کد:
- طلسم محافظم این قدرت رو بهم میده.
قبلاً هم ازش کمک گرفتیم، اگر یه قطره از خونم رو روی نقشه بریزم، اون قطرات خودشون راه رو نشون میدن و ما میفهمیم الیزابت دقیقاً کجاست، ولی... .
کالین ملول و درآلود، سرش رو بالا گرفت و با استیصال و کبود از شدت درد پرسید:
- ولی چی؟
جین هم ترسیده بهش خیره شد تا جوابش رو بدونه.
- اون موقع خبری از حاکم و تسخیر جسم الیزابت نبود. نمیدونم باز هم کمکی میکنه یا نه.
جیمز صفحهی کاغذی نقشهی شهر رو روی میز باز کرد و یه چاقوی ضامندار سیاه رنگ از جیب شلوارش بیرون آورد و بعد از اینکه ضامنش رو آزاد کرد، سر و ته به طرفش گرفت.
- تیغهاش خیلی تیزه، مراقب باشید.
آلن سری تکون داد و چاقو رو ازش گرفت، همون موقع رابین با جعبه کمکهای اولیه به اتاق برگشت و مستقیم به طرف کالین رفت که کمرش از درد خم شده بود و برای ایستادن از میز کمک میگرفت.
جعبهی کمکهای اولیه رو روی میز گذاشت و خواست تا به کالین برای نشستن کمک کنه؛ اما اون دستش رو از روی میز برداشت و با نشون دادن کف دستش، مانع نزدیک شدنش شد.
- اول بفهمیم کجاست، بعد کارت رو انجام بده، خوبم.
آلن تیغه رو کف دستش گذاشت و کشید.
خراشی روی پوستش ایجاد کرد و خون بلافاصله به بیرون راه گرفت، دستش رو بالای نقشه گرفت و اجازه داد قطرههای خونش روی کاغذ چکه کنه. بعد از چند قطره، دستش رو پس کشید و چند لایه دستمال کف دستش گذاشت.
همه به قطرههای خون خیره موندن تا اینکه بعد از چند ثانیه شروع به حرکت کرد. رانی با امیدواری گفت:
- داره عمل میکنه.
قطرههای خون منسجم شدن و جلو رفتن؛ اما زیاد طول نکشید که به خورد کاغذ رفت و ناپدید شد و در عوض رنگش رو به نقشه داد و محدودهی گستردهای رو سرخ کرد.
رانی با تعجب و اخم گفت:
- چی؟ این یعنی چی؟ چرا عمل نکرد؟
کالین همونطور که یه دستش رو به میز تکیه داده بود، دست دیگهاش رو روی نقشه پیش برد و محدودهی سرخ شده رو لمس کرد، با نفسهای منقطع، نگاهی به صفحهی لپتاپ انداخت، سپس انگار که داشت با آخرین ذرات توانش حرف میزد، گفت:
- محدودهاشون یکیه جیمز، اینجا نزدیک خونهی اون عوضیه خائنه.
کاغذ نقشه رو توی مشتش مچاله کرد و ادامه داد:
- بکشش! بکشش جیمز! سرش رو برام بیار، جیمز.
همزمان با تحلیل رفتن صداش، زانوهاش هم سست شد و نقشه رو هم با خودش کشید و روی زمین افتاد و همه جا براش توی سیاهی فرو رفت.
#س_زارعپور
#انجمن_تک_رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر: