریس بودن . یه روز اتفاقی میبینه یکی از دانش اموزای دختر با گریه و زاری و صورت قرمز شده از شدت ناراحتی ، میاد تو دفتر و شروع میکنه به گله و شکایت از دوستش . وقتی ازش میپرسن چی شده ؟ میگه فلانی بهم توهین کرد . بعد ایشون می پرسه مگه چی گفت ؟ دختره میگه دوستم به جای "شما " بهم گفت " تو " ، بعدش بلافاصله دوباره میزنه زیر گریه ....!

برام خیلی جالبه که چند سال پیش دخترایی داشتیم که نسبت به " تو " شنیدن تا این حد حساس بودن ، و امروز نویسنده هایی داریم که تو حوزه " ادب " فعالیت میکنن و به ساده ترین شکل ممکن تو دیالوگ ها و حتی مونولوگ هاشون ، فقط به خاطر نشون دادن " صمیمیت " و "باحالی " فحاشی رو جا میدن ! عجبا..! آی عم حیران ...!

به دوستان فرهیخته ای که این مدل کلمات زننده رو به کار میبرن حتما تو صفحه نقد باید تذکر داده بشه تا دیگه به کارشون ادامه ندن . البته در این رابط*ه یه استثنا وجود داره . اگر نویسنده تو رمانش شخصیتی داشته باشه که ویژگی فردیش بی ادبی و فحاشیِ ، اون موقع میشه تا حدودی از این مدل دیالوگ ها استفاده کرد . تاکید میکنم ، فقط در صورتی که شخص به عنوان یه فرد بی ادب { یا مثلا بی فرهنگ و لوده } قرار باشه نشون داده بشه ، نه کسی که خیلی باحالِ یا خیلی با دوستان و خانوادش صمیمیِ ! چون نویسنده اگر بخواد ویژگی خاصی در مورد شخصیت به قولی بی فرهنگش ارائه بده ، ناچاره اون رو تا حدودی تو دیالوگ ها هم منعکس کنه !

در ضمن این دیالوگ هایی که مثال زدم بدون توصیفات بوده ، فقط به این خاطر که به خود دیالوگ ها توجه کنین ، وگرنه که توصیف حالت و احساسات بی شک جز جدایی ناپذیر خیلی از دیالوگ های رمان باید باشه . ببینین شما اگر در حال نوشتن بخشی هستین که قراره مهیج باشه و سریع اتفاق بیفته میتونین توصیف حالتِ قبل از بیشتر دیالوگ ها رو ( تو اون بخش رمان ) فاکتور بگیرین ولی در عوض حالت و تُن صدا رو از طریق خود دیالوگ ها نشون بدین . اینجوری خواننده هم میتونه سرعت و هیجانی که شما می خواین رو حس کنه . اما اگر تو صح*نه ای هستین که قراره خواننده ضربان قلبش بیشتر بشه ، شوکه بشه ، با یه صح*نه ترسناک و یا حساس مواجه بشه ، بهتره ریتم رو کُند کنین و به توصیف حالات بیشتر بپردازین اینجوری دوز حساسیت صح*نه افزایش پیدا میکنه و مخاطب بیشتر درگیر و متاثر میشه .

ببینین ، دیالوگ های ناب صرفا اونایی نیستن که سعی شده خیلی متفاوت و یا عجیب غریب نوشته بشن ، باور پذیر ترین و واقعی ترین دیالوگ ها ( نسبت به شرایط و نوع شخصیت افراد رمان ) میتونن به شدت خواننده رو تحت تاثیر قرار ب*دن. اما به هر صورت توصیه میکنم یکی دو تا دیالوگ " خاص " تو رمانتون بگنجونین . سعی کنین اگر 500صفحه رمان می نویسین ، حتما دو تا دیالوگ خیلی خوب توش نوشته باشین که خواننده اگر ده بار دیگه رمانتون رو خوند دوباره رو اون دو تا دیالوگ ، مکث کنه ، تو فکر فرو بره ، متاثر بشه و..!

یه سری دوستان وقت نوشتن دیالوگ یا مونولوگ در اقدامی عجیب ، تو پرانتز میان با شخصیت یا مخاطبشون همزاد پنداری میکنن ، صحبت میکنن ، نظر میدن ، بیان احساسات میکنن و ..!

مثال : (دیالوگ )

-راستش من از ده سال پیش خاطر خواهت بودم ( خخخخ کی میره این همه راهو )

-جدی میگی عباس آقا ؟ ( ن دیوونه داره دروغ میگه )

مثال : (مونولوگ )

تو اتاقم نشسته بودم و زل زده بودم به پنجره . نمیدونستم چرا از صبح احساس دلپیچه داشتم ( فکر کنم دارم میمیرم خخخخ) .بلند میشم و آلبوم عکسا رو بر از رو تختم بر می دارم . با دیدن عکس مامان بزرگ خدابیامرز ، از ته دلم آه میکشم و یاد خاطرات دوران بچگیم می افتم ( اخی منم یهویی یاد اون موقع ها افتادما )

نویسنده هایی که همچین کاری میکنن حتما باید بهشون تذکر داده بشه . این کار نه تنها کار باحال و خفنی نیس ، بلکه مثل این میمونه که شما رو ریل قطار در حال حرکت باشین ولی یهویی مخاطب رو از ریل خارج کنین . مخاطب با این پرانتز بازی های بی مزه از جریان رمان کَنده میشه و حس و حال رمان رو ممکنه کامل نتونه درک کنه چون مدام با پارازیت های شما نویسنده ی محترم ، رشته افکارش پاره میشه !

دوستان منتقد ، لطفا وقتی به صفحه نقد میبرین در مورد دیالوگ ها حتما نظر بدین . ببین آیا دیالوگ ها به رِنج سنی شخصیت میخوره ؟ ( یکی از معضلات این روزهای نویسنده ها دیالوگ هاییِ که برای بچه های خردسال می نویسن که گاها اینقدر بزرگانه نوشته میشه که ادم میمونه واقعا طرف بر اساس گفته نویسنده 5 سالشه یا نه 15 سالشه ! ) ببینین آیا دیالوگ ها با جنسیت ها مطابقت داره ؟ آیا فرهنگ شخص با حرف هاش مرتبطِ ؟ آیا ویژگی اخلاقی خاصی رو میشه از دیالوگ های شخصیت استنباط کرد ( عصبی ، خجالتی ، پر انرژی و...) ؟ دیالوگی که شما رو تحت تاثیر قرار بده یا وادارتون کنه جایی یادداشت کنین طی رمان تونستین پیدا کنین ؟ ایا نویسنده فحاشی رو وارد مکالمات کرده ؟ ایا قبل از دیالوگ ها توصیف هم نگارش شده یا صرفا نویسنده به دیالوگ ها برای انتقال حالات ، متکی بوده ؟ رمان بیشتر دیالوگ داشته یا مونولوگ ؛ کدوم یکی بهتر پردازش شده ؟ آیا بین دیالوگ ها و مونولوگ ها ارتباط و هماهنگی وجود داشته ؟ آیا دیالوگ ها با دوره زمانی ای که رمان در حال نگارشِ همخونی داشته ؟ بهترین دیالوگ ها متعلق به کدوم شخصیت بود ؟ دیالوگ ها جذاب بودن یا حوصله سر بر و یا عادی ؟ آیا دیالوگی وجود داره که با دوباره خوندن رمان ، ممکنه شما رو دوباره متاثر کنه ؟ آیا نویسنده با حرافی تو پرانتز ، ریتم رمان رو به هم زده ؟ و....!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
966
لایک‌ها
13,864
امتیازها
104
کیف پول من
8,882
Points
174
سطح
  1. حرفه‌ای
با یک پایان طوفانی ، نبض خواننده را در دست بگیرید !



نویسنده: آئین
تا حالا به این فکر کردین که نویسنده چطور می تونه میخ خودش رو بکوبه ؟

به نظر من، با نگارش یه پایان درست و حساب شده ! پایان ، تیر خلاصِ. آخرین تیر، به اخرین هدف ! اگه نویسنده ای در کنار رعایت بقیه اصول رمان ( حتی اگر عالی نباشن ، مثلا بقیه موارد رو در حد متوسط رو به خوب چینش کرده باشه ) بتونه یه پایان عالی رو برای خواننده اش تدارک ببینه بی شک دو حالت به وجود میاد :

1-خواننده پیگیر تمام رمان های اینده نویسنده میشه ( تا جایی که البته سطح کیفی نویسنده با رکود مواجه نشه )

2-اون رمان رو" هرگز " فراموش نمی کنه !

اگر می خواین تو ذهن خواننده قلمتون ، رمانتون ، شخصیت هاتون و... ، ثبت بشن ؛ با تمام وجود تلاش کنین تا بهترین پایان ممکن رو به خواننده ارائه بدین !

