خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

ساعت تک رمان

  1. علی خسروشاهی

    دلنوشته مجموعه دلنوشته زخم های پنهان | علی برادر خدام خسروشاهی نویسنده انجمن تک رمان

    فصل 2: درد جدایی دلنوشته 7: خالی بودن خانه خانه‌ای که روزی پر از خنده و عشق بود، حالا تنها یک سایه از گذشته‌اش است. دیوارها هنوز هم صدای خنده‌های تو را در گوش دارند، اما اکنون سکوت، همه‌جا را فراگرفته است. هر گوشه‌ای از این خانه، یادآور لحظات شیرینی است که با هم گذراندیم. صندلی‌ها، میز و...
  2. علی خسروشاهی

    دلنوشته مجموعه دلنوشته زخم های پنهان | علی برادر خدام خسروشاهی نویسنده انجمن تک رمان

    فصل 2: درد جدایی دلنوشته 6: غم‌های بی‌پایان در دل شب، وقتی سکوت، صدای دل را می‌فشارد، یاد تو در گوشه‌ای از قلبم جا خوش کرده است. چشم‌هایم را می‌بندم، تا تصویر تو در تاریکی گم شود، اما هر بار که پلک می‌زنم، سایه‌ات در آغوشم می‌افتد. چقدر سخت است، زندگی بدون تو، هر روز صبح که خورشید به...
  3. Paryzad

    کتاب در حال تایپ مجموعه اشعار فروغ فرخزاد |اثر فروغ فرخزاد

    اشعار کوتاه فروغ فرخزاد: ای شب از رویای تو رنگین شده س*ی*نه از عطر توام سنگین شده ای به روی چشم من گسترده خویش شادیم بخشیده از اندوه بیش ****** فرقی ندارد چه ساعت از شبانه روز باشد صدایت را که می شنوم خورشید در دلم طلوع میکند ****** کاش چون آینه روشن می شد دلم از نقش تو و خنده تو صبحگاهان به...
  4. NADIYA

    درحال تایپ رمان جنون آنی | زری کاربر انجمن تک رمان

    مسیری تکراری را چند مرتبه رفت و برگشت، سپس نگاه سردی به اسکات انداخت و کمان ابروانش را درهم کشید. - به بدترین شکل ممکن عذابش دادم‌ و وقتی عذابش تموم شد، به بدترین شکل ممکن کشتمش و اون رو جلوی سگ‌ها انداختم. اسکات که تحمل شنیدن چنین حرف‌هایی را نداشت، پی‌درپی سرش را تکان داد و زیر ل*ب زمزمه کرد...
  5. Allain

    درحال تایپ رمان نَئِد | تَبَسُّم.جیم کاربر انجمن تک رمان

    پارت_٠۴ دستش که دور کمرم حلقه می‌شود، به سمتش برمی‌گردم. سفیدی چشمانش با رگه‌های قرمز زینت خاصی دارد. کمرم را فشار می‌دهد و شالم را از روی سرم برمی‌دارد. با آرام‌ترین لحن ممکن حرفش را می‌زند. - می‌خوای کتک‌کاری راه بندازم ملوس؟ مثل هشت بارِ قبل؟ ابداً نمی‌خواستم، این بدترین چیز برای من است. با...
  6. Allain

    درحال تایپ رمان نَئِد | تَبَسُّم.جیم کاربر انجمن تک رمان

    پارت_٠۳ به قدم‌هایم سرعت می‌بخشم. وقتی به ماشین بابا نزدیک می‌شوم، نفس آسوده‌ای می‌کشم. در صندلی عقب که جای می‌گیرم حاج بابا استارت می‌زند و می‌گوید: - خانم شما رو می‌ذارم خونه، خودم هم میرم مغازه چیزی می‌خوایی بگو تا امشب قبل این که بیام خونه بگیرم. قبل از این که حاج خانم ل*ب باز کند پیش دستی...
  7. NADIYA

    درحال تایپ رمان جنون آنی | زری کاربر انجمن تک رمان

    ناخودآگاه یک تای ابروانش بالا پرید. قلنج انگشتانش را شکست و ادامه داد: - اوکی! دستم رو به خون تو هم آلوده می‌کنم! وارد کوچه شد و ماشین را جلوی گاراژی بزرگ که درب آن به رنگ سفید بود، پارک کرد. در حینی که دستش را در جیب شلوار اتو کشیده‌اش فرو می‌برد، شماره تماس اسکات را گرفت. پس ازگذشت چند بوق،...
  8. Allain

    درحال تایپ رمان نَئِد | تَبَسُّم.جیم کاربر انجمن تک رمان

    پارت_٠۲ می‌دانم بیشتر قصدش این بود که حواس من را از این مراسم پرت کند. جمع ها و مراسمی که جو غم و ناراحتی دارند، حال من را بد می‌کرد. وگرنه او اهل چنین شوخی‌هایی نیست. لبخندِ آرامم را حفظ می‌کنم؛ دیگر نه صدای مداح را می‌شنوم نه صدای حاج خانم را، با حضورش دلم گرم است. به قول خودش یک ملوس است و...
  9. Allain

    درحال تایپ رمان نَئِد | تَبَسُّم.جیم کاربر انجمن تک رمان

    پارت_٠۱ نگاهم در پی صاحب عزا است و دلم جای دیگر. سعی می‌کنم تمام حواسم را معطوف صاحب عزا کنم. حرکات دست و صورت سرخ و لباس خاکی‌اش، یا حتی آن مشت خاکی که بر روی سی*ن*ه‌اش می‌کوبد، بیش از اندازه مصنوعی و غیر قابل باور است. زَنک مشخص است که دارد همه را بازی می‌دهد! اما چرا؟ با حس یک نگاه سنگین و...
  10. .Sarina.

    کتاب در حال تایپ کتاب دنیای سوفی|یوستین گردر

    خودش ناچار نبود با این موی صاف کدر سر کند. این روغنهای سر و کرمهای مو نیز هیچ کدام تأثیری در گیسوی سوفی نداشت. بعضی وقتها چنان خود را زشت می پنداشت که تصور میکرد شاید از ابتدا ناقص به دنیا آمده است. مادرش بارها درباره زایمان سخت او نالیده بود ولی آیا قیافه انسان به تولدش ربط دارد؟ عجیب نبود که...
بالا