ساعت تک رمان

  1. TATA

    کامل شده دامگستران (بازگشت تاریکی)‌ | TATA کاربر تک رمان

    ...ایستاد و شانه‌ای بالا انداخت و گفت: - شاید کمک نیاز داشته باشه. او موهای اشراف‌زاده را در مشتش جمع کرد؛ صورتش را بالا آورد و شروع به چک زدن به چهره بی‌عیب و نقض جولیو کرد. همه منتظر بیدار شدن جولیو بودند که الیوت متعجب، گامی به عقب برداشت و گفت: - انگار خوابش سنگینه! #دامگستران‌بازگشت‌تاریکی
  2. TATA

    کامل شده دامگستران (بازگشت تاریکی)‌ | TATA کاربر تک رمان

    ...تو یه چشم به هم زدن ازم دور شد. سابین با مهربانی به او خیره شد و دستش را روی دست سرد کلارا که روی نرده‌های آهنی بالکن بود گذاشت. خون‌آشام با احساس گرمای دست شکارچی نگاهش را سمت او سوق داده و به چشمان طلایی مهربان او خیره شد. سابین به گرمی نجوا کرد: - همه‌چیز درست می‌شه. #دامگستران‌بازگشت‌تاریکی
  3. TATA

    کامل شده دامگستران (بازگشت تاریکی)‌ | TATA کاربر تک رمان

    ...را در مقابل خود یافت. با فشاری بر دیده‌هایش که سعی بر بهبود تاری داشت راهبان و کشیش‌هایی که در چهره‌شان هراس را جای داده و کتاب مقدسی که در دست‌هایشان با قدرت گرفته و آن را به س*ی*نه‌شان چسبانده بودند دید. از نگاه‌های آشفتە‌ی آن‌ها که پوشیده از حیرت و وحشت بود متعجب شد. #دامگستران‌بازگشت‌تاریکی
  4. TATA

    کامل شده دامگستران (بازگشت تاریکی)‌ | TATA کاربر تک رمان

    ...خودم رو بهت بگم؛ چون می‌دونم که تو همه‌‌ی‌چیزهایی که می‌دونی رو به خواهرت یا خانواده‌ات نمی‌گی! کاترین با چین بین ابروهایش به او خیره شده بود که دیان کمی جلو آمد؛ از پشتی صندلی فاصله گرفت. کاترین با کنجکاوی و حیرت به او خیره مانده بود که دیان زمزمه کرد: - ولادیس مونیز! #دامگستران‌بازگشت‌تاریکی
  5. TATA

    کامل شده دامگستران (بازگشت تاریکی)‌ | TATA کاربر تک رمان

    ...جدا شد و خیره در چشمان کلارا گفت: - من هم می‌خوام بهت کمک کنم؛ نباید از این بعد من رو بفرستی دنبال نخود سیاه. نینا با جدیت گفت: - هنوز نمی‌دونید چه کسی کاترین رو دزدیده؟ با عصبانیتی که در چشمان آبی یخی‌ کلارا به آرامی آشکار می‌شد گفت: - من نه، اما یه نفر هست که می‌دونه! #دامگستران‌بازگشت‌تاریکی
  6. TATA

    کامل شده دامگستران (بازگشت تاریکی)‌ | TATA کاربر تک رمان

    ...گفت: - چرا دیگه نمی‌خوای ما رو ببینی؟ نفس عمیقی کشیدم و به حالت دفاعی لیلی که گوشە‌ی پنجره ایستاده و به من خیره بود نگاه کردم؛ دیدن چهره شیرین و کودکانه لیلی در این وضعیت عصبانی لبخندی را بر لبانم آشکار کرد. نینا منتظر سخنی از طرف من و او بود که با نفسی عمیق شروع کردم. #دامگستران‌بازگشت‌تاریکی
  7. TATA

    کامل شده دامگستران (بازگشت تاریکی)‌ | TATA کاربر تک رمان

    ...شکارچی با تلنگری بر خود نگاه عمیق بین‌شان را در هم شکست. سمت میز مقابلش برگشت و خود را مشغول نشان می‌داد. کلارا با دیدن کاغذ قدیمی و پوسیده روی میز که در جعبه‌ای گران‌مایه محفوظ شده بود توجهش را جلب کرد. به سابین و مت نگاهی انداخت و با دیدن حواس‌پرتی آن‌ها کاغذ را برداشت...
  8. TATA

    کامل شده دامگستران (بازگشت تاریکی)‌ | TATA کاربر تک رمان

    ...اگر مشتاق اومدن به زیرزمین با یک شکارچی جاودان هستید می‌تونید بیاید! کلارا و مت با چشم‌های گشاد شده و چهره‌ای که هراس و حیرت در آن دویده بود خشکشان زده و به شکارچی بدجنس خیره شده بودند که سابین با قهقهه‌ای بلند که صدایش همچون خنده‌ای شیطانی در راهروی تاریک طنین‌انداز شد...
  9. TATA

    کامل شده دامگستران (بازگشت تاریکی)‌ | TATA کاربر تک رمان

    ...به کف زدن کرده و با کسلی گفت: - اوه عجب قدرتی واقعا جای قدردانی داره. یکی از مردها که با سرعت و زیرکی به گلوریل نزدیک شده بود با پشت دستش سیلی محکمی به صورت او کوباند. گلوریا با دردی فراوان روی زمین نقش بست دخترها جیغ‌کشان روی او خیمه زده و بلندش کردند تا عقب‌نشینی کنند...
  10. TATA

    کامل شده دامگستران (بازگشت تاریکی)‌ | TATA کاربر تک رمان

    ...هراسان سمت پنجره برگرداند و با دیدن اتومبیل نینا گلوریا و آلیس با نگرانی به آن خیره شدند. لیلی در ماشین را باز کرد و گفت: - خب، انگار واقعا داریم می‌ریم خونه یه ساحره. نینا خندید و به او که داشت ماشین را دور می‌زد نگاه کرد و گفت: - انقدر نگو ساحره لیلی، می‌خوای یکی بشنوه؟...
بالا