خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!
  • 🌱فراخوان جذب ناظر تایید ( همراه با آموزش ) کلیک کنید
  • تخفیف عیدانه ۶۰ درصدی چاپ کتاب در انتشارات تک رمان کلیک کنید

ساعت تک رمان

  1. Rover

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Rover کاربر انجمن تک رمان

    ...دولتی و محرمانه‌‌ی سازمان را که در جمع‌آوری آن‌ها دخیل بوده، در این خانه نگه داشته است. حق هم داشت؛ اگر دومینیکا هم جای او بود، همین کار را می‌کرد. چنین گنجینه‌ای می‌توانست صاحبش را از گردانه‌ی خون‌خواری ژنرال‌های سازمان و رئیس‌جمهور، دور نگه دارد. #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  2. Rover

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Rover کاربر انجمن تک رمان

    ...مرموزی که کنج لبانش نقش بسته بود، به صندلی‌اش تکیه داد و به جاده‌ی خلوت روبه‌رویش، خیره شد. البته که برای دیدن خانه‌ی میگل، کنجکاو بود اما گزینه‌های زیادی برای حدس زدن وجود نداشت؛ شاید یک آپارتمان کوچک در حومه‌ی شهر با عتیقه‌های به قول خودش، کمیاب! #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  3. Rover

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Rover کاربر انجمن تک رمان

    ...کنار زد و با اشاره به دومینیکا، گفت: - لطفاً بشین. سپس، تلفن همراهش را از درون جیب شلوار کتانش درآورد و پرسید: - قهوه؟ - نه، ممنونم. ابروهایش را بالا انداخت و خیره به دومینیکا که با تردید به کاناپه چشم دوخته بود، تلفنش را روی میز کنار دستش، رها کرد. #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی...
  4. Rover

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Rover کاربر انجمن تک رمان

    ...یکی از میزهای سالن یادبود سازمان گ‌.ئو، عکس میگل را قرار داده باشند، اخم‌هایش درهم فرو رفت. در این سه روز، هیچ خبری از او نداشت و این امر، حالش را به هم می‌زد. آیا همین که می‌دانست دیگر کسی در این حوالی شبیه به او نیست، همه‌چیز را ترسناک‌تر نمی‌کرد؟! #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی...
  5. Rover

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Rover کاربر انجمن تک رمان

    ...تعجب کنم؟ این اولین بار نیست که از تو و این سازمان چنین چیزهایی می‌بینم. برای ما چه فرقی داره که بقیه چطور می‌میرن؟ فقط وظیفه مهمه. امیدوارم واسه میگل هم همین‌طور بوده باشه؛ درست همون موقعی که فهمیده باید به خاطر وظیفه بمیره! ۱. پایتخت کشور بلاروس #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی...
  6. Rover

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Rover کاربر انجمن تک رمان

    ...که از فاصله‌ی نه چندان دوری از او منعکس میشد، گوش سپرد و خیره به برگ‌های رقصان بالای سرش، سرفه‌ای کرد. طولی نکشید که صدای ریزش قطرات باران و هیاهوی درون محوطه برایش کمرنگ‌تر شد، اسلحه‌ از میان انگشتانش سر خورد و تاریکی، همه‌جا را فرا گرفت. #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  7. Rover

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Rover کاربر انجمن تک رمان

    ...مقابلش بر نداشته بود که با خم شدن قامت میگل و افتادن جسمش بر روی زمین، از جایش پرید. تکیه‌اش را از درخت گرفت و سراسیمه، به طرف او رفت. ۱. خانواده‌ای مربوط به جنایات سازمان یافته در منطقه‌ی کالابریا، ایتالیا ۲. شهرستانی نزدیک به ورشو، پایتخت لهستان #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی...
  8. Rover

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Rover کاربر انجمن تک رمان

    ...جواب داد: - تو فقط می‌تونی یه نوکر خوب برای سگ‌های سیسیلی باشی، همون چیزی که همیشه بودی! کریسانتا، با همان لبخند حک شده بر روی لبانش، اسلحه‌اش را بالا آورد و میگل را نشانه گرفت. - تو باید بیشتر از این برای زنده موندن التماس کنی، میگل سانچز! #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  9. Rover

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Rover کاربر انجمن تک رمان

    ...ل*ب‌هایش را گزید، به دومینیکا اشاره کرد و بی‌سر و صدا، از اتاق بیرون رفت. فقط کافی بود تا قبل از حرکت کاروان، خودش را به آن برساند و بعد از این که از رفتن دومینیکا مطمئن شد، به این قبرستان سلطنتی برگردد و سر از کار جانشینان دُن کارلو، در بیاورد. #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  10. Rover

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Rover کاربر انجمن تک رمان

    ...اتاقش خارج شد. به محض آن که درب اتاق را بست، به دیوار کنارش تکیه داد و پلک‌هایش را بر روی هم فشرد. پس از درنگ کوتاهی، چشمانش را باز کرد و زمزمه کرد: - زخم؟ پوزخند تلخی بر روی ل*ب‌هایش نشاند، تکیه‌اش را از دیوار برداشت و راه اتاقش را در پیش گرفت. زخم! #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی...
بالا