پایان غمگین ، پایان شاد ، پایان باز ، هیچ کدوم یه پایان عالی نیستن . نمی شه گفت شما اگر حتما یه پایان غم انگیز داشته باشین تیر رو به هدف زدین ... نه ! در واقع بهترین پایان اونیه که با رمانِ شما بیشترین " همخونی " روداشته باشه ؛ با ژانر و محتوای رمان هماهنگ باشه ، با بقیه رخدادها مَچ بشه ، به قولی رو رمان بشینه و به طور کلی با طرح و هدفتون ، سازگاری داشته باشه!

در کنار تمام این موارد ، شما اگر بتونین خواننده رو با پایان رمانتون میخکوب کنید ، کیش و ماتش کنید؛ باعث بشین مکث کنه ، یا شوکه بشه ، یا منقلب بشه ، یا هیجان زده بشه ، یا سرشو به نشونه تایید قلمتون تکون بده؛ اونوقته که تونستین تیر رو دقیقا به مرکزی ترین نقطه سیبل بزنین!

قبلا رمان هایی با پایان تلخ بیشتر نگارش می شدن . مخصوصا تو نسخه های چاپی با پایان های غم انگیز بیشتر رو به رو می شدین اما نکته جالبی که تو این چند ساله در ارتباط با رمان های مجازی دیدم اینه که پایان های مثبت و مفرح ( که توش همه چی درست میشه و همه به هم میرسن ) روز به روز در حال بیشتر شدنه و طرفدارهای زیادی هم برای نویسنده به ارمغان میاره. در واقع مورد مثبتی که پایان شیرین همراه خودش داره اینه که خواننده رو دپرس نمی کنه؛ بلکه اجازه میده از لحاظ روحی تا چندین ساعت شارژ باشه و از طرفی ،در بیشتر مواقع میتونه مخاطب رو ترغیب کننده تا برای خوانش دوباره و چندباره رمان ، از اول اقدام کنه ! می شه گفت پایان شاد( شیرین )، یه جورایی موجب جذب مخاطب مجازی شده و به همین دلیله که بعضی نویسنده ها تو بنرهای تبلیغاتی رمانشون درج می کنن " پایان خوب " ! صد البته که این اصطلاح " پایان خوب " در معنای درست خودش ، در فضای مجازی به کار نمی ره؛ چرا که پایان خوب به معنی شاد تموم شدن رمان نیست ، بلکه خوب ترین پایان برای یه اثر ، اونیه که بیشترین هماهنگی رو با طرح اصلی داشته باشه .

می شه گفت آستانه تحمل خواننده ها پایین اومده و با پایان غم انگیز (حتی اگر بهترین پایان برای اون طرح باشه ) زیاد ارتباط برقرار نمیکنن ؛ ولی پایان غم انگیز از اونجایی که احساسات افراد رو بر می انگیزه و میتونه مخاطب رو به شدت درگیر و منقلب کنه ، معمولا تو ذهن شخص بهتر ثبت می شه! به عنوان مثال خودِ من یادمه چند سال پیش رمان " پریچهر ...مودب پور " رو که خوندم ، با اینکه به شدت در طول رمان خندیدم ولی با پایانش چنان منقلب شدم که تا سال ها و حتی تا همین حالا هر وقت یاد اخرین جملش می افتم احساس تاثر درونی می کنم . شما هم همین الان میتونین اسامی کل رمان هایی که مطالعه کردین رو ردیف کنین و جلوی هر کدوم بنویسین از لحاظ حسی پایانِ شاد داشتن یا غمگین ! من مطئنم شما پایان های غمگین رو با وضوح بیشتری نسبت به پایان های شاد ، تو ذهنتون ثبت کردین! البته این توضیحات به این معنی نیست که شمای نویسنده برین پایان رمانتون رو در جهت منفجر کردن ( !) احساسات مخاطب ، تلخ انتخاب کنین ؛ من بازم تاکید می کنم پایان باید با کل داستانتون هم خونی داشته باشه . شما باید به این فکر کنین که منطقی ترین حالت برای اختتام قصه شخصیت هاتون چیه ؟ به هم برسن ؟ بمیرن؟ بکُشن ؟ کشته بشن ؟ خوشبخت بشن و یا ...؟!

یه مورد تاسف آوری که تو سال های اخیر تو فضای مجازی شاهدیم ، اینه که تو رمان های کلیشه ای نه تنها طرح و ایده و شخصیت ها و ...کلیشه ان ، حتی پایان ها هم تکراری و کلیشه ای نگارش می شن ! مثل اینکه یه سری ها کلا حال میکنن دو نفر ازدواج اجباری داشته باشن ، کُلی کل کل و دعوا کنن ، آخرش که به صراط مستقیم راهنمایی و حاضر شدن همدیگه رو مورد لطف و عنایت قرار ب*دن ، نویسنده جریان روکات می زنه و رمان می ره رو صح*نه ای که سرکار عِلیه باردارن (! ) ، یا بچه دار شدن و شوهر جان در حال قوربون صدقه رفتن ایشون هستن! ترجیحا اخرین خط هم با یه بغـ*ـل** یا یه جمله خیلی (!) عشقی تموم میشه ! باید قبول کرد این مدل پایان ها دیگه دمده شدن و نویسنده ها باید برن دنبال پایان هایی که خلاقیت هم همراه خودشون دارن . و اِلا پایان های قابل پیش بینی و کلیشه ای دیگه جذابتی در بر ندارن !

برای تعریف پایان باز، به طور خلاصه و ساده می شه گفت به پایانی باز گفته می شه که قضاوتش بر عهده خود خواننده قرار داده می شه . یعنی نویسنده اجازه می ده خواننده بر اساس میل شخصیش، شخصیت ها رو {مثلا} به هم برسونه یا نرسونه ، بُکشه یا زنده بذاره و یا ...! این مدل پایان هم ممکنه تا مدت های مَدید ( طولانی ) ذهن مخاطب رو درگیر خودش کنه ؛ چون نویسنده تکلیف رمان رو مستقیما مشخص نکرده و خواننده بین پایان تلخ و شیرین ممکنه مدام به شک بیفته و مشغله ذهنی پیدا کنه! پایان باز نوشتن مهارت خاص و لازم خودش رو می طلبه و هر کسی نمی تونه از پسش بر بیاد . البته حقیقت تلخی که وجود داره اینه که خواننده های مجازی تمایل زیادی به رو به رو شدن با پایان های باز ندارن و ترجیح میدن نویسنده خودش تکلیف داستان رو مشخص کنه و مستقیما بگه که سرنوشت شخصیت های رمان به کجا ختم می شه ! پایان باز برای نویسنده هایی که تمایل دارن رمان های چند جلدی بنویسین ، مورد خوبی محسوب می شه چون می تونن از طریقش خواننده رو چشم انتظار جلد بعدی نگه دارن. البته این به این معنا نیست که پایان تلخ یا شیرین جلوی چند جلدی شدن اثر رو می گیره ؛ ولی باید توجه کرد که رمان باید تو زمینه ای ناقص و نیمه تموم باشه یا تو بخشی از ماجراها هنوز قابلیت کشش و حادثه پروری رو داشته باشه تا امکان ادامه دادنش تو جلد یا جلدهای دیگه ای هم وجود داشته باشه.

به هر صورت شما باید برای رمانتون پایانی در نظر بگیرین که مخاطب بعد از خوندنش ، اثر رو تو ذهنش با اسم خودتون کد گذاری کنه و به عنوان "خاطره" ثبتش کنه . اگر بتونین پایانِ درستی برای اثرتون رقم بزنین ، مطمئنا مخاطب برای بار دوم هم به رمانتون سر می زنه و از اول شروع به خوندنش می کنه! فقط نباید فراموش کنین که پایان خوب ، ربطی به "نوع و اسم پایان " نداره. بلکه اصلی ترین معیار براش هماهنگی با طرح و محتوای اصلی رمانتونه !

منتقدین عزیز ، بعد از پایان رمان از خودتون بپرسین آیا پایان رمان منطقی بوده ؟ آیا با بقیه طرح سازگاری داره ؟ آیا رمان در جای مناسب خودش تموم شده یا با کشش های بیهوده به جایی رسیده که نباید تو اون نقطه به پایان می رسید ؟ آیا پایان توانایی میخکوب کردن یا منقلب کردن یا هیجان زده کردن مخاطب رو داره ؟ بعد از اتمام رمان ،به خودتون گفتین " ایول ، عجب رمانی " ، یا لبتون رو کج کردین و گفتین " هه ، عجب رمانی ! " ؟ آیا رمان ارزش دوباره خوندن رو داره ؟ آیا بعد از خوندن پایان، به نظرتون رسید وقتتون رو بدرستی پای خوانش رمان صرف کردین یا به هدرش دادین ؟ اگر پایان رمان تلخه ،فکر می کنین در روز های آینده با به خاطر اوردنش می تونه شما رو متاثر کنه ؟ اگر پایان رمان شیرینه ، فکر می کنین در روز های آینده بازم می تونه باعث شادی آفرینی در درونتون بشه ؟آیا پایان ، به خوبی تونسته حسن ختام روابط شخصیت ها و چالش های داستان باشه ؟ اگر رمان معمایی بوده ، آیا در پایان رمان تمام گره گشایی ها انجام گرفته یا کماکان بعضی معماها بی جواب مونده ؟ آیا رمان قابلیت ادامه تو جلد دیگه ای رو داره یا تک جلدی موندن براش بهترین سرنوشته ؟

اگر رمان پایان باز داره ، لطفا پایانی که خودتون متصورشدین رو برای نویسنده بازگو کنین . ازش نپرسین ، خب آخرش به هم رسیدن یا نه ؟! چون نویسنده اگر می خواست جواب مستقیمی بهتون بده ، پایان رو به صورت باز نگارش نمی کرد ! پس نویسنده رو تو این مورد سوال پیچ یا مورد سرزنش قرار ندین ، بلکه اون پایانی که دلخواه خودتونه باهاش در میون بذارین ، یا حداقل حدسیاتتون رو درباره روابط و حوادث ، در آینده ی رمان به نویسنده انتقال بدین . مثلا اگر پایان باز بود ، بگین " به نظرم بعد از اخرین صح*نه ای که نگارش کردین ، رها با مسعود میرن پیش خانواده هاشون و بالاخره رضایتشون رو جلب میکنن و بعدش با هم ازدواج می کنن و.......! "

با یک پایان طوفانی ، نبض خواننده را در دست بگیرید !


