Usage for hash tag: محمد_بختیاری

ساعت تک رمان

  1. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...که به رویایش برگشته، زمانی که با دو دختر و پسرك، زیر درخت کاج بودند. لبخندي بر ل*ب داشت. وقتی اولین ستاره نمایان شد، کورالین بالاخره خوابش برد. در این هنگام، صداي موسیقی آرام سیرك موش‌ها، هواي شب را پر کرده بود و به دنیا خبر تمام شدن تابستان را میداد. #کورالین #نیل_گیمن #ملینا_نامور #محمد_بختیاری
  2. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...را بریده بود، نه اینکه خورده باشد.) در پایان، کورالین جعبه را برداشت و بیرون آمد. دوشیزه اسپینک: چه بچه خوبیه. کسی از زمان تئاتر به بعد، او را این‌طور ب*غ*ل نکرده بود. آن شب، کورالین حمام کرد، دندان‌هایش را شست و روي تختش دراز کشید، به سقف خیره شده بود. #کورالین #نیل_گیمن #ملینا_نامور...
  3. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...چسبانده بود و وول میخورد. کورالین، دستش را روي شکم گربه گذاشت و موهایش را نوازش کرد، گربه از خوشحالی خرخر میکرد. وقتی به اندازه کافی نوازش شد، دوباره روي پاهایش ایستاد و مثل ستاره‌ای در روشنایی روز، به سمت زمین تنیس قدیمی رفت. کورالین به خانه برگشت. #کورالین #نیل_گیمن #ملینا_نامور #محمد_بختیاری
  4. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...تا به آن نگاه نکند. کورالین: جمیما! چه دختر بدي هستی! کیکت رو انداختی رو زمین! حالا باید برم و یه کم دیگه برات بیارم. مهمانی چاي را دور زد تا در طرف دیگر "دست" قرار بگیرد. وانمود می‌کرد که در حال پاك کردن کیک روي زمین و برش قطعه‌اي دیگر براي جمیا است. #کورالین #نیل_گیمن #ملینا_نامور...
  5. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...آهنگ این‌گونه بود: اُه... دختر گوگول مگولم، فکر میکنم خیلی خوب هستی، کاسه کاسه به تو فرنی و بستنی میدهم. تو را بسیار می*ب*وسم و در آ*غ*و*ش میکشم، اما ساندویچ بد به تو نمی‌دهم. این آواز را هنگامی که در جنگل پرسه میزد، میخواند، و صدایش به‌ندرت در آن میلرزید. #کورالین #نیل_گیمن #ملینا_نامور...
  6. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...نمی‌کنه. هیچ وقت به ذهن کورالین نرسیده بود که پیرمرد دیوانه طبقه بالایی، اسمی هم داشته باشد. اگر میدانست که اسمش آقاي بوبو است، هر بار که فرصت پیدا میکرد آن‌را به زبان میاورد. تا چه اندازه میتوانید اسمی مثل " آقاي بوبو" را با صداي بلند تکرار کنید. #کورالین #نیل_گیمن #ملینا_نامور #محمد_بختیاری
  7. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...طولانی، به دور خودش چرخید، اما در نهایت، متقاعد شد که کسی او را تعقیب نمیکند. از پشت زمین تنیس مخروبه بیرون آمد. از آنجا گذشت تا به چمنزاري که علف‌هاي بلندش تکان می‌خوردند، رسید. تخته‌ها را در لبه چمنزار پیدا کرد. خیلی سنگین بودند، البته براي دختري به #کورالین #نیل_گیمن #ملینا_نامور...
  8. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...خواب رفت، چیزي با پنجره اتاقش برخورد کرد. تقریبا خوابیده بود، اما از تخت‌خواب پائین آمد و پرده‌ها را کنار زد. دستی سفید با ناخن‌هاي قرمز، در یک حرکت، از روي لبه پنجره به کناري پرید تا در دیدرس کورالین نباشد. گُوِه‌هایی در شیشه، در آن‌طرف پنجره بودند. #کورالین #نیل_گیمن #ملینا_نامور #محمد_بختیاری
  9. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...نگاه میکرد، گفت: اُه عزیزم. نه، اصلاً نمیدونم این چه نشونه‌ایه. تقریبا شکل یه دسته. کورالین نگاه کرد. تفاله‌هاي چاي شبیه دستی کوچک بودند که میخواستند چیزي را بگیرند. هیمیش، سگ نژاد اسکاتی، زیر صندلی دوشیزه فورسیبل مخفی شده بود و بیرون نمیامد. #کورالین #نیل_گیمن #ملینا_نامور #محمد_بختیاری
  10. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...دوم بودند. کورالین، شب اولی که به خانه برگشته بود، مرمرها را زیر بالشش گذاشته بود. بعد از اینکه دست مادر جدید را دید، به رختخواب برگشت. زمان زیادي براي خوابیدن باقی نمانده بود و او سرش را دوباره روي بالشش گذاشت. چیزي به آرامی تکان خورد و او برخاست. #کورالین #نیل_گیمن #ملینا_نامور #محمد_بختیاری
بالا