• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان ترسناک.فانتزی.عاشقانه‌ مَسخِ لَطیف به قلم کوثر حمیدزاده کلیک کنید

کامل شده دلنوشته لبخندم|batkian๑, Diyar♡کاربر انجمن تک رمان

  • نویسنده موضوع kiyan
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 33
  • بازدیدها 3K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

kiyan

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-28
نوشته‌ها
5,179
لایک‌ها
23,469
امتیازها
178
محل سکونت
فارگو:)
کیف پول من
19,035
Points
1,893
فاطمه نوشت‌:
سکوت
سکوت و تو
سکوت، تو و من
منی که تو آرامش درونمی!
هنگامی که هستی آرامم!
وقتی کنارم هستی همه‌جا سکوت است؛
انگار در این جهان پر‌غم فقط من هستم و تو!
اما وقتی نیستی،
وقتی بودنت را حس نمی‌کنم،
مثل روح سرگردان هستم؛ انگار میان شهر شلوغی که هرکس به فکر خودش است، گم شده‌ام!
آری،
شاید پرسه می‌زنم تا پیدایت کنم
قول بده! قول بده همیشه همراهم باشی!
اگر تو همراهم نباشی؛ میان کسانی که مرا نمی‌فهمند خواهم مُرد
خواهم جان داد
پس برایم بمان تا بغضِ در گلویم همیشه لبخند بماند!
تقدیم به تو!

kiyana
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : kiyan

kiyan

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-28
نوشته‌ها
5,179
لایک‌ها
23,469
امتیازها
178
محل سکونت
فارگو:)
کیف پول من
19,035
Points
1,893
کیانا نوشت‌:
می‌شود دوباره دستم را بگیری؟
می‌شود دوباره بدون هیچ ترحمی در آغوشت جایم دهی؟
می‌شود دوباره پناهی برای اشک‌‌هایم باشی؟
می‌شود دست گرمت را بر روی قلبم بگذاری؟
من از درد کشیدنش، از تیرهای شبانه‌اش، از حمله‌های بی‌رحمانه‌اش که دستم را فلج می‌کند؛ برای هیچ‌کس نگفتم!
نمی‌گویم تا شاید کمتر زجر بکشم و زودتر تمام شود...
می‌شود تپش‌های قلبم را که برای تو می‌زند بشماری؟!
می‌توانی چون روز به روز کندتر می‌شود
می‌توانی!
تقدیم به طبیب کهن دلم!

Fatemeh.hp
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : kiyan

kiyan

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-28
نوشته‌ها
5,179
لایک‌ها
23,469
امتیازها
178
محل سکونت
فارگو:)
کیف پول من
19,035
Points
1,893
فاطمه نوشت:
زندگی آرام است‌
در پس تمام خوشی‌ها
در پس تمام بدی‌ها
در پس تمام اشک‌ها و لبخند‌ها؛
هیچ‌چیز در پس زندگی فرق ندارد، فقط یک‌چیز...
فقط یک‌چیز برایم زندگی را ممکن می‌کند،
آن‌هم حضور توست!
با وجود توست که می‌دانم دوستم داری!
تقدیم به تو!

kiyana
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : kiyan

kiyan

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-28
نوشته‌ها
5,179
لایک‌ها
23,469
امتیازها
178
محل سکونت
فارگو:)
کیف پول من
19,035
Points
1,893
کیانا نوشت:
یک‌قدم جلوتر بیا
نزدیک‌تر
بیا و در گوشم مانند همیشه زمزمه کن:
‌«باران ببارد می‌روی،
باران نبارد می‌روی»
دوباره برایم با همان صدای خش‌دارت بخوان.
بخوان و آتش بزن به این دل حیران من!
فقط نگذار دگر دندان‌هایم را روی هم بفشارم،
دستانم را مشت کنم،
بر دلم خنجر بزنم،
نگذار دگر کل روز منتظر بنیشنم شب بر جهانم چیره شود
تا شاید دوباره،
باری دیگر،
بتوانم از نزدیک، محکم بغلت کنم!
بتوانم این حسی که سوهان روحم شده را جدا کنم.
تقدیم به طعم آ*غ*و*ش عشق!

Fatemeh.hp
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : kiyan

kiyan

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-28
نوشته‌ها
5,179
لایک‌ها
23,469
امتیازها
178
محل سکونت
فارگو:)
کیف پول من
19,035
Points
1,893
فاطمه نوشت:
لبخندی به وسعت تمام نشدنی عشق و بغضی به وسعت تمام تو، همیشه با من همراه است!
نمی‌دانم چگونه این‌طور شد،
نمی‌دانم چگونه آمدی و خودت را در وسط قلبم جا کردی؛
اما چه خوب که آمدی!
حالا که به گذشته بر‌می‌گردم، می‌بینیم چه دوران خوشی را پشت سر گذاشته‌ایم که با مرورشان قهقهه‌هایم دیوار‌های خانه را می‌لرزاند!
همه‌چیز خوب است؛
اما...
اما من می‌ترسم از دوری،
می‌ترسم از روزی که وقتی به گذشته نگاه کنم،
اشک‌هایم سیل جاری کنند
کاش هیچ ترسی از جدایی وجود نداشت!
kiyana
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : kiyan