تا حالا به این فکر کردین که نویسنده چطور می تونه میخ خودش رو بکوبه ؟

به نظر من، با نگارش یه پایان درست و حساب شده ! پایان ، تیر خلاصِ. آخرین تیر، به اخرین هدف ! اگه نویسنده ای در کنار رعایت بقیه اصول رمان ( حتی اگر عالی نباشن ، مثلا بقیه موارد رو در حد متوسط رو به خوب چینش کرده باشه ) بتونه یه پایان عالی رو برای خواننده اش تدارک ببینه بی شک دو حالت به وجود میاد :

1-خواننده پیگیر تمام رمان های اینده نویسنده میشه ( تا جایی که البته سطح کیفی نویسنده با رکود مواجه نشه )

2-اون رمان رو" هرگز " فراموش نمی کنه !

اگر می خواین تو ذهن خواننده قلمتون ، رمانتون ، شخصیت هاتون و... ، ثبت بشن ؛ با تمام وجود تلاش کنین تا بهترین پایان ممکن رو به خواننده ارائه بدین !

پایان غمگین ، پایان شاد ، پایان باز ، هیچ کدوم یه پایان عالی نیستن . نمی شه گفت شما اگر حتما یه پایان غم انگیز داشته باشین تیر رو به هدف زدین ... نه ! در واقع بهترین پایان اونیه که با رمانِ شما بیشترین " همخونی " روداشته باشه ؛ با ژانر و محتوای رمان هماهنگ باشه ، با بقیه رخدادها مَچ بشه ، به قولی رو رمان بشینه و به طور کلی با طرح و هدفتون ، سازگاری داشته باشه!

در کنار تمام این موارد ، شما اگر بتونین خواننده رو با پایان رمانتون میخکوب کنید ، کیش و ماتش کنید؛ باعث بشین مکث کنه ، یا شوکه بشه ، یا منقلب بشه ، یا هیجان زده بشه ، یا سرشو به نشونه تایید قلمتون تکون بده؛ اونوقته که تونستین تیر رو دقیقا به مرکزی ترین نقطه سیبل بزنین!

قبلا رمان هایی با پایان تلخ بیشتر نگارش می شدن . مخصوصا تو نسخه های چاپی با پایان های غم انگیز بیشتر رو به رو می شدین اما نکته جالبی که تو این چند ساله در ارتباط با رمان های مجازی دیدم اینه که پایان های مثبت و مفرح ( که توش همه چی درست میشه و همه به هم میرسن ) روز به روز در حال بیشتر شدنه و طرفدارهای زیادی هم برای نویسنده به ارمغان میاره. در واقع مورد مثبتی که پایان شیرین همراه خودش داره اینه که خواننده رو دپرس نمی کنه؛ بلکه اجازه میده از لحاظ روحی تا چندین ساعت شارژ باشه و از طرفی ،در بیشتر مواقع میتونه مخاطب رو ترغیب کننده تا برای خوانش دوباره و چندباره رمان ، از اول اقدام کنه ! می شه گفت پایان شاد( شیرین )، یه جورایی موجب جذب مخاطب مجازی شده و به همین دلیله که بعضی نویسنده ها تو بنرهای تبلیغاتی رمانشون درج می کنن " پایان خوب " ! صد البته که این اصطلاح " پایان خوب " در معنای درست خودش ، در فضای مجازی به کار نمی ره؛ چرا که پایان خوب به معنی شاد تموم شدن رمان نیست ، بلکه خوب ترین پایان برای یه اثر ، اونیه که بیشترین هماهنگی رو با طرح اصلی داشته باشه .

می شه گفت آستانه تحمل خواننده ها پایین اومده و با پایان غم انگیز (حتی اگر بهترین پایان برای اون طرح باشه ) زیاد ارتباط برقرار نمیکنن ؛ ولی پایان غم انگیز از اونجایی که احساسات افراد رو بر می انگیزه و میتونه مخاطب رو به شدت درگیر و منقلب کنه ، معمولا تو ذهن شخص بهتر ثبت می شه! به عنوان مثال خودِ من یادمه چند سال پیش رمان " پریچهر ...مودب پور " رو که خوندم ، با اینکه به شدت در طول رمان خندیدم ولی با پایانش چنان منقلب شدم که تا سال ها و حتی تا همین حالا هر وقت یاد اخرین جملش می افتم احساس تاثر درونی می کنم . شما هم همین الان میتونین اسامی کل رمان هایی که مطالعه کردین رو ردیف کنین و جلوی هر کدوم بنویسین از لحاظ حسی پایانِ شاد داشتن یا غمگین ! من مطئنم شما پایان های غمگین رو با وضوح بیشتری نسبت به پایان های شاد ، تو ذهنتون ثبت کردین! البته این توضیحات به این معنی نیست که شمای نویسنده برین پایان رمانتون رو در جهت منفجر کردن ( !) احساسات مخاطب ، تلخ انتخاب کنین ؛ من بازم تاکید می کنم پایان باید با کل داستانتون هم خونی داشته باشه . شما باید به این فکر کنین که منطقی ترین حالت برای اختتام قصه شخصیت هاتون چیه ؟ به هم برسن ؟ بمیرن؟ بکُشن ؟ کشته بشن ؟ خوشبخت بشن و یا ...؟!

یه مورد تاسف آوری که تو سال های اخیر تو فضای مجازی شاهدیم ، اینه که تو رمان های کلیشه ای نه تنها طرح و ایده و شخصیت ها و ...کلیشه ان ، حتی پایان ها هم تکراری و کلیشه ای نگارش می شن ! مثل اینکه یه سری ها کلا حال میکنن دو نفر ازدواج اجباری داشته باشن ، کُلی کل کل و دعوا کنن ، آخرش که به صراط مستقیم راهنمایی و حاضر شدن همدیگه رو مورد لطف و عنایت قرار ب*دن ، نویسنده جریان روکات می زنه و رمان می ره رو صح*نه ای که سرکار عِلیه باردارن (! ) ، یا بچه دار شدن و شوهر جان در حال قوربون صدقه رفتن ایشون هستن! ترجیحا اخرین خط هم با یه بغـ*ـل** یا یه جمله خیلی (!) عشقی تموم میشه ! باید قبول کرد این مدل پایان ها دیگه دمده شدن و نویسنده ها باید برن دنبال پایان هایی که خلاقیت هم همراه خودشون دارن . و اِلا پایان های قابل پیش بینی و کلیشه ای دیگه جذابتی در بر ندارن !

برای تعریف پایان باز، به طور خلاصه و ساده می شه گفت به پایانی باز گفته می شه که قضاوتش بر عهده خود خواننده قرار داده می شه . یعنی نویسنده اجازه می ده خواننده بر اساس میل شخصیش، شخصیت ها رو {مثلا} به هم برسونه یا نرسونه ، بُکشه یا زنده بذاره و یا ...! این مدل پایان هم ممکنه تا مدت های مَدید ( طولانی ) ذهن مخاطب رو درگیر خودش کنه ؛ چون نویسنده تکلیف رمان رو مستقیما مشخص نکرده و خواننده بین پایان تلخ و شیرین ممکنه مدام به شک بیفته و مشغله ذهنی پیدا کنه! پایان باز نوشتن مهارت خاص و لازم خودش رو می طلبه و هر کسی نمی تونه از پسش بر بیاد . البته حقیقت تلخی که وجود داره اینه که خواننده های مجازی تمایل زیادی به رو به رو شدن با پایان های باز ندارن و ترجیح میدن نویسنده خودش تکلیف داستان رو مشخص کنه و مستقیما بگه که سرنوشت شخصیت های رمان به کجا ختم می شه ! پایان باز برای نویسنده هایی که تمایل دارن رمان های چند جلدی بنویسین ، مورد خوبی محسوب می شه چون می تونن از طریقش خواننده رو چشم انتظار جلد بعدی نگه دارن. البته این به این معنا نیست که پایان تلخ یا شیرین جلوی چند جلدی شدن اثر رو می گیره ؛ ولی باید توجه کرد که رمان باید تو زمینه ای ناقص و نیمه تموم باشه یا تو بخشی از ماجراها هنوز قابلیت کشش و حادثه پروری رو داشته باشه تا امکان ادامه دادنش تو جلد یا جلدهای دیگه ای هم وجود داشته باشه.

