Usage for hash tag: ملینا_مدیا

ساعت تک رمان

  1. .Melina.

    کامل شده فورلسکت | ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...این ترکیب عشق. اکنون که فکر میکنم اگر تو اینجا بودی جذاب تر هم میشد فکر کن صدای تو با صدای باران! چه سمفونی قشنگی میشود، خودت دلت می‌آید جانت را نزاری برایش، من گوش میشوم و گوش میدهم تا دوباره صدایت را از دست ندهم. تا دوباره حسرت شنیدنش به دلم نماند. #دلنوشته_فورلسکت #ملینا_مدیا...
  2. .Melina.

    کامل شده فورلسکت | ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...که برایت می‌نویسم باد مانند سیلی سنگینی بر صورتم میزند و هوا چه عجیب بوی خوب پاییز را میدهد. با بوی پاییز انگار دوباره بدنم روح می‌گیرد و حالم تازه میشود. یادش بخیر! خاطره‌ها کهنه هم می‌شوند؟ من فکر نمی‌کنم اخه چند سالی هست که با یادت سپری می‌کنم. #دلنوشته_فورلسکت #ملینا_مدیا #انجمن_تک_رمان
  3. .Melina.

    در حال ویرایش رمان یوتوپیا | ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...- امیدوارم غذاها خوب شده باشه قرمه سبزی رو خودم درست کردم. عمه ریما موهای فانتزی قرمزش رو تکون داد و گفت: - اوه اره خیلی خوب شده، پس من میگم قرمه سبزیه چرا شوره نگو تو درستش کردی. همه به شوخی بی‌نمک ریما میخندن و بعد ریحانه با اخم میگه. - خیلی بامزه‌ای ریما. #یوتوپیا #ملینا_مدیا #انجمن_تک_رمان
  4. .Melina.

    کامل شده رمان آتشگرگیتی | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...برم حموم. شیر آب رو باز کردم خودم رو به قطرات آب سپردم. می‌تونستم آروم بشم ولی باز هم نه. فکر دختر ازیتا و آتش از ذهنم نمی‌رفت ولی... چه‌قدر شبیه خواهرم بود. چرا گفتم خواهرم؟ مگه آزیتا خواهرم بود؟ کدوم خواهری اخه این‌کار رو می‌کنه؟تو ذهنم سر خودم داد کشیدم. #آتشگر_گیتی #ملینا_مدیا #انجمن_تک_رمان
  5. .Melina.

    کامل شده فورلسکت | ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...پایانمان را به پایان برسانیم و من هنوزم به فکر آن پایان ناپایان غمگین هستم. گاهی دلم می‌گیرد که ما حتی نتوانستیم خداحافظی کنیم. غریب دلم تنگ است و تو دلیل غربت من هستی دلم می‌خواهد به خاطر اینکه با من خداحافظی نکردی نبخشمت تو را مقصر بدانم؟ دلم نمیاید! #انجمن_تک_رمان #دلنوشته_فورلسکت #ملینا_مدیا
  6. .Melina.

    کامل شده رمان آتشگرگیتی | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...با خودم روشن نبود. من بودم. آقای قربانی دستش رو زیر چونه‌اش گذاشت و گفت: - خب می‌دونم که الان حوصله‌اشون از حرف‌های ما سر رفته. به هر حال جوانن دیگه. به نظر من بهتره برن توی اتاق و یه‌کم با هم صحبت کنن تا بیشتر آشنا بشن با هم. آقای رادمهر شما نظرتون چیه؟ #آتشگر_گیتی #ملینا_مدیا #انجمن_تک_رمان
  7. .Melina.

    کامل شده رمان آتشگرگیتی | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...این‌همه سال دهنم رو بستی؛ دیگه نمی‌زارم. می‌خوام داد بزنم همه بفهمن تو چه‌قدر ع*و*ضی هستی. چقدر دلم رو شکوندی. لعنتی مگه دوستم نداشتی آتش؟ چرا؟ من رو گذاشتی رفتی؟ ولی بهت قول میدم انتقام تمام این روزها رو ازت می‌گیرم آتش! آتیشت میشم و می‌سوزونمت. - برو بیرون. #آتشگر_گیتی #ملینا_مدیا #انجمن_تک_رمان
  8. .Melina.

    کامل شده رمان آتشگرگیتی | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...تبریک بگن. البته همه شوک شده بودن. فکر نمی‌کردیم آتش و آزیتا بچه داشته باشن. البته دیگه الان ازیتا بی‌چاره که اون دنیاست اما خب آتش بابای خوبیه دیگه. خواستم بگم تو هم نمیای؟ دخترش اون‌قدر خوشگله و شبیه ازیتاست. آتش‌ هم که عاشق دخترشه. خدا برای هم نگهشون داره. #آتشگر_گیتی #ملینا_مدیا...
  9. .Melina.

    کامل شده رمان آتشگرگیتی | اثر ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...کردم و با اخم گفتم: - همونی که تو می‌خوری. - باشه. به سمت گارسون کرد و سفارش داد. - گیتی فکر کردی نمی‌دونم فکرت هنوز پیش آتشه؟ مثلاً من روان‌شناسم‌ها! با عصبانیت و کلافگی گفتم: - دیوونه شدی پرداد؟ من الان نامزدتم دیگه. دیگه چی می‌خوای؟ گفتم که دوستت دارم. #آتشگر_گیتی #ملینا_مدیا #انجمن_تک_رمان
  10. .Melina.

    در حال ویرایش رمان یوتوپیا | ملینا نامور کاربر انجمن تک رمان

    ...بخونم می‌خوام که دندون پزشک بشم. لبخند کم رنگی میزنه و با ناله میگه. - ریحانه من گشنمه. ریحانه با اخم میگه. - غذا اماده میشه. پسر فرید با کلافگی میگه. - ای بابا. بعد رو به من میکنه و میگه. - ببخشید یادم رفت اسمم ارسلان هستش. با لبخند گفتم: - خوشبختم ارسلان. #یوتوپیا #ملینا_مدیا #انجمن_تک_رمان
بالا