Usage for hash tag: مائده

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    حرفه‌ای رمان میقات | zeynab کاربر انجمن تک رمان

    #پارت80 #مائده بلاخره آقا تشریفش را آورد! صبح رفت و دم مغرب آمد. از وقتی صدای چرخش کلید را شنیدم، خودم را به‌خواب زدم اما ناموساً دارم از درد پاره‌ می‌شوم؛ تکان نمی‌توانم بخورم. ساوان بالای سرم ایستاده و انگار نمی‌داند چه بکند! صدای زمزمه زیر لَبی و کلافه‌اش را می‌شنوم: - چه‌ خاکی تو سرم...
  2. .zeynab.

    حرفه‌ای رمان میقات | zeynab کاربر انجمن تک رمان

    #پارت77 #مائده لَبم را بیش از صد بار با مایع دستشویی شسته‌ام! پاک نمی‌شود. گرما و گزگزی که از لَب های ساوان به جانم افتاده شبیه یک مُهر ابدی نامرئی رویش نشسته و هر چه می‌کنم پاک نمی‌شود. حالا قسمت بَدتر داستان اینجاست، که وقتی در دستشویی بودم صدای ساوان را شنیدم؛ انگار او واقعا مرا دوست دارد و...
  3. .zeynab.

    حرفه‌ای رمان میقات | zeynab کاربر انجمن تک رمان

    #پارت74 #مائده ک*ثافت ع*و*ضی چه قصدی داشت؟ اگر فرار نکرده بودم واقعا می‌خواست دوباره به تَنم دست‌دراز کند؟ بی‌شرف! حالا دیگر مطمعنم که بیماری‌َش حاد تر از آن چیزیست که فکر می‌کردم. تا به حال شَب را در وان حمام صبح کرده‌اید؟ من خر دیشب از ترس آن ساوان روانی در وان حمام خوابیدم، چرا؟ چون تنها جایی...
بالا