به هر صورت شما باید برای رمانتون پایانی در نظر بگیرین که مخاطب بعد از خوندنش ، اثر رو تو ذهنش با اسم خودتون کد گذاری کنه و به عنوان "خاطره" ثبتش کنه . اگر بتونین پایانِ درستی برای اثرتون رقم بزنین ، مطمئنا مخاطب برای بار دوم هم به رمانتون سر می زنه و از اول شروع به خوندنش می کنه! فقط نباید فراموش کنین که پایان خوب ، ربطی به "نوع و اسم پایان " نداره. بلکه اصلی ترین معیار براش هماهنگی با طرح و محتوای اصلی رمانتونه !

منتقدین عزیز ، بعد از پایان رمان از خودتون بپرسین آیا پایان رمان منطقی بوده ؟ آیا با بقیه طرح سازگاری داره ؟ آیا رمان در جای مناسب خودش تموم شده یا با کشش های بیهوده به جایی رسیده که نباید تو اون نقطه به پایان می رسید ؟ آیا پایان توانایی میخکوب کردن یا منقلب کردن یا هیجان زده کردن مخاطب رو داره ؟ بعد از اتمام رمان ،به خودتون گفتین " ایول ، عجب رمانی " ، یا لبتون رو کج کردین و گفتین " هه ، عجب رمانی ! " ؟ آیا رمان ارزش دوباره خوندن رو داره ؟ آیا بعد از خوندن پایان، به نظرتون رسید وقتتون رو بدرستی پای خوانش رمان صرف کردین یا به هدرش دادین ؟ اگر پایان رمان تلخه ،فکر می کنین در روز های آینده با به خاطر اوردنش می تونه شما رو متاثر کنه ؟ اگر پایان رمان شیرینه ، فکر می کنین در روز های آینده بازم می تونه باعث شادی آفرینی در درونتون بشه ؟آیا پایان ، به خوبی تونسته حسن ختام روابط شخصیت ها و چالش های داستان باشه ؟ اگر رمان معمایی بوده ، آیا در پایان رمان تمام گره گشایی ها انجام گرفته یا کماکان بعضی معماها بی جواب مونده ؟ آیا رمان قابلیت ادامه تو جلد دیگه ای رو داره یا تک جلدی موندن براش بهترین سرنوشته ؟

اگر رمان پایان باز داره ، لطفا پایانی که خودتون متصورشدین رو برای نویسنده بازگو کنین . ازش نپرسین ، خب آخرش به هم رسیدن یا نه ؟! چون نویسنده اگر می خواست جواب مستقیمی بهتون بده ، پایان رو به صورت باز نگارش نمی کرد ! پس نویسنده رو تو این مورد سوال پیچ یا مورد سرزنش قرار ندین ، بلکه اون پایانی که دلخواه خودتونه باهاش در میون بذارین ، یا حداقل حدسیاتتون رو درباره روابط و حوادث ، در آینده ی رمان به نویسنده انتقال بدین . مثلا اگر پایان باز بود ، بگین " به نظرم بعد از اخرین صح*نه ای که نگارش کردین ، رها با مسعود میرن پیش خانواده هاشون و بالاخره رضایتشون رو جلب میکنن و بعدش با هم ازدواج می کنن و.......! "
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
966
لایک‌ها
13,864
امتیازها
104
کیف پول من
8,882
Points
174
سطح
  1. حرفه‌ای
بِرَند سازی !


نویسنده: آئین

استفاده درست از تمامی عناصر رمان در حین نگارش ، مهم و ضروریه . ولی سعی کنین اگر قراره رمان نویسی رو ادامه بدین برای خودتون برند سازی کنین .یعنی یه ویژگی به خصوصی تو نگارش رمان هاتون به اشتراک بذارین که اگر کسی اسمتون رو آورد ، سریع اون ویژگی به ذهنش خطور کنه و یا برعکس ، اگر کسی به فلان ویژگی رمان ها اشاره کرد سریع اسم شما رو بیاره . مثلا "م. مودب پور " به نظرم تو زمینه رمان نویسی یه برند ساز حرفه ای بوده . مثلا وقتی اسم ایشون میاد همه میدونن مجموعه رمان هایی با اسم دختر ، با شخصیت اصلی پسر ، با سیر بسیار شاد و پایان بسیار تلخ متعلق به ایشونِ و لاغیر !

یا مثلا بین نویسنده های مجازی شخصی رو داریم که مطمئنم به محض آوردن اسمش ، همه یاد رمان های هم*خو*نه ای می افتن . گرچه این مورد یه برند سازی جالب و جذاب نیست{البته برای دوستانی که علاقه ای به این مدل رمان ها ندارن } ، ولی به هر حال میشه اون نویسنده رو با این سبک، سریعا به یاد آورد !

قبلا تو سایتی عضو بودم که یکی از نویسنده هاش چیزی در حدود 16 تا رمان نوشته بود . ایشون هم یه ویژگی خاص رو به عنوان برند برای رمان هاش ایجاد کرده بود و اون چیزی نبود جز "ایده های ناب و خلاقانه ". به جرات میتونم بگم کسی رو پیدا نمی کنین که 3 تا یا بیشتر از رمان های ایشون رو مطالعه کرده باشه و با من هم عقیده نباشه . جوری که وقتی رمان جدیدی رو اون نویسنده استارت میزنه ، خواننده با اطمینان می دونه قراره یه ایده جدید رو بخونه !

پیشنهاد میدم شمایِ نویسنده هم همچین کاری رو انجام بدی . یکی ممکنه ژانر نگارشیش براش بشه برند ، یعنی از یه جایی به بعد وقتی بگن "مافیایی " ، فقط اسم اون بیاد رو ز*ب*ون . یا وقتی میگن "دیالوگ تاثیر گذار " ، فقط رمان های فلان نویسنده تو ذهن مخاطب نقش ببنده . یا وقتی میگن " شخصیت های خاص " ، به سرعت خانم/ آقای فلانی مثال زده بشه و ....!

برندسازی به معنای کلیشه نویسی نیست . برندسازی یعنی شما کاری کنی که با یکی از معیارهای رمان نویسی ، به صورت شاخص شناخته بشی . مثلا کسی که هر بار شخصیت های متفاوتی نسبت به اثر قبلِ خودش و دیگران خلق می کنه ، " شخصیت پردازی عالی " براش برند میشه. در واقع این نویسنده تو تمام رمان هاش می تونه این معیار رو به عالی ترین شکل ممکن تکرار کنه و شخصیت های متفاوت ، خاص ، واقعی یا ... رو پردازش کنه و در کنارش، ایده و زاویه دید و سیر و ...و... رو دست خوش تغییرات قرار بده تا رمان یک دست و تکراری نگارش نشه .

منتقدین عزیز ، اگر متوجه شدین نویسنده ای تونسته برای خودش تو حوزه قلم ، برند سازی جذاب و مفیدی انجام بده، حتما بهش تو صفحه نقد تبریک بگین و تشویقش کنین همین روند رو ادامه بده !
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
966
لایک‌ها
13,864
امتیازها
104
کیف پول من
8,882
Points
174
سطح
  1. حرفه‌ای
نکات متفرقه


نویسنده: آئین

نکته 1: اکیدا توصیه میکنم نقد بخونین ! شدیدا توصیه میکنم نقد بخونین . حتی اگه رمانی رو مطالعه نکردین به صفحات نقد برین و نظرات رو بخونین ، خیلی بهتون کمک میکنه. یه سری نکات جدید و قابل توجه یاد میگیرین که ممکنه با آموزش دیدن هم یاد نگیرین! ( البته این خوانش نقد در صورتی باشه که قبلش نظرتون رو داده باشین یا حداقل تمایلی به ارسال نظر برای اون رمان نداشته باشین )

نکته2 : لطفا دوستانی که میخوان نقد کنن ( اگر مبتدی و تازه کار هستن ) ، قبل از شروع نقدشون ، نقد های دیگران رو نخونن ! چون اینجوری نظر اصلیشون رو نمیتونن ارائه ب*دن و به نوعی نقدشون جهت دار میشه . وارد صفحه نقد که میشین یه راست شروع به تایپ نظر خودتون بکنین . بعد از ارسال ، میتونین نظرات بقیه رو بخونین و استفاده ببرین ! اما بر اساس نظر دیگران ، به هیچ وجه نقدتون رو ویرایش نکنین چون اون موقع اون نقد مال شما نیست ، بلکه یه نقدِ دزدیه!

