خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

ساعت تک رمان

  1. NADIYA

    درحال تایپ نبرد کریستین بایتگ‌ها|اثر زری کاربر انجمن تک رمان

    ...دوناتا چشمان قیرگونه‌اش را در حدقه چرخاند و از لای دندان‌‌های کلید شده‌اش غرید: - تا الان هم اشتباه کردم که در این حد به سؤال‌هات جواب دادم. هنوز از اولین پله بالا نرفته بود که بر روی پاشنه‌ی پایش چرخید و لبخند مرموزی بر ل*ب طرح زد و گفت: - بفرما داخل! #نبرد_کریستین_بایتگ‌ها #زری #انجمن_تک_رمان
  2. NADIYA

    درحال تایپ نبرد کریستین بایتگ‌ها|اثر زری کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌دونستم که این‌قدر خبیثن به هیچ عنوان سوار کشتی نمی‌شدم و به قول اون پسر، شنا می‌کردم. ترنت قهقهه‌ی بلندی سر داد و از میان خنده‌هایش ل*ب زد: - تو حرف دوک رو جدی گرفتی؟ اون همیشه از این نوع شوخی‌ها می‌کنه، پس از دستشون دلخور نباش، چون اون‌ها خیلی مهربونن. #نبرد_کریستین_بایتگ‌ها #زری...
  3. NADIYA

    درحال تایپ نبرد کریستین بایتگ‌ها|اثر زری کاربر انجمن تک رمان

    ...به سختی قورت داد و مصمم گفت: - خوبی؟ دوناتا به تمسخر شانه‌ای بالا انداخت و تک خنده‌ای کرد: - به‌نظر آشفته و بد میام؟ هوم کشداری از گلوی ترنت خارج شد. چنگی به موهای مجعد و نمناکش زد و با عجله گفت: - شاید از دید من این‌طور به نظر میای. - نه، چیزی نیست روالم. #نبرد_کریستین_بایتگ‌ها #زری...
  4. NADIYA

    درحال تایپ نبرد کریستین بایتگ‌ها|اثر زری کاربر انجمن تک رمان

    ...بومی قصد جون من رو کرده بود که من رو به قتل برسونه. اون از آدم‌هاش که مثل خودش بومی بود گفت که دختره رو بکشین. چشمان منتظر دوناتا بر روی اعضای صورت دوک به چرخش در آمدند. دوک دستانش را پشت کمرش قفل کرد و با تعجب ل*ب ورچید: - یعنی می‌خواستن تو رو بکشن؟! #نبرد_کریستین_بایتگ‌ها #زری #انجمن_تک_رمان
  5. NADIYA

    درحال تایپ نبرد کریستین بایتگ‌ها|اثر زری کاربر انجمن تک رمان

    ...چند گام عقب‌کرد و نگاه آتشینش را به او داد. - کی به تو اجازه داد آستین لباسم رو بکشی؟ لحن تند و غیرقابل هضمش، حس تعجب‌آور ترنت را برانگیخت و حواس آن را به طرفی دیگر پرتاب کرد. - من هم می‌خواستم بدونم که کی به تو اجازه داده هر سؤالی که دوست داری بپرسی؟! #نبرد_کریستین_بایتگ‌ها #زری #انجمن_تک_رمان
  6. NADIYA

    درحال تایپ نبرد کریستین بایتگ‌ها|اثر زری کاربر انجمن تک رمان

    ...- این‌جا چی‌کار می‌کنی؟ با دیدن سکوت او پوزخندی بر ل*ب نشاند و به تنه‌ی درخت اکالیپتوس کامالدول تکیه داد. چشمانش را بست و نفسش را از پره‌های بینی‌اش بیرون فرستاد. - توی اون نامه چی نوشته شده که توی همچین روز بارونی‌ای داری خط به خطش رو با دقت می‌خونی؟ #نبرد_کریستین_بایتگ‌ها #زری #انجمن_تک_رمان
  7. NADIYA

    درحال تایپ نبرد کریستین بایتگ‌ها|اثر زری کاربر انجمن تک رمان

    ...احساس کرد. - هی تو! دوناتا سعی داشت در کم کردن فاصله بین خود و فرد ناشناسی که دستش را بر روی شانه‌اش نهاده بود، سهیم باشد که با صدای آن فرد ناشناس که حدس می‌زد یکی از اعضای گروه بومیان باشد، ابروان شلاقی‌اش را درهم کشید و از برداشتن قدمی دیگر، اجتناب کرد. #نبرد_کریستین_بایتگ‌ها #زری...
  8. NADIYA

    درحال تایپ نبرد کریستین بایتگ‌ها|اثر زری کاربر انجمن تک رمان

    ...رفت و بر روی آن نشست. با نشستن اغلب مردم محله‌ی هوبارت و بومیان قدیمی تنگه تورس و بومیان جدید بر روی تکه سنگ‌ها، دیگر جایی باقی نمانده بود که دوک و بریتانی بنشیند‌‌. جایی که اگر اهالی محله‌ی هوبارت آن را اشغال نمی‌کردند، حال به دوک و بریتانی تعلق می‌گرفت. #نبرد_کریستین_بایتگ‌ها #زری...
  9. NADIYA

    درحال تایپ نبرد کریستین بایتگ‌ها|اثر زری کاربر انجمن تک رمان

    ...واحدی به نام ساهول رو تشکیل دادن، این خشکی‌ها توسط یه پل زمینی وسیع که روی دریای آرافورا، خلیج کارپنتاریا و تنگه تورس قرار داشت، به هم متصل می‌شدن. خط ساحلی قاره بسیار بیشتر به داخل دریای تیمور کشیده شده بود. با این وجود، دریا هم‌چنان یه مانع بزرگ بود. #نبرد_کریستین_بایتگ‌ها #زری #انجمن_تک_رمان
  10. NADIYA

    درحال تایپ نبرد کریستین بایتگ‌ها|اثر زری کاربر انجمن تک رمان

    ...مردابی کیسه‌داران کوچیک و کانگورو مانندی بودن که توی سواحل شرقی استرالیا زندگی می‌کردن. با این حال، به گفته‌ی برت ممکنه اسرار بیشتری در ارتباط با این کانگوروهای فسیلی وجود داشته باشه که نیاز به مطالعه‌ی بیشتر داره که شناسایی گونه‌های پروتمنودون آسون نیست. #نبرد_کریستین_بایتگ‌ها #زری...
بالا