• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان عاشقانه و جنایی کاراکال به قلم حدیثه شهبازی کلیک کنید

خاطرات مد‌رسه‌ی هیولاها

  • نویسنده موضوع ساعت دار
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 242
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

ساعت دار

کاربر VIP انجمن
کاربر VIP انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-06
نوشته‌ها
2,235
لایک‌ها
13,241
امتیازها
243
سن
14
محل سکونت
بیشه‌ی فراموشی
کیف پول من
1,136
Points
357
خاطرات مدرسه‌‌‌‌ی هیولاها
به مدرسه‌ی هیولا‌ها خوش آمدید!
مقدمه: همان‌طور که می‌دانید تمام انسان‌ها در هر مقطعی که باشند خاطرات مدرسه که اکثر اوقات شیرین گفته می‌شود؛ اما کسی نمی‌داند چقدر همین طنزهای شیرین تراژدی‌های تلخی بودند برای دانش‌آموزان بدبختی مثل من می‌تونه دردناک باشه! اما خاطرات مدرسه‌ی هیولاها فرق می‌کنه! نه از یه اکیپ دانش‌آموزی هماهنگ خبریه و نه از کلیشه‌های شیرین توی قصه‌ها! پس به داستان‌های من در این باره گوش فرا دهید!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

آخرین ویرایش:
امضا : ساعت دار

ساعت دار

کاربر VIP انجمن
کاربر VIP انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-06
نوشته‌ها
2,235
لایک‌ها
13,241
امتیازها
243
سن
14
محل سکونت
بیشه‌ی فراموشی
کیف پول من
1,136
Points
357
فصل اول تاریخچه‌ی مدرسه‌‌ی هیولاها
حتما درباره‌ی این کنجکاو هستید که ما اصلا چرا این مدرسه رو مدرسه‌ی هیولاها خطاب می‌کنیم! باید بگم این هیولاها نه چندتا دیو تیزدندان بودن و نه بال و دم داشتن! این هیولاها به دسته‌ها و سنین مختلف تقسیم می‌شدند. در ادامه‌ی بحث به تقسیم آن‌ها می‌پردازیم‌.
هیولاهای لوس و مغرور: این موجودات محبوبیت خاصی در تمام سنین در مدرسه دارند. حالا دلیلش چیه؟ دلیل محبوبیت این موجودات آینه و شانه‌ی مخصوصی که به مدرسه می‌برند؛ (چرا وقتی من می‌برم همیشه گم می‌شه؟) دستمال‌های رو اعصاب‌شان که مدام با آن‌ها دست‌شون رو تمیز می‌کنن که ظاهرا این دستمال‌ها دستمال مرطوب نام دارد! و در آخر آخرین و مهم‌ترین دلیل محبوبیت این موجودات خودشیفتگی‌شون هست! (جدا چی‌کار می‌کنن؟)
هیولاهای چاپلوس: این موجودات قدرت چاپلوسی فوق‌العاده‌ای دارند که اکثر اوقات به خوبی توان درآوردن حرص شما را دارند! این موجودات در تمام لحظات‌ زندگی‌شان در حال انجام عمل چاپلوسی از معلم و اغلب نماینده‌ی کلاس هستند. از بیشترین سوالاتی که این موجودات در اولین روز از مدرسه می‌پرسند اسم کوچک معلم هست! در کل تمام نمره‌های ۲۰ این موجودات از لحاظ شرعی حرام است!
معلم‌ها: این موجودات در کل نمی‌توانند خوب باشند اما تلاش زیادی در مهربان نگه داشتن ظاهرشان دارند و در ساعت ۱۲ ظهر که مدرسه‌ها تمام می‌شوند تبدیل به چهره‌ی واقعی خود می‌شوند. احتمالا همگی با این موجودات آشنایی داشتید و آرزوی زیر تریلی رفتن‌شان هر روز ورد زبان‌تان بوده!
معلم ریاضی: این دسته از هیولاها نیز جزء هیولاهای بالا هستند منتهی در گونه‌ای جهش‌یافته و پیشرفته‌تر! این موجودات معمولا عینک بزرگی بر چشم‌ زده‌اند و از نامه‌نگاری‌ها تا چرت زدن دانش‌آموزان را مثل عقاب رصد می‌کنند‌. این هیولا علاقه‌ی زیادی به گرفتن مچ دانش‌آموز حین تقلب و پ*اره کر*دن باصدای برگه دارند.
اکیپ‌ هیولاهای لوس: قبلا درباره‌ی نوع از هیولاها در پاراگراف اول مطالعه‌ کردید و این جمعیتی از هیولاهای اول را تشکیل می‌دهد که می‌توانند صد برابر رو مخ باشند. معمولا این دانش‌آموزان بیریخت نمره‌ی ۲۰ را ازآن خود می‌کنند و الکی محبوب هستند. معمولا چند بی‌اخلاق لوس همه‌چیز‌دان این گروه را تشکیل می‌دهند.
ناظم مدرسه: این موجودات همیشه الکی ناراضی هستند و علاقه‌ی زیادی به نگه داشتن سر صف شما در گرما و سرما دارند! این موجودات علاقه‌ی زیادی به پ*اره کر*دن حنجره‌شان سر صف مدرسه با آن بلندگوی میوه‌فروشی دارند و همیشه بر این عقیده هستند که الان است که همسایه‌ها شاکی شوند.
زوج‌های چسبیده: این دسته اغلب از روز اولی که پا در مدرسه می‌گذارند برای خود از همان کلاس اول که بی‌دندانی بر آن‌ها چیره شده زوجی انتخاب و سوگند یاد می‌کنند تا با طرف مقابل قهر نکردند از او جدا نشوند و زنگ تفریح را با دانش‌اموزان یا بهتر بگوییم هیولاهای دیگر نگذرانند در غیر این صورت زوج آن‌ها قورت‌شان می‌دهد!
مدیر هیولاها: وی ذاتا هیچ وظیفه‌ای ندارد و تمام امور را به ناظم هنجره‌پاره می‌سپارد و باقی روز را چرت می‌زند.
نظافت چی هیولاها: این موجود بیشتر از آن که نظافت کند غر می‌زند! هر جارویی که می‌کشد خرجش یک غر است.
معلم ورزش هیولاها: راستش من ندیدمش اطلاعاتی از این موجود در دسترس نیست!
جوجه‌ اردک بدبخت مدرسه: به آخرین گونه‌ی مدرسه‌ی هیولاها رسیدیم که در هر مدرسه فقط یک دانه از این گونه وجود دارد. او معمولا در کلاس‌های فرد می‌افتد و در میان زوج‌ها تنها می‌ماند و وقت خود را به بستنی‌خوری در زمستان و متر کردن حیاط مدرسه می‌پردازد. بله درست حدس زدید! این موجود جوجه اردک بدبخت مدرسه یعنی من هستم!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : ساعت دار