+ نکته3 : دوستان منتقدی که خیلی حالیشونه(!) ، لطف کنن سطح معلوماتشون رو تو تاپیکای نقد با ارائه ی یه نقدِ پر از کلمات ثقل و سنگین بروز ندن ! شما وقتی نقدی مینویسی ، هدفت اول از همه باید فایده رسانی به شخص نویسنده باشه نه چیز دیگه ای ؛ بنابراین سعی کنین نقدتون رو سلیس و قابل فهم بنویسین . جوری نباشه که نویسنده وقتی مطالعه اش میکنه گیج و منگ بمونه و چیزی دستگیرش نشه ! نقدهایی که پر از کلمات به اصطلاح قلمبه سلمبه ان ، خوندن با نخوندنشون گاها برای نویسنده تفاوتی نداره . مخصوصا اگر برای نویسنده ای نقد ارائه میدین که رنج سنی پایینی داره ، سعی کنین ساده و قابل درک بنویسین تا نویسنده با یه دور خوانش نقدتون به راحتی بتونه کلماتتون رو متوجه بشه و روی متن رمانش ، تاثیرش بده .

+نکته 4: دوستانی که اطلاعات عمومی بالایی دارن و در کنارش تعداد بیشتری رمان مطالعه میکنن تو حوزه نقد موفق تر ظاهر میشن . اگر اطلاعات عمومیتون رو قوی کنین راحت تر میتونین به حفره های شخصیت ها و حوادث پی ببرین . و اگه رمان های بیشتری خونده باشین ، ایده های ناب رو از کلیشه ای بهتر تشخیص میدین ! پس به دنیای اطرافتون دقت کنین ، به گفت و گوی ادما ، تو تاکسی ، مترو ، پیاده رو ، فیلم ...به اطلاعات ریزی که تو سریال ها ممکنه بشنوین...به اخبار گوش بدین...مطالب مختلف بخونین ..از خوندن مطالب گوناگون فرار نکنین...فرقی نداره از موسیقی بخونین یا ورزش یا فرهنگ یا اجتماع ، ولی سعی کنین هر ازگاهی به سایت هایی برین که مطالب گوناگون منتشر میکنه. هر چقدر اطلاعات عمومی بالاتری داشته باشین منتقد ( و حتی نویسنده ) موفق تری میشین !

+نکته 5: دوستان منتقد خواهشا اگر نویسنده بعد از هر پست اصرار به نقد داره ، شما تحت تاثیر اون اصرار، با فاصله های زمانی کوتاه ، رمان رو نقد نکنین . گاهی وقت ها پست رمان هیچ مورد خاصی نداره و اگر بخواین در موردش چیزی رو تو صفحه نقد بنویسین ، کارتون میرسه به " عزیزم خیلی خوب بود ادامه بده " ، یا خلاصه کردن همون پست نویسنده و بعد ارائه دادنش ! پس تا زمانی که مورد قابل نقدی ندیدین ، به صفحه نقد نرین !

+نکته 6 : حتما حتما حتما حتما حتما حتما (!) به دوستانی که به طور مداوم در رمانشون کلمات زشت و فحش گونه به کار میبرن تذکر بدین . اجازه ندین این دیالوگ نویسی های فحش محور ادامه پیدا کنه ، قلم و ادبیات رو نویسنده حق نداره با فحاشی نابود کنه ! یه زمانی هست که یکی از شخصیت ها از لحاظ شخصیتی مشکل داره ( یعنی قراره بی ادب و بی فرهنگ جلوه داده بشه ) ، اون موقع نویسنده چاره ای جز به کار بردن یه سری کلمات غیر متعارف نداره ( البته گاهی...نه در طول تمام رمان ) ، چون این مدلِ شخصیتشه ، پس باید تو دیالوگ هاشم سطح پایین ادبش بروز داده بشه ، اما زمانی که نویسنده به زور فحش و بی ادبی میخواد شخصیت های رمانش رو "باحال " یا " فوق صمیمی " جلوه بده حتما حتما حتما حتما ( چقدر تاکید...! ) باید بهش تذکر بدین !
+نکته7 : بعضی نویسنده ها حین نوشتن رمانشون بعضی حروف رو می کشن . مثلا به جای گفتن " وایسا الان میام " ، می نویسن " وایـــــــــسا ااااااااااالان میـــــــــام "

باید عرض کنم که این مدل کشیدن یا تکرار پیاپی حروف نشون از ضعف نویسنده در زمینه توصیف حالات شخصیت ها داره. نویسنده ای که نتونه تُن صدای شخصیتش رو توصیف کنه ، سعی میکنه با کشش یا تکرار حروف ، به مخاطب بفهمونه که مثلا شخصیتش در حال بلند صحبت کردن ، داد زدن ، یا صحبت کردن با لحن کش داره!

هر بار که همچین مواردی رو تو رمان دیدین ، حتما در طی نقدتون در موردش به نویسنده تذکر بدین تا تکرارش نکنه!

+نکته8 : بعضی دوستان از یه علامت نگارشی ، تو یه جمله ، به تعداد زیاد استفاده میکنن . مثلا :

"دوستت زخمی شده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟"

باید عرض کنم که این تعدد علائم نگارشی نشون از ضعف نویسنده در توصیف حالت بیان شخصیت داره ! تنها یک علامت ، برای هر جمله ای { که نیازمند علامت نگارشیه } کافیه!

وقتی شما اینجوری علامت میذارین ، مثل اینه که به شعور خوانندتون توهین کنین . یعنی خواننده با یه علامت سوال ، متوجه نمیشه که جمله به کار بـرده شده ، سوالیه ؟

به هر حال اگه همچین موردی هم مشاهده کردین ، حتما به نویسنده تذکر بدین!

+نکته 9 : بعضی نویسنده ها ممکنه از حوادث واقعی ایده بگیرن ،ولی صرفا همچین چیزی به این معنی نیست که نویسنده نباید چیزی رو به رمان ( علاوه بر اتفاق اصلی ) اضافه کنه .گاهی سوژه حقیقیه ، ولی ممکنه حوادث و شخصیت هاش به حدی خاص و دور از ذهن باشن که تعداد کمی از افراد بتونن باهاش ارتباط لازم رو برقرار کنن . نویسنده این موقع ها وظیفه داره در کنار حفظ اصلِ ایده حقیقی ، باور پذیر هم بنویسه ! اگر ایده ای حقیقی ، اما باور ناپذیر باشه درست مثل بعضی ایده های کلیشه ای میمونه که بسیار رویاپردازانه نوشته شدن !

+نکته 10 : از اون جایی که یه سری نویسنده های عزیز به شدت به دنیای موسیقی علاقمند هستن ، گاهی تو رمانشون یه ترانه رو با متن کاملش می نویسن . یا اینکه بر حسب اتفاقاتی شخصیت رمانشون یه شعر رو میخونه و به جای اینکه در حد اشاره به دو سه بیت، سر و ته قضیه رو هم بیارن ، نویسنده میاد تقریبا 12 بیت یا بیشتر از شعر رو تو رمان می نویسه . یا گاهی نویسنده یه متن ادبی دور و دراز و تقریبا بی ربط به اون بخش از رمان رو ، به زور جا میده . خواستم در نهایت ادب و احترام به این دسته عزیزانِ شعر و ترانه دوست عرض کنم که اگر شعر یا متن ادبی از یه حد خاصی طولانی تر بشه ؛ خواننده ها کلا از روش می پرن و حاضر به خوندنش نیستن . در واقع مثل این میمونه که نویسنده برای الکی پر کردن صفحه رمانش ، اشعار بلند بالا بنویسه! و این بی فایده اس ... باور کنین به جذابیت رمانتون درصدی هم اضافه نمیکنه . البته گاهی پیش میاد که شخصیت تو یه وضعیت خاص روحی قرار میگیره و نویسنده با زیرکی میتونه بین " بعضی " جمله ها در حد "یه بیت " مرتبطِ با حس و حال شخصیت ، شعر بگنجونه . اینجوری حتی گاهی اون بخش رمان قوی تر و جذاب تر هم از آب در میاد ؛ ولی به شرطی که نویسنده شور این مورد رو درنیاره !

منتقدین عزیز ، اگر این مدل شعر و ترانه های طولانی یا متن های ادبی بی ربط و دراز رو در طول یه رمان مشاهده کردین حتما تذکر بدین!

نکته 11 : دوستان نویسنده بهتره بدونین که رمان جای تبلیغات نیس ! مثلا یکی از مواردی که به مقدار زیاد تو رمان ها میخونیم اینه که شخصیت کفش ال استار می پوشه . خدایی من گاهی با خودم فکر میکنم کمر بقیه شرکت های تولیدی کفش تا الان خم شده که اینقدر ملت شریف (!) ال استار می پوشن !

