ساعت تک رمان

  1. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    ...سوار اسبم شدم و به طرف خونه‌ی جاشوا و کلوئی رفتم. یکم بعد که رسیدم، نامه رو انداختم توی حیاط خونه‌شون اما همین‌ که خواستم برم، چشمم خورد به اگنس که با ترس داشت نگاهم می‌کرد. تا خواست جیغ بکشه، از اسب پریدم پایین و دستم رو محکم گرفتم جلوی دهانش. #اِلف‌ها_در_باد_نمی‌رقصند #الهه_کریمی‌...
  2. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    ...ب*دن و همشون همدیگه رو بِدَرَن! من‌ که انتقام خودم رو گرفتم و دیگه هم هیچ‌وقت این‌جا برنمی‌گردم. می‌مونه ثروت ادوارد که اون هم بعدا تصمیم می‌گیرم چی‌ کار کنم باهاش. الان به تنها چیزی که نیاز دارم، رفتن از این‌جاست. توی این شهر، تنفس برام سخته. #اِلف‌ها_در_باد_نمی‌رقصند #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک_رمان
  3. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    ...وقتی بچه بودند، یه آواز مخصوص به خودشون رو داشتن و گاهی از شب‌ها اون آواز رو می‌خوندن. بعضی از شب‌هایی که ماه توی آسمون پیدا نیست و همه‌جا رو تاریکی گرفته، صدایی خوش آوا از اون چاه بیرون میاد. قطعا اونی که درون چاهه، ژاکلینه. هیچ‌کس شک نداره. #اِلف‌ها_در_باد_نمی‌رقصند. #الهه_کریمی‌...
  4. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    ...عجیب غریبش، یک چیزهایی گفت و بعد پر قو رو کشید روی صورتم و دستام. چند لحظه بعد کنار رفت و موگلی اومد روبه‌روم ایستاد و با عصبانیت گفت: - تو یک نقشه توی دستت داشتی، می‌دونی نقشه چیه؟! چرا از قسمت غربی جنگل سر در آوردی؟ هیچ می‌دونی این‌جا کجاست؟ #اِلف‌ها_در_باد_نمی‌رقصند #الهه_کریمی‌...
  5. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    ...انگاری تقدیر من این بود که توی آتیش بسوزم. شال دور گردنم رو باز کردم و گرفتم دور د*ه*ان و بینیم و همون‌جا کف کلبه افتادم. نفسم لحظه به لحظه می‌گرفت و پو*ست تنم گُر گرفته بود. آتیش هم لحظه به لحظه داشت اوج می‌گرفت. این‌قدر سرفه کردم تا بی‌هوش شدم. #اِلف‌ها_در_باد_نمی‌رقصند. #الهه_کریمی‌...
  6. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    ...- جدی میگی موگلی؟ ولی توی نقشه که زده از این طرف. - می‌دونم ولی مسیر درست سمت چپه. بعد از اون دقیقا طبق نقشه پیش برو، این دستور حاکمه. - باشه. تو خوبی؟ احساس می‌کنم یکم هیجان زده‌ای. - نه، خوبم. به راهت ادامه بده ابیگل. امیدوارم موفق باشی دختر. #اِلف‌ها_در_باد_نمی‌رقصند #الهه_کریمی‌...
  7. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    ...رفت و بازش کرد. همین لحظه، اگنس اومد توی خونه و با گریه گفت: - آدری، رگنار، شما رو به خدا قسم میدم به رمی و ادوارد کمک کنین. من نمی‌دونم چی شده ولی سمنتا و جاشوا نقشه کشیدن که به مردم بگن رمی و ادوارد ببرینه هستن. می‌خوان مردم اون‌هارو بُکُشن! #اِلف‌ها_در_باد_نمی‌رقصند. #الهه_کریمی‌...
  8. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    ...می‌کرد خودم تصمیم گرفتم قهوه هارو ببرم واسشون. به طرف پله‌ها رفتم که برم طبقه‌ی بالا که با شنیدن اسم رمی، سرجام متوقف شدم. اهل گوش وایستادن نبودم اما چون اسم رمی اومد، باید می‌فهمیدم موضوع از چه قراره. هر چه هم که نباشه، اون رفیق معشوقمه! #اِلف‌ها_در_باد_نمی‌رقصند #الهه_کریمی‌فرد #انجمن_تک_رمان
  9. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    ...من اشتباه کردم. من حواسم بهشون نبود. خودم می‌گردم پیداشون می‌کنم. - اگه ببرینه بهشون حمله کرده باشه یا اون‌هارو خورده باشه چی؟ ها؟! به مسیح قسم خودم می‌کشمت جاشوا! جاشوا دندون قروچه‌ای کرد. سیلی محکمی به کلوئی زد و با عصبانیت از خونه خارج شد. #اِلف‌ها_در_باد_نمی‌رقصند #الهه_کریمی‌...
  10. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    ...تایلر با کسی ازدواج کنه، تمام قدرت جادوی مادرش از بین میره. من و تایلر که خیلی همدیگه رو دوست داشتیم، قرار گذاشتیم باهم ازدواج کنیم اما تا مادرش فهمید، سریع این گر*دن‌بند رو انداخت گردنم و من به اژدها تبدیل شدم. از اون اتفاق پنج ساله می‌گذره. #اِلف‌ها_در_باد_نمی‌رقصند #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک_رمان
بالا