Usage for hash tag: اثر_حدیثه_شهبازی

ساعت تک رمان

  1. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...به میله‌های کنار دستش، چنگ زد. اخم‌هایش را درهم کشید و از روی صندلی بلند شد. میگل، با چهره‌ای دردمند بر روی زمین نشسته بود، بازوی زخمی‌اش را می‌فشرد و با غیظ به ایتن نگاه می‌کرد. ۱. یکی از شناخته شده‌ترین گونه‌های انگور برای تولید نو*شی*دنی. #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  2. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...فکر کن، دومینیکا. تا خروجش از نمازخانه، به او خیره ماند. کلمات « اجبار » و « وحشت » در مقابل چشمانش رنگ گرفتند و او را به سیاه‌چاله‌ای از افکار منفی، هل دادند. حالا، یک سوال دیگر هم به کلاف سردرگم ذهنش اضافه شده بود؛ چرا باید در اجبار زندگی می‌کرد؟! #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی...
  3. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...اصلا متوجه‌ی به پایان رسیدن مسیر کوتاهشان نشده بود. - یه خانواده‌ی قدرتمند، وابسته به وفاداری اعضای خودشه. - باج دادن یا وفاداری؟ ایتن، به چشمان خاکستری دومینیکا خیره شد و با اشاره به درب، گفت: - چطوره از همکارت بپرسی؟ ۱. لباس سنتی کشور چین #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  4. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...نجات از این مخمصه، اعتماد دارد اما همه‌چیز به ناگهان خ*را*ب می‌شود؛ مانند یک ساختمان نیمه کاره، مانند یک عمارت مجلل که بر روی لجن بنا شده باشد! آهی کشید و نگاهی به سالن پر از تجملات اطرافش کرد. او، صدای خ*را*ب شدن ر*اب*طه‌ی نه چندان زیبایشان را می‌شنید. #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  5. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...را از جیب شلوارش بیرون کشید و خیره به صفحه‌‌ی آن، دستش را برای دور نگه داشتن میگل، بالا آورد. قبل از اتصال تماس، انگشتش را با جدیت تکان داد و گفت: - این‌جا راحت باش؛ فقط... دردسر درست نکن! ۱. خانواده‌ی جنایات سازمان یافته وابسته به مافیای سیسیل #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  6. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...بودند، خودشان را عقب‌تر کشیدند و میگل را رها کردند. به محض آزاد شدن، با همان لبخند دندان‌نمای روی ل*بش، یک قدم باقی‌مانده را طی کرد و مرد را در آ*غ*و*ش کشید. - ایتِن، دوست من! ۱. برند پوشاک مردانه ایتالیایی ۲. برند جواهرسازی و عطر و ادکلن ایتالیایی #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  7. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...و پایش را بر روی پدال ترمز گذاشت. ماشین را در کنار محوطه‌‌ی جنگلی حاشیه‌ی بزرگراه نگه داشت و دست‌هایش را بر روی فرمان قرار داد. نفس عمیقی کشید و سرش را به دستانش تکیه داد. این بار هم همه چیز به نفع آن‌ها تمام شد. ۱. یکی از شهرهای شمال شرقی لهستان #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  8. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...بعد، به محض رؤیت اولین ماشین، پدال گ*از را فشرد و پیش از عبور آن از پیچ جاده، با نهایت قدرت به بدنه‌‌اش کوبید. طولی نکشید که ماشین پلیس از مسیر اصلی جاده منحرف شد و پس از برخورد با یکی دیگر از اتومبیل‌های همکار، به طرف س*ی*نه‌ی سنگلاخی تپه، روانه شد. #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  9. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...میگل پس از چند ثانیه، کمرش را صاف کرد و با لحن گرفته‌ای گفت: - فکر می‌کنم که باید برای برداشتن کیف مدارکم، به خونه برگردم. اوه، چه بدبیاری بزرگی! مرد، پوزخندی زد و با اشاره به بیرون ماشین، صدایش را بالا برد. - لطفا از ماشین پیاده بشید، همین الآن! #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  10. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...را کنار زد و دومرتبه به طرف درب رفت. قبل از بیرون رفتن از کلبه، ل*ب‌های خشکیده‌اش را از هم باز کرد و گفت: - تو برای کی مهم بودی که حالا این‌جایی، میگل سانچز؟ ۱. گونه‌ای از نو*شی*دنی‌ که در تاکستان‌های انگور شهر کنیاک در کشور فرانسه فرآوری می‌شود. #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
بالا