نیازی نیست برای توصیف ظاهر شخصیت حتما به مارک لباس یا کفشش اشاره کنین . بعضی ها به جای اینکه شکل ظاهری خودِ پوشش رو توصیف کنن گیر سه پیچ دادن به مارک ! اگه شرکتی مثل ال استار میدونست شما نویسنده های عزیز تا چه حد تبلیغ این شرکت رو تو متون رمان هاتون انجام دادین ، احتمالا نصف سهام شرکت رو دو دستی تقدیم شما عزیزان میکرد (!) میگم حداقل اگه میخواین تبلیغ کنین بیاین اجناس وطنی رو تبلیغ کنین حداقل یه سهمی تو بالا بردن فروش کالای های ملی داشته باشین ! به هر صورت ، توصیف این نیست که به مارک اشاره کنین ؛ بلکه باید به رنگ ، ج*ن*س ، شکل هندسی ، حالت ، دوخت ، طراحی و....برای توصیف اجناس اشاره کنین .

+ نکته 12 : اسامی شخصیت ها رو بر اساس طبقه اجتماعی ، اعتقادات مذهبی ، وضعیت اقتصادی ، سطح فرهنگ ، محل سکونت ، سن و ...انتخاب کنین . جدیدا مد شده کلا اسمای جدید و حتی عجیب برای شخصیت ها میزارن ، اما هیچ کس توجه نمیکنه که اون اسم چقدر با شخصیت توصیف شده و شرایطش مطابقت داره ؟! مثلا شخصیت تو یه خانواده فوق مذهبی رشد کرده ، بعد نویسنده اسمشو گذاشته " آمیتیس "...یا طرف تو پایین شهر زندگی میکنه بعد نویسنده اسمشو گذاشته " آرتان " ...یا شخصیت 32 سالشه بعد براش اسم گذاشته " شنتیا "...! آخه مخاطب چطور گاهی خودشو از تیر چراغ برق نندازه پایین؟ کسی که خانواد ه اش مذهبیه ، ترجیحا از اسامی اهل بیت و ائمه برای بچه هاش استفاده میکنه . کسی که تو پایین شهر زندگی میکنه با توجه به وضع اقتصادی و فرهنگ محل زندگیش ، خیلی بترکونه اسم بچشو بذاره "سعید..امیر...امیرعلی ..." !

نویسنده باید حواسش باشه که 30 سال پیش اسامی جدید امروز ، مُد نبودن . 30 سال پیش بیشتر همین اسامی " مسعود..عادل..علی...محمد...نرگس...زینب... بهاره..پریسا ..ساغر و.. " رایج بودن ، پس الکی برای کسی با سن بالای 25 سال ، اسامی مد شده ی امروز رو نذارین ! منتقدین عزیز حتما حتما به اسامی اشخاص توجه کنن و ببینن آیا واقعا با وضع و شرایطی که نویسنده براشون توصیف کرده ، مطابقت دارن یا نه !

البته اینجا ممکنه نویسنده با خودش بگه " خب من دوست دارم اسم شخصیت رمانم خاص یا متفاوت یا کمیاب تر باشه " ! ببینین اسم متفاوت و قشنگ صرفا اونی نیست که به تازگی اختراع شده یا به ضرب و زور از دل تاریخ بیرون کشیده باشنش ، مثلا اسم " گندم " ، یه اسم نسبتا کمیاب و همچنین زیبا به حساب میاد . اسم های " پیوند ...نهال..مهرنوش ..دانا...کوشا...و..." هم همین طورن ! واقعا نیازی نیست خودتون رو به آب و آتیش بزنین تا اسامی عجیب و نا اشنا انتخاب کنین تا اینجوری به قولی بترکونین ، چون اسامی زیبا و کمیابی وجود داره که در عین آشنا بودن ، به دل میشینن و آدم از خوندنشون تو رمان لـ*ـذت میبره !

+نکته 13 : هر رمانی برای قشر و گروه سنی خاصی نوشته می شه پس نویسنده های عزیز لطفا برای خودشون مشخص کنن برای چه رنج سنی می نویسن . بهتره قبل از شروع یه رمان از خودتون بپرسین :

1-جه سبک رمانی می خوام بنویسم؟

2-این رمان برای چه رنج سنی مناسبه ؟

مثلا اگه دارید رمانی با ژانر تخیلی می نویسید برای خودتون مشخص کنید که برای افراد 12 تا18 می نویسید یا 19به بالا ...! چون با توجه به رنج سنی مخاطب ، خیلی از اصول رمان تحت تاثیر قرار میگیره . مسلما شما همون طور که برای افراد بالای 40 سال رمان می نویسین ، نمی تونین برای نوجون های 14 ساله قلم بزنین . باید توجه داشته باشین که شخصی با سن 30 سال یا بیشتر میتونه دیدگاه خیلی پخته تری نسبت به یه خواننده 13 ساله داشته باشه ، برای همین اگر برای رنج سنی بالا می نویسین ناچارین از کلماتی استفاده کنین که مورد پذیرش اون محدوده سنی باشه . مثلا یه شخص چهل ساله شاید به ندرت پیش بیاد از کل کل های گاه و بی گاه شخصیت ها ( به فرض تو فضای مدرسه ) لـ*ـذت ببره ، از اون طرف ممکنه یه دختر 15 ساله شیفته این مدل کل کل ها باشه . وقتی برای رنج سنی کم می نویسین ، باید بدونین که شما مجبورین بهتر توصیف بکنین تا خواننده بتونه باهاتون همگام تر بشه . کلمات ثقل و سنگین رو نمیشه برای رمان هایی که مخاطب سن پایین دارن استفاده کرد در حالی که برای رنج سنی بالاتر میشه معمولا طولانی تر ، پیچیده تر ، واقعی تر و ...نوشت . پس حتما تکلیفتون رو با رنج سنی مخاطبینتون مشخص کنین .

+نکته14 : از اونجایی که خیلی از رمان های مجازی قبل از دوره ازدواج شخصیت ها رو روایت میکنن و باید به طریقی شخصیت های اصلی بهم برسن و راهی خونه بخت بشن ، معمولا نویسنده ها سعی میکنن سن شخصیت ها رو پایین نگه دارن. مخصوصا سن آقایون رو ! در کنار این موضوع بعضی نویسنده ها علاقه شدیدی به موفق نشون دادن مردِ داستان تو حوزه شغلیش دارن . مثلا طرف 26 سالشه بعد میری جلوتر میبینی نویسنده گفته مختصص مغز و اعصابه ! یعنی نویسنده رسما هیچ اطلاعی در مورد طول مدت تحصیل یک پزشک نداره فقط به خاطر اینکه شخصیتش فوق العاده ایده ال باشه و در عین حال سنش به ازدواج با یه دختر مثلا 20 ساله قد بده ، همه ی منطق ها رو بهم میریزه. البته بعضی ها هم خیلی زرنگ تشریف دارن و میگن شخصیت عزیز که از قضا نابغه هم تشریف داره ، طی دوره هایی دو تا یکی پله های ترقی رو طی کرده واسه همین تو این سن تونسته متخصص بشه . میخواستم یه واقعیتی رو بگم ، اولا که این ترفند رو ملت زیاد بکار بردن پس دیگه کلیشه شده ، دوما اینکه معمولا اگه سری به زندگی نوابغی که این مدله تحصیل کردن بندازین ، میبینن که این عزیزان معمولا اینقدر درگیر علم و دانش و ..میشن که کم پیش میاد شیطون و پر سر و صدا و...باشن . پس یا شخصیت رو نابغه جهانی نشون ندین ، یا اگه نشون میدین یه شباهتی بین اون و بقیه نوابغ بذارین ! یه مورد دیگه ای هم که خیلی به چشم میخوره اینه که یه سری از نویسنده های خانوم علاقه شدیدی به اینکه اختلاف سنی شخصیت های اصلی زیاد باشه ، دارن . مثلا پسره 28 سالش باشه ، میگن دختره 18 سالشه و پیش دانشگاهی میخونه . بعد باحال ترش اینه که پسره تو کارش فوق العاده موفقه و میاد دل میبنده به یه دختر دبیرستانی. من نمیگم موارد استثنای این مدله نیس ، ولی تجربه ثابت کرده اقایونی که شرایط شغلی و تحصیلی ایده ال دارن معمولا ترجیح میدن خانومی با تفاوت سنی ( بین 2تا 6 ) رو که از قضا پاش به دانشگاه باز شده رو بگیرن و لونه عشقشون رو باهاش بسازن .پس اینقدر تفاوت های سنی رو زیاد نکنین چون واقعا یه سری هاشون غیر منطقیِ. مثلا بعضی ها واسه اینکه شخصیت مرد مدام الفاظ " فسقلی...کوچولو...جوجو..و..." به ریش دختره ببنده ، عمدا سن دختر رو 10 سال کمتر از پسر می نویسن . اصولا اگه مردی عاشق دختری بشه ، با هر رنج سنی احتمال گفتن یه سری از این کلمات به طرفش وجود داره ( حداقل تو دوران شورانگیز نامزدی ) ، پس نمیخواد زیاد به خودتون زحمت بدین و سن دختر رو به زور کم بنویسین . بعد هم اینکه اگه پسری اهل گفتن این کلمات نباشه ( بر اساس مدل شخصیت خاص خودش ) ، چه طرف مقابل 10 سالش باشه چه 100 سال ،براش فرقی نداره ، کلا این الفاظ رو بکار نمی بره. پس بازم میگم خودتون رو زیاد به زحمت نندازین ! منتقدین دوست داشتنی هم وقتی میرن صفحات نقد ببینن این اختلاف سنی ها با عقل جور در میاد یا خیلی دیگه فضایی نوشته شدن ! از طرفی مدل رفتار پسر و دختر ماجرا به رنج سنیشون میخوره ، یااینکه پسر 28 ساله رمان مثل پسرای 15 ساله ی شر دبیرستانی رفتار میکنه و دختره مثل بچه دبستانی ها شیطنت میکنه ..! به هر حال شیطنت ها هم با توجه به رنج سنی متفاوتن ، ملتفتین که !