ساعت دار

کاربر VIP انجمن
کاربر VIP انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2021-04-06
نوشته‌ها
2,235
لایک‌ها
13,241
امتیازها
243
سن
14
محل سکونت
بیشه‌ی فراموشی
کیف پول من
1,136
Points
357
فصل دوم نخستین نبرد
نخستین نبرد ما روانه شدن به سوی مدرسه‌ی هیولاها است‌‌‌. هیولاهای این قسمت شامل: ساعت زنگ‌دار، راننده سرویس غرغرو و هم‌‌سرویسی‌های ور ور جادویی که وقتی شما خیال خوابیدن دارید مدام بالای سرتان جیغ و داد می‌کنند و ناظم مدرسه است. این نبرد از وقتی شروع می‌شود که شما سرتان را روی بالش نرم و گرم‌تان گذاشتید و در خواب شیرین هستید؛ اما ساعت زنگ‌دار رواعصاب شما به شما می‌فهماند نباید خیال خوابیدن تا لنگ ظهر را داشته باشید. یکی از ویژگی‌های جوجه اردک بدبخت مدرسه‌ی هیولاها این است که همیشه خواب بماند و بعد درحالی که دکمه‌های نیمه بسته، کفش‌های لنگه به لنگه و بندباز و نصیب‌اش می‌شود و اشتباهی به جای مقنعه‌ی ساده مقنعه‌ی گلدوزی‌شده‌ی نامش که بسیار مضحک است را می‌پوشد به سوی سرویس مدرسه روانه می‌شود و از همان‌جاست که غرغرهای راننده سرویس مدرسه آغاز می‌گردد. وی در تمام دوران دبستان با چند کلاس اولی بی‌دندان هم‌سرویسی می‌شود که با جیغ و فریادهایشان خواب را از او می‌گیرند. اگر از تمام این‌ها جان سالم به در بردید تبریک می‌گویم! ما به مدرسه‌ی هیولاها رسیدیم! جوجه اردک بدبخت وارد مدرسه‌ی هیولاها می‌شود و در نگاه اول نیمکت‌های پر از هیولا را می‌دید و به سوی نیمکت همیشگی‌اش در کنار بوفه‌ی مدرسه پناه می‌آورد تا توان راه رفتن پیدا کند. سرانجام پس از مقداری استراحت از پله‌های مدرسه بالا می‌رفت و به سوی کلاس هجوم می‌آورد. در این مرحله نبرد شروع می‌شد. سلامی داخل کلاس می‌داد و شش جغد (این‌ها رو یادم رفت خدمتتون معرفی کنم??) که افسانه‌ای وجود داشت که داخل کلاس می‌خوابند سرشان را روی میز گذاشته و آرام در خواب شیرین بودند. جوجه اردک بدبخت ما هم علی‌رغم جواب سلام نگرفتن خوشحال و راضی بر نیمکت آخر کلاس به خواب می‌رفت. گویا به محض به خواب رفتن جوجه اردک بدبخت هیولاها یا بهتر بگوییم زامبی‌ها از خواب بیدار می‌شدند و به سوی این نیمکت هجوم می‌آوردند. جیغ و دادها آغاز می‌شد و باز هم این جوجه اردک بدبخت توان خوابیدن نداشت. سرانجام زنگ می‌خورد و هیولاها به سمت صف هجوم می‌آوردند و با هیولای آخر این نبرد روبه‌رو می‌شدند که ناظم مدرسه نام دارد. وی همیشه ناراضی است و از فواید ورزش صبحگاهی می‌گوید. در واقع کار مدرسه‌ی هیولاها از ساعت ۱۰ شروع می‌شد اما عادت داشتند هیولاها را از ساعت ۸ و ۳۰ دقیقه به مدرسه دعوت کنند تا ۱ ساعت سر صفی با گرما و سرما نگه دارند و جیغ بزنند. این ویزه برنامه بر عهده‌ی هیولا ناظم مدرسه بود. سلاح این هیولا بلندگوی سبزی‌فروشی‌اش است که با جیغ نارضایتی خود را اعلام می‌کند و همیشه بر این اعتقاد است که همسایه‌ها از جیغ و دادهایش شاکی می‌شوند. (خوب چرا جیغ می‌زنه؟)‌ اگر جوجه اردک بدبخت از تمام این‌ها جان سالم به در ببرد می‌تواند به دومین نبرد مدرسه‌ی هیولاها صعود کند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : ساعت دار
بالا