ساعت تک رمان

  1. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    ...تموم نشده بود و حالا یک مرد دیگه جای من، دست‌های اگنس رو گرفته بود و باهاش می‌رقصید. خسته‌تر و دپ‌تر از این بودم که به این مسئله اهمیت بدم. وضعیت رمی بدجوری به‌همم ریخته بود. باید این‌جا پیشش بمونم تا صبح که حالش خوب بشه و دست‌هاش رو باز کنم. #اِلف‌ها_در_باد_نمی‌رقصند #الهه_کریمی‌...
  2. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    ...با لبخند زدن به روش و باز و بسته کردنِ چشمام بهش اطمینان دادم که کاری بهش ندارم. نزدیکش شدم و پیراهنش رو در آوردم از تنش. ازجایی که پاره شده بود، چنگ انداختم و پاره‌ش کردم. دست‌های رمی رو توی دستم گرفتم و با پیراهنش، دست‌هاش رو به تخت بستم. #اِلف‌ها_در_باد_نمی‌رقصند #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک_رمان
  3. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    ...به جز من هیچ‌کس رو نداره. ترتیب دادن ازدواج اون با اگنس، حداقل کاری هست که می‌تونم براش انجام بدم. هرچی هم که باشه، من رفیقشم و باید هواش رو داشته باشم. - بهترین کار رو می‌کنی، الایجه خیلی به اگنس وابسته‌ست. مطمئنم با هم خیلی خوش‌بخت میشن. #اِلف‌ها_در_باد_نمی‌رقصند #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
  4. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    ...پریدم و با خوشحالی گفتم: - کتابی که خیلی دوسش داشتم. بالأخره پیداش کردی رمی؟ ایول بابا! کتابی که یک عمر دوست داشتم داشته باشمش. این بهترین هدیه‌ای بود که امشب دریافت کردم. همین لحظه یه صدا‌ی آشنا بهمون نزدیک شد: - پس هدیه‌ی من چیه رمی خان؟ #اِلف‌ها_در_باد_نمی‌رقصند #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
  5. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    ...بر بیام. - مطمئناً با این سخت گیری‌هاش، تو عروس خودش میشی، نه پسرش. همین لحظه کنزو رو شونه‌ی رگنار نشست و گفت: - آروم‌تر بگین این‌ها رو! الان یهو دیدین سر و کله‌ش پیدا شد و اومد همین‌جا همه‌مون رو بسته بندی کرد. با این حرف کنزو، همه‌ خندیدیم. #اِلف‌ها_در_باد_نمی‌رقصند #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک_رمان
  6. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    ...به راهم ادامه دادم اما بی‌فایده بود، انگاری مادر یک قطره آب شده بود و توی دریا رفته بود. همین‌طور که اشکام پی‌ در پی می‌ریخت، با خودم گفتم: - حالا چی کار کنم؟ مادرم رو از توی این شهر درندشت از کجا پیدا کنم؟ خدا جون، اون گم‌‌ شده. کمکش کن. #اِلف‌ها_در_باد_نمی‌رقصند #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک_رمان
  7. الهه کریمی

    کامل شده اِلف‌ها در باد نمی‌رقصند | الهه‌ کریمی

    ...راهی جنگل می‌شود. در همان شب اتفاقی شوم رخ می‌دهد که رمی را به موجودی خبیث بدل می‌کند. ابیگل در راه نجات رمی، راهی سفری می‌شود که عصاره‌ی درمان را دریابد لاکِن در این مسیر ماجراجویانه، تقدیر به‌هم می‌ریزد تا در جایگاه اصلی خود قرار گیرد. #اِلف‌ها_در_باد_نمی‌رقصند #الهه_کریمی #انجمن_تک_رمان
بالا