+ نکته 15گاها با دوستانی رو به رو میشیم که از کمبود خواننده یا کمبود نقد گله مندن . یا نویسنده هایی رو به وفور می بینیم که لینک رمانشون رو تو پروفایل کاربرا ارسال میکنن و علاوه بر خواندنش، درخواست نقد و نظر هم دارن . و صد البته که این دست پیام های پروفایلی اصلا دلچسب نیستن و حتی رو مخِ کاربرای محترم رژه می رن ! به این دسته از دوستان نویسنده باید خیلی صریح عرض کنم که ، خیلی از کاربرا حتی به خودشون زحمت نمیدن با کلیک رو لینک رمانتون ، یک بار صفحش رو مشاهده کنن ؛ چه برسه به خوندن و غیره ... پس عملا کارتون در اکثر مواقع هدر دادن انرژیِ شخصیتونِ ! به جای این کار من بهتون پیشنهاد میدم فرهنگ " تبادل نقد " رو تو سایت ترویج بدین ( تبادل نقد یعنی شما رمان طرفِ توافقتون رو بخونین و نقد کنین...طرف مقابل هم رمان شما رو بخونه و نقد کنه) نحوه اجرایی کردنشم اینه که یک یا چند نویسنده رو انتخاب کنین و تو پروفایلش بپرسین آیا حاضر به تبادل نقد هست یا نه ؟ اگر جواب مثبت بود ، که لینک های رمانتون رو به همدیگه میدین و زمان تعیین می کنین . مثلا میگین تا 5 روز دیگه رمان همدیگه رو خونده ، تشکر زده باشین و نقدش رو ارسال کنین . برای این کار ترجیحا برین سراغ دوستاتون یا کسایی که میدونین احتمال پذیرش این فرایند رو دارن و از پیشنهادِ تبادل نقد به اشخاصی که میدونین سرشون شلوغِ و یا اعصاب درست حسابی (!) ندارن اکیدا بپرهیزین !!

ببینین با ترویج این فرهنگ شما هم تعداد خواننده ها و تشکراتون افزایش پیدا میکنه و هم نقد دریافت میکنین و در کنار تمام این ها خودتون هم وارد حیطه نقد میشین . حالا ممکنِ شخصی بگه من نقد بلد نیستم و علاقه چندانی هم به یادگیریش ندارم ؛ ایشون میتونه به جای نقد ، از طرف مقابلش " نظر " بخواد ...و این نظر رو تو پروفایل یا پی وی شخص مقابلش بفرسته و اوشون هم همین کارو براش انجام بده ! قبلا این شیوه رو به شخصی ( تو یه سایت دیگه ) پیشنهاد داده بودم و ایشون به نحو احسن ازش سود برد . خیلی خوب یادمه که با همین روش تونست تقریبا چیزی در حدود 170 نقد ، دریافت کنه ! و این در حالی بود که تعداد پست های ارسالی برای رمانش در حد 45 تا بود !! به هر حال این گوی و این میدان...دوستانی که کماکان از وضعیت خواننده ها و نقدهاشون گله مندن ، این راه رو برن بلکه نتیجه بگیرن...البته اینم در نظر داشته باشن که اونا به حدی سود میبرن که بتونن به طرف مقابلشون تو این تبادل ، سود برسونن...پس اگه مبادله کننده خوبی می خوایین ، خودتون هم خوب عمل کنین !
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
966
لایک‌ها
13,864
امتیازها
104
کیف پول من
8,882
Points
174
سطح
  1. حرفه‌ای

آموزش چگونگی نقد کردن

نویسنده: فاطمه تاجیکی✾

شروع:
بدون شک مهمترین کار بعد از نوشتن داستان، نقد کردنشه. یه نقد درست و تا حدی حرفه ای می تونه در روند نوشتن یه نویسنده تأثیر فوق العاده مثبتی بذاره؛ و بر عکس، یه نقد اشتباه و غیر حرفه ای می تونه نویسنده رو دچار دردسر کنه.
یک سری سوال که به نقل از جناب "رامين مستقيم" توی سایت دیباچه گذاشته شده، انتخاب کردم و اینجا قرار می دم تا اونایی که علاقه به نقد کردن دارن بتونن براساس اونا داستان ها رو نقد کنن. البته نقد کردن کار پیچیده ای هست که نیاز به مطالعه ی گسترده داره. اینا فقط برای شروعه، واگرنه هرکدوم کلی مطالعه در زمینه نویسندگی و حتی سایر هنرها و رشته ها می خواد.

بعد از خواندن داستان به صورت کامل، داستان را بر اساس این موارد بررسی کنید:

1-قهرمان داستان کیست؟ کشمکش‌ها کدامند؟ این کشمکش‌ها جسمی، فکری، اخلاقی و یا عاطفی‌اند؟ آیا کشمکش اصلی میان انسان نیک و انسان بد با مرزبندی خاص صورت می‌گیرد و یا این کشمکش از نوع بسیار پیچیده و ظریفی است؟

2-آیا پی‌رنگ دارای وحدت است؟ آیا همه قسمت‌های داستان با مفهوم کلی و تأثیر آن مربوط هستند؟ هر حادثه از حادثه قبلی به‌طور منطقی نشأة می‌گیرد یا به‌طور طبیعی به حادثه بعدی می‌انجامد؟ آیا پایان داستان شاد است و یا غمگین و یا هیچ‌کدام؟ آیا پایان داستان مناسبتی با کل داستان دارد؟

3-بهره‌برداری از تصادف و تقارن چند حادثه در داستان چگونه است؟ آیا از این رخداد‌ها فقط برای آغاز داستان استفاده می‌شود یا برای پیچیده‌تر کردن یا گشودن گره کور داستان؟ تا چه حد این رخداد‌ها نامحتمل به نظر می‌رسد؟

4-تعلیق( هول و ولا) داستان چگونه آفریده می‌شود؟ آیا صرفاَ علاقه خواننده به« بعد چه می‌شود؟» معطوف است یا نگرانی‌ها و دل‌مشغولی‌های وسیع‌تری توجه او را جلب می‌کند؟ آیا در داستان مورد نظر، نمونه و یا نمونه‌هایی از راز یا معمای غیرقابل حل وجود دارد که شخصیت‌های داستان را بر سر دوراهی قرار دهد؟

5-چه استفاده‌ای از ایجاد شگفتی در داستان می‌شود؟ آیا این شگفتی به طرز مناسبی صورت می‌گیرد؟ آیا این شگفتی‌ها در خدمت مقصود مهمی هستند و ذهن خواننده را از نقاط ضعف داستان منحرف می‌سازد؟

شخصیت‌ها:

6-نویسنده برای آشکار ساختن شخصیت‌هایش چگونه عمل می‌کند؟ آیا شخصیت‌ها به حد کافی دراماتیزه( به نمایش درآمده) شده‌اند؟ از تضاد شخصیت‌ها چه استفاده‌ای می‌شود؟

7-آیا شخصیت‌ها نامتناقض عمل می‌کنند؟ آیا شخصیت‌ها به حد کافی انگیزه عمل دارند؟ آیا باورکردنی هستند؟ آیا نویسنده موفق شده است از به کارگیری شخصیت‌های کلیشه‌ای و ساده و تکراری مانند« بقال محتکر» اجتناب ورزد؟

8-آیا هر یک از شخصیت‌های داستان به حد کافی پرورده شده‌اند تا توجیه کننده نقش و عمل خود در داستان باشند؟ آیا شخصیت‌ها ساده‌اند( Flat) یا جامع(Vound)؟

9-آیا در داستان شخصیتی در حال تکوین وجود دارد؟ اگر چنین است، آیا تغییرات شخصیتی چشم‌گیر است یا ناچیز؟ آیا این تغییرات در مورد شخصیت مورد نظر باورکردنی است؟ آیا از انگیزه کافی برخوردار است؟ آیا نویسنده به شخصیت‌ در حال تکوین خود فرصت کافی داده است؟

درون‌مایه:

10-آیا داستان دارای درون‌مایه خاصی است؟ درون‌مایه داستان چیست؟ آیا درون‌مایه تلویحی است یا آشکار؟