kiyan

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-28
نوشته‌ها
5,179
لایک‌ها
23,469
امتیازها
178
محل سکونت
فارگو:)
کیف پول من
19,035
Points
1,893
کیانا نوشت:
امروز منظومه روزگار تکمیل است
در فنجانی اشک‌هایم را روانه کردم
در کنج تنهایی، دلم آن‌قدر این غم‌ها را سابیدم که دگر چروک‌های دستم جایی ثابت برای زندگی پیدا کردند
و در آن گوشه،
خیالی واهی که مرا می‌طلبد.
من تو را هرروز می‌بویمت؛
ولی هر‌شب برایت دلتنگ می‌شوم!
هر‌چه با این دل کلنجار می‌روم انگاری حرف نمی‌فهمد
شاید با زبان دیگری باید با او سخن گفت
فقط هرگاه
بغضم را که وزنش زیاد شده و مدت هاست فوران نکرده
و هرلحظه آرزوی منفجر شدنش را می‌طلبم؛
قورت می‌دهم؛
صدایت در گوشم نجوا می‌شود:
ما باهم می‌رسیم به هرجایی که می‌خوایم! مگه نه؟
برای تو می‌نویسم؛
تویی که جهانت را جهانم کردی!

Fatemeh.hp
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : kiyan

kiyan

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-28
نوشته‌ها
5,179
لایک‌ها
23,469
امتیازها
178
محل سکونت
فارگو:)
کیف پول من
19,035
Points
1,893
فاطمه نوشت:
صبر می‌کنم
حتی شده برای قرن‌ها
حتی بعد از مرگ
صبر می‌کنم
صبر می‌کنم به آن درجه از آن خوبی برسم که بعد از مرگم آن‌چنان برای نبودنم پیشت آه بکشی که آرام بگیرم
آرامش به وجودم تزریق می‌شود هنگامی که تو را چشم به راه خود می‌بینم
کاش بدانی که تو برای من، تنها خودِ خودِ انگیزه هستی!
kiyana
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : kiyan

kiyan

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-28
نوشته‌ها
5,179
لایک‌ها
23,469
امتیازها
178
محل سکونت
فارگو:)
کیف پول من
19,035
Points
1,893
کیانا نوشت:
من توانستم به خود فلسفه‌ی تمامی درس‌ها را بفهمانم؛َ ولی مرا قانع کن!
به گوشم سیلی بزن،
تو حتی اگر بر سر من فریاد هم بکشی، شیرین است؛
چون صدای تو است!
من هرروز با تو صحبت می‌کنم
در جلویت می‌نشینم
در چشمان آهویی تو غرق می‌شوم
ولی به من بفهمان!
چگونه...
چگونه هنگامی که می‌خواهم دستان سردم را با گرمای وجودت گرم کنم،
آن‌گاه که دستت را می‌گیرم،
نیستی؟!
آن‌گاه تنها من بودم و هوا...
پس من مجنون تو گشتم!
که هنگامی که می‌فهمم مدت‌هاست با هوا صحبت کردم!
اشک‌هایم ناخدآگاه سرازیر می‌شود...
یادت می‌آید؟!
گفته بودم: «وابسته‌ام نکن!»
ولی این ظلمت را هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم....
برای تو می‌نویسم،
برای کسی که مرا اهلی‌ و وابسته خود کرد!

Fatemeh.hp
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : kiyan

kiyan

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-28
نوشته‌ها
5,179
لایک‌ها
23,469
امتیازها
178
محل سکونت
فارگو:)
کیف پول من
19,035
Points
1,893
فاطمه نوشت:
نیستی؛
اما حضورت در ذهنم تصلی بخش روح و روانم است!
آن‌گاه که چشمانت از درخشش برق می‌زند خود را درونش می‌یابم!
آری، خودم...
خودم که با دیدن تو لبخندی به وسعت و عمق اقیانوس آرام در چهره‌ام پدید می‌آید
و آن‌زمان است که به قدرت رفاقتمان پی می‌برم!
تقدیم به لبخند روحی‌ام!

Batkian๑
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : kiyan

kiyan

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-28
نوشته‌ها
5,179
لایک‌ها
23,469
امتیازها
178
محل سکونت
فارگو:)
کیف پول من
19,035
Points
1,893
کیانا نوشت:
اگر آن روز برسد
که تمام جهان بر گناهکار بودنت ایمان آورند؛
به سمتت میایم!
فارغ از تمام حرف‌هایشان،
چه راست یا چه دروغ،
در چشمانت دست و پا می‌زنم
تا به من بفهمانی که همش دروغ است!
دل من آن‌قدر خنجر خورده که تو حتی اگر ویرانش کنی، ویرانه‌اش مال توست!
تو بر روی ویرانه‌های من قدم بگذار؛ حتی صدای قدم‌هایت آرامم می‌کند!
می‌دانم
دل، دل خوبی نیست!
زیاد در برابر آدم‌ها ساده است
آن‌ها راحت از چشمانم می‌افتند؛
ولی تو مانند آن قطره‌ی اشک سِمجی هستی
که دوست دارم سال‌ها درون چشمم باشد!
اگر برود در این کویر چه کنم؟
حتی اگر گناهکار باشد،
با رفتنش این کویر خویشتن را هم به آتش می‌کشم.
تقدیم به گناه‌کارترین بی‌گناه دنیا!

Diyar♡
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : kiyan
بالا