سلام، وقت بخیر،
دنبال تک رمان هستم
فک میکنم مال دهه ۷۰ یا ۸۰ باشه
درمورد دختری بود ک ناخواسته با مردی ازدواج میکنه و صاحب فرزند میشه ولی بعد عاشق مردی جوان اگه اشتباه نکنم ب اسم رضا میشه ک اون پسر مشهدی بود گمونم، ک۴اش بود، یادمنمیاد،
این دختر یک شب با رضا ر*اب*طه برقرار میکنه و پسر ک متوجه ب*ا*کره نبودنش میشه الگی میگه تو عقد بود و جدا شدم، بعدها میفهمه ک شوهر داره، خلاصه جدا میشه و .. باهم ازدواج میکنن ولی مادرشوهرش هیچ وقت دلش ب این ازدواج نبوده، ی روز مادرشوهره میگه پای منبر بودم ک گفتن اگه زن متاهل با مردی ر*اب*طه داشته باشه اون دو تا بهم حرام ابدی میشن، و همین موضوع باعث جدایی شون میشه
دنبال تک رمان هستم
فک میکنم مال دهه ۷۰ یا ۸۰ باشه
درمورد دختری بود ک ناخواسته با مردی ازدواج میکنه و صاحب فرزند میشه ولی بعد عاشق مردی جوان اگه اشتباه نکنم ب اسم رضا میشه ک اون پسر مشهدی بود گمونم، ک۴اش بود، یادمنمیاد،
این دختر یک شب با رضا ر*اب*طه برقرار میکنه و پسر ک متوجه ب*ا*کره نبودنش میشه الگی میگه تو عقد بود و جدا شدم، بعدها میفهمه ک شوهر داره، خلاصه جدا میشه و .. باهم ازدواج میکنن ولی مادرشوهرش هیچ وقت دلش ب این ازدواج نبوده، ی روز مادرشوهره میگه پای منبر بودم ک گفتن اگه زن متاهل با مردی ر*اب*طه داشته باشه اون دو تا بهم حرام ابدی میشن، و همین موضوع باعث جدایی شون میشه