11-آیا درون‌مایه با مفاهیم همه‌پسند زندگی تضاد دارد یا مؤید آن‌ها است؟ آیا درون‌مایه داستان نسبت به زندگی بینشی نوین به ما می‌دهد یا این‌که بینشی کهن را عمق و تازگی می‌بخشد؟

دیدگاه( به‌نظر):

12-نویسنده از چه دیدگاهی به داستان خود می‌نگرد؟ آیا دیدگاهش نامتناقض است؟ در صورت تغییر دیدگاه آیا توجیه کافی برای آن وجود دارد؟

13-انتخاب این دیدگاه برای نویسنده چه مزایایی دارد؟ آیا برای دریافت مقصود اصلی داستان این دیدگاه راهنمای مناسبی است؟

14-اگر دیدگاه به یکی از شخصیت‌های داستان تعلق دارد، آیا این شخصیت دارای هیچ محدودیتی در تأثیرگذاری بر حوادث و رفتار اشخاص دیگر نیست؟

15-آیا نویسنده از دیدگاهش عمدتاَ برای آشکارسازی بهره می‌برد یا برای پنهان‌کاری؟ آیا نویسنده به گونه‌ای هدف‌مند و در عین حال از دادن اطلاعاتی مهم درباره شخصیت‌های اصلی خودداری می‌کند؟

16-آیا در داستان از نمادها استفاده می‌شود؟ اگر چنین است آیا این نمادها دارای معانی خاصی هستند یا در نهایت مقصود اصلی داستان، مدنظر است؟

17- آیا از طنز مقطعی در داستان استفاده می‌شود؟ از طنز دراماتیک چطور؟ طنز کلامی؟ این طنزها چه عملکردی دارند؟

عاطفه( Emotion ) و فکاهه( Humour):

18-آیا داستان مستقیماَ تأثیر عاطفی را مورد هدف قرار می‌دهد یا عاطفه صرفاَ به شکل محصول جانبی و طبیعی پیش‌ می‌آید؟

19-آیا عاطفه به حد کافی دراماتیزه شده است؟ آیا داستان نویس در لحظه و یا لحظه‌هایی از داستان دچار احساسات « قیق و آبکی» شده است؟

فانتزی:

20-نویسنده از فانتزی چگونه استفاده می‌کند؟ فرض‌های اولیه برای فانتزی داستان کدامند؟ آیا نویسنده از این فرض‌ها به‌طور منطقی استفاده می‌کند؟

21-آیا داستان صرفاَ فانتزی است یا هدف ارائه و تشریح حقایق بشری است؟ اگر چنین است پس این حقایق کدامند؟

پرسش‌های کلی:

22-آیا ویژگی اصلی داستان« پی‌رنگ» آن است یا در شخصیت و یا تم و سایر عناصر؟

23-زمان و مکان ( قرارگاه) Setting در داستان چه سهمی دارند؟ آیا « زمان» و« مکان‌»ی خاص برای داستان ضروری است یا داستان در هر جای دیگری می‌توانست اتفاق بیفتد؟

24-ویژگی سبک نویسنده چیست؟ آیا برای فضای دانش این سبک مناسب است؟

25-تأثیر عنوان انتخابی داستان در فهم آن چگونه است؟

26- آیا تمام عناصر داستان در خدمت مقصود اصلی‌اند؟ آیا هیچ بخش غیرضرور یا زائد وجود دارد؟

27-برداشت شما از مقصود اصلی داستان چیست؟ و نویسنده تا چه حد به بیان مقصودش نائل آمده است؟

28-آیا داستان عمدتاَ از نوع گریز است یا تفسیری؟ مقصود داستان چه اهمیتی دارد؟

29-آیا داستان را باز هم خواهید خواند و یا « داستان» ارزش یک بار بیشتر خواندن را ندارد؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
966
لایک‌ها
13,864
امتیازها
104
کیف پول من
8,882
Points
174
سطح
  1. حرفه‌ای
ده نکته مهم:

نویسنده: فاطمه تاجیکی✾

۱. مراقب باشید در اشاره به نقاط قوت و ضعف اثر مورد نظر مبالغه و اغراق نکنید.

۲. اگر دیگران هم دربارهء آن اثر قبلاً نقد و نظری نوشته‌اند به آثار آنان استناد کنید.

۳. فقط به ذکر نقصها و کاستی‌ها اکتفا نکنید و اگر راهکاری برای رفع آن‌ها می‌شناسید، حتماً بنویسد.

۴. اثر مورد بررسی را با آثار مشابه مقایسه کنید. این مقایسه می‌تواند شکل‌های مختلف داشته باشد. مثلاً کیفیت نگارش، ساختار و مضمون آثار می‌توانند مبنای مقایسه قرار گیرند.

۵. همیشه می‌تواند یک اثر را با آثار دیگر همان نویسنده مقایسه کنید. مثلاً بنویسید که به نظر شما این کتاب چه امتیازی نسبت به آثار قبلی او دارد و یا دچار چه کاستی و نقصانی شده است.

۶. در داوری خود به زمانه و زمینه‌ای که اثر مورد نظر در آن نوشته شده توجه کنید. هر متن در بافتی که نوشته شده معنا می‌یابد.

۷. مخاطب اثر را بشناسید و ببینید که نویسنده کتابش را برای چه گروهی نوشته و چقدر در رساندن پیامش موفق بوده است.

۸. مخاطب نوشتهء خود را از یاد نبرید و خودتان را در موقعیت او قرار دهید. بنابراین، سعی کنید به پرسشهای احتمالی‌اش پاسخ دهید. مثلاً نخستین پرسش اغلب خوانندگان این است که چه امتیازی باعث شد که شما به این کتاب بپردازید.

۹. با توجه به اهمیت زبان در ارزیابی آثار، به جنبه‌های زبانی و نگارشی کتاب مورد نظر نیز توجه کنید. زبان ظرف اندیشه است.

۱۰. نقد خود را به بیانی ساده و شفاف بنویسید. گویی در حضور مخاطب نشسته و با او گفتگو می‌کنید. به همین سادگی!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
966
لایک‌ها
13,864
امتیازها
104
کیف پول من
8,882
Points
174
سطح
  1. حرفه‌ای
برای نقدکردن باید پله پله پیش بریم و نقد رو به ترتیب انجام بدیم.

نویسنده: فاطمه تاجیکی✾

نام رمان
جلد
خلاصه
مقدمه
شروع
سیرداستان
دیالوگ ها و مونولوگ ها
علامت و اشتباهات نگارشی
توصیف
شخصیت پردازی
زاویه دید
نثر داستان
ایده رمان
باور پذیری
ژانرهای انتخابی
باید به این ترتیب با توجه به نکاتی که در پست دوم گفتم نقد خود را بنویسید.
نقد هریک از عنوان ها باید از3سطر بیشتر باشد و با دلیل نقد کنید.
بعنوان مثال:علامت و اشتباهات نگارشی:در رمان اشتباهات نگارشی وجود دارد(شلام:سلام)(غلت:غلط)و از علامت های نگارشی بجا استفاده نشده است(سلام خوبی!کجایی چیکارمیکنی.)
برای نویسنده دلیل بیارید که فکر نکنه شما همینجوری یه چیزی نوشتید و بعنوان نقد تحویل نویسنده دادید.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
966
لایک‌ها
13,864
امتیازها
104
کیف پول من
8,882
Points
174
سطح
  1. حرفه‌ای
دیدگاه منتقد:

نویسنده: فاطمه تاجیکی✾

برای نقد کردن باید از دو دیدگاه به هریک قسمت های نام بـرده در پست قبلی نگاه کرد.


دیدگاه اول:در ابتدا باید دیدگاه خودت رو قبل از اینکه رمان رو میخونی بنویسی.مثلا وقتی اسم رمان رو دیدی چه فکری به ذهنت رسید.

مثال:در دید اول با دیدن نام رمان شما "جادوگران رانده شده" اولین تصوری از رمان شما به ذهنم رسید این بود که میخوام رمانی تخیلی رو دنبال کنم و قراره در نویسنده داستان جادوگرانی که به دلایلی رانده شدن رو به قلم بکشه.

در دید اول مانند مثال نقد میکنیم.
از دید اول برای

اسم
جلد
خلاصه
مقدمه


استفاده میکنیم و پس از نوشتن دید اول سراغ محتوای رمان میریم.


  1. دیدگاه دوم:در دید دوم بعداز اینکه رمان رو خوندیم میایم باتوجه به دیدگاه اول ادامه نقد رو مینویسم که بعداز اینکه رمان رو خوندید ایا هنوز اون تصوراتی که در دید اول در ذهنتون شکل گرفته پر رنگ هست یا پس از خواندن رمان اون تصورات رنگ باخته اند.
مثال دوم:باخوندن رمان شما تصوراتی که گفتم پررنگ تر شدن و نویسنده با توجه به محتوای رمان اسم رمان رو انتخاب کردن.اسم رمان به محتوای رمان مرتبط هست.

در دید دوم مانند مثال نقد میکنیم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا