Usage for hash tag: غزل_معظمی

ساعت تک رمان

  1. aoi sora

    کامل شده سلاله جن و پری| غزل معظمی

    ...می‌فهمم که چرا جن و پری هیچ‌وقت نمی‌تونند با شادی و صلح کنار هم زندگی کنند و عاشق هم بشن! ما باید همیشه از هم منتفر باشیم تا هیچ‌وقت خیر و شر با هم درآمیخته نشوند؛ چون از سلالهٔ ما، هیولایی نابودگر به‌ وجود میاد و هر سه دنیا رو در هرج و مرج فرو می‌برد. #سلاله_جن_و_پری #غزل_معظمی #انجمن_تک_رمان
  2. aoi sora

    کامل شده سلاله جن و پری| غزل معظمی

    ...باریه که اون رو با چشم‌های خودم می‌دیدم. همه شیاطین و اون انسان نماها خواسته و ناخواسته تعظیم کردند. آرام جلو اومد، نگاهش به هاخان افتاد و با خشم گفت: - بی‌کفایت! و بدون این‌که ذره‌ای جابه‌جا بشه یا تکونی بخوره، هاخان رو به عقب پرت کرد و نزدیک اومد. #سلاله‌ی_جن_و_پری #غزل_معظمی...
  3. aoi sora

    کامل شده سلاله جن و پری| غزل معظمی

    ...یکی پس از دیگری روی زمین افتادند و جنگ برای چند دقیقه متوقف شد. آره خودشه! جواب داد. همشون رو از زیر نگاهم گذروندم. باید هم‌زمان بهشون وصل می‌شدم. چشم‌هام رو بستم و تمرکز کردم. در حدی قدرت ندارم که فرمان مرگ بدم؛ پس باید یه چیز ساده‌تر بگم؛ مثل: - تسلیم! #سلاله‌ی_جن_و_پری #غزل_معظمی...
  4. aoi sora

    کامل شده سلاله جن و پری| غزل معظمی

    ...که خودت گفتی، مثل یه فرزند برای مادرش برام گرم و دلنشین. حرفم رو قطع کرد و قاه‌قاه زد زیر خنده. - مادر و فرزند؟ دلنشین؟ نه، اشتباه نکن! منظورم از مادر این نبود که دوستت دارم، اتفاقاً برعکس من از پدر و مادرم نفرت دارم و می‌خوام با دست‌های خودم بکشمشون! #سلاله‌_جن_و_پری #غزل_معظمی...
  5. aoi sora

    کامل شده سلاله جن و پری| غزل معظمی

    ...قرار داشت، روی دو زانو نشست تا خودش رو هم‌تراز من کنه. سرش رو کمی کج کرد، مظلومانه نگاهم کرد و گفت: - من هیچ‌وقت مادرم رو ندیدم؛ اما تو اولین زنی بودی که من رو در آ*غ*و*ش کشیدی، پس یه جورایی می‌تونم تو رو مادرم بدونم. من هیچ چیزی رو نمی‌تونم فراموش کنم! #سلاله‌_جن_و_پری #غزل_معظمی #انجمن_تک_رمان
  6. aoi sora

    کامل شده سلاله جن و پری| غزل معظمی

    ...اون هیولاها بیشتر می‌شد و رسیدن به هدف رو سخت می‌کرد. چند شیطان و پری آتش و رود و یخ به کمکم آمدند؛ ولی باز هم تحت محاصرهٔ شدید دشمن بودیم، دورمون حلقه زده بودند و دو به تک حمله می‌کردند. همه به‌ جز من، خسته بودند و استقامت‌شون رو از دست داده بودند. #سلاله‌ی_جن_و_پری #غزل_معظمی #انجمن_تک_رمان
  7. aoi sora

    کامل شده سلاله جن و پری| غزل معظمی

    ...بود رو می‌شنیدی؟ - هوم، گمونم سر و صدا زیاد بود! - اون صداها عمدیه! همون‌طور که می‌دونستیم، اون‌ها همون قدرت من، یعنی تسخیر ذهن رو دارن؛ اما برخلاف من که مستقیم به ذهن افراد متصل میشم، اون‌ها با کمک صوت این کار رو می‌کنن؛ مثل راوِنا اولین پری ذهن! #سلاله‌ی_جن_و_پری #غزل_معظمی #انجمن_تک_رمان
  8. aoi sora

    کامل شده سلاله جن و پری| غزل معظمی

    ...من رساند و گفت: - جلوتر نرو، درگیری خیلی شدیده! اون‌ها به هیچ‌کس رحم نمی‌کنند! نفس عمیقی کشیدم و در جواب گفتم: - نگران نباش! یه نقشه دارم، فقط مسیر رو نشون بده و من رو به آدم برسون! واران نگاه معناداری بهم انداخت و گفت: - می‌سپرمش به خودت، دنبالم بیا! #سلاله‌ی_جن_و_پری #غزل_معظمی...
  9. aoi sora

    کامل شده سلاله جن و پری| غزل معظمی

    ...که انسانیت خود رو از دست داده بودند، از اول نبرد هدف خود رو پریان قرار داده بودند تا با خوردن خون‌شون، قدرت‌شون رو تصاحب کنند؛ اما صف‌آرایی ارتش‌مون طوری بود که هر پری رو سه جن احاطه کرده بودند و اون پری از داخل حصار، جنیان رو با قدرتش حمایت می‌کرد. #سلاله‌_جن_و_پری #غزل_معظمی #انجمن_تک_رمان
  10. aoi sora

    کامل شده سلاله جن و پری| غزل معظمی

    ...نیستند؛ اون‌ها هم خون‌آشام و از خون من هستند. - تو تمام اون آدم ها رو کشتی، بعد حرف از عذاب وجدان هم می‌زنی؟ - آره، درسته! تک‌تک اون‌ها رو من کشتم؛ اما چون نمی‌خواستم بمیرن از خون خودم به اون‌ها دادم تا زندگی‌هاشون جاودانه بشه. من قلب مهربونی دارم! #سلاله‌ی_جن_و_پری #غزل_معظمی #انجمن_تک_رمان
بالا