کد:
- طلسم محافظم این قدرت رو بهم میده. قبلاً هم ازش کمک گرفتیم؛ اگر یه قطره از خونم رو روی نقشه بریزم، اون قطرات خودشون راه رو نشون میدن و ما میفهمیم الیزابت دقیقاً کجاست... ولی... .
کالین ملول و درآلود، سرش رو بالا گرفت و با استیصال و کبود از شدت درد پرسید:
- ولی چی؟
جین هم ترسیده بهش خیره شد تا جوابش رو بدونه.
- اون موقع خبری از حاکم و تسخیر جسم الیزابت نبود. نمیدونم بازم کمکی میکنه یا نه!
جیمز صفحهی کاغذی نقشهی شهر رو روی میز باز کرد و یه چاقوی ضامندار سیاه رنگ از جیب شلوارش بیرون آورد و بعد از اینکه ضامنش رو آزاد کرد، سر و ته به طرفش گرفت.
- تیغهاش خیلی تیزه، مراقب باشید!
آلن سری تکون داد و چاقو رو ازش گرفت. همون موقع رابین با جعبه کمکهای اولیه به اتاق برگشت و مستقیم به طرف کالین رفت که کمرش از درد خم شده بود و برای ایستادن از میز کمک میگرفت. جعبهی کمکهای اولیه رو روی میز گذاشت و خواست تا به کالین برای نشستن کمک کنه اما اون دستش رو از روی میز برداشت و با نشون دادن کف دستش، مانع نزدیک شدنش شد.
- اول بفهمیم کجاست، بعد کارت رو انجام بده... خوبم.
آلن تیغه رو کف دستش گذاشت و کشید. خراشی روی پوستش ایجاد کرد و خون بلافاصله به بیرون راه گرفت. دستش رو بالای نقشه گرفت و اجازه داد قطرههای خونش روی کاغذ چکه کنه. بعد از چند قطره، دستش رو پس کشید و چند لایه دستمال کف دستش گذاشت. همه به قطرههای خون خیره موندن تا اینکه بعد از چند ثانیه شروع به حرکت کرد. رانی با امیدواری گفت:
- داره عمل میکنه!
قطرههای خون منسجم شدن و جلو رفتن اما زیاد طول نکشید. انگار که به خورد کاغذ میرفت، ناپدید شد و در عوض رنگش رو به نقشه داد و محدودهی گستردهای رو سرخ کرد. رانی با تعجب و اخم گفت:
- چی؟ این یعنی چی؟! چرا عمل نکرد؟
کالین همونطور که یه دستش رو به میز تکیه داده بود، دست دیگهاش رو روی نقشه پیش برد و محدودهی سرخ شده رو لمس کرد. با نفسهای منقطع، نگاهی به صفحهی لپتاپ انداخت. سپس انگار که داشت با آخرین ذرات توانش حرف میزد، گفت:
- محدودهاشون یکیه... جیمز! اینجا نزدیک خونهی اون... عوضیه خائنه!
کاغذ نقشه رو توی مشتش مچاله کرد و ادامه داد:
- بکشش... بکشش جیمز... سرش رو برام بیار، جیمز!
همزمان با تحلیل رفتن صداش، زانوهاش هم سست شد و نقشه رو هم با خودش کشید و روی زمین افتاد و همه جا براش توی سیاهی فرو رفت.
#س_زارعپور
#انجمن_تک_رمان
آخرین ویرایش: