Usage for hash tag: ققنوس_نحس

ساعت تک رمان

  1. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...معشوقه‌ش بشی! فقط لحظه شماری می‌کنم واسه وقتی که شریکی‌یه شرکت توی برلین راه بندازیم! -هنوز اینکه اولشه؛ ببین افشین کاری می‌کنم سیروس تو سطل زباله‌ها دنبال نون بگرده همه‌ی دار و ندارش رو از چنگش در می‌ارم و توی تک به تک شرکت‌های خارجی سرمایه‌گذاری می‌کنم. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
  2. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...نداره که با عزت بمیره یا حتی اعضاش رو در بیاریم، این احمق رو بندازین تو قفس تمساح تا بفهمه چطور به گور پدرش خندیده! همه‌مون با حیرت چشم دوختیم به سیروس و دکتر از شدت شوکه شدن داشت کم کم پس می‌یوفتاد. سیروس داد زد: - مگه کری شاهرخ؟ گفتم بندازش تو قفس تمساح! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک_رمان
  3. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...دادنشون داشت به هم می‌خورد. -آره عشقم حتماً مراقب خودم هستم. - خیلی خب، می‌بینمت! همگی بلند شدیم و هاتف رفت دنبال کارش، دریا هم خداحافظی کرد و رفت بیرون من و سیروس هم رفتیم توی حیاط و بعد از اینکه نشستیم توی ماشین، شاهرخ حرکت کرد سمت جهنمی به نامِ خونه باغ` #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌...
  4. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...من آماده‌م هرکاری که بگین رو انجام بدم من و تو اون و نابودش می‌کنیم! تا حالا اون تماشا کرده هرچقدر آدم رو نابود کرده حالا خودش باید سوژه بشه. -منتظر باش من‌یه کاری دارم انجامش می‌دم و نقشه‌م رو بهت می‌گم! فقط روزی که با دستای خودم پوستش رو بکنم روز محشره! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
  5. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...لبه دار کنارش افتاده که ازش خون می‌چکه! همون شب بود که من کل خونواده‌م رو از دست دادم و من رو بردن پرورشگاه! من از همون موقع به جلال شک کردم که توی کشته‌شدن پدربزرگم و مادرم و پدرم دست داشت چون هرطور به ماجرا‌ها نگاه می‌کردم‌یه سرش به جلال مربوط می‌شد! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌فرد #انجمن_تک_رمان
  6. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...رفت بیرون کلاهش اونقدر پایین بود که صورتش رو ندیدم سریع دویدم توی خونه‌مون و دیدم‌یه کلاه لبه دار مشکی کنار ویلچر پدربزرگم افتاده و گلوی پدربزرگم بریده شد و خونریزی می‌کنه! اون موقع انقدر ترسیدم که کلاه رو پیش خودم نگه داشتم و هیچ‌وقت به کسی حرفی نزدم! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
  7. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...فقط آدرسش رو بده تا خودم آتیشش بزنم. عماد با جدیتِ تمام گفت: - خودم تا آخرین قطره‌ی خونم تلاش می‌کنم تا نابودش کنم و به خاک سیاه بشونمش کاری می‌کنم که آرزو کنه بمیره! -آروم باش بابا؛ الان آدرسش رو داری می‌دونی کجاست؟ -همه چیز رو راجبش می‌دونم؛ همه چیز رو! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
  8. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...هم یک عمر باید عذاب بکشی. طعم تمام بدبختی‌هایی که من چشیدم رو تو هم باید بچشی تمام عذاب‌هایی رو که من ذره ذره لمس کردم تو هم باید لمس کنی و بفهمی درد و رنج چیه! خوشبختیت رو ازت می‌گیرم و بیچاره‌ت می‌کنم جوری که برای مردنت التماسم کنی و به پام بیوفتی سیروس! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک_رمان
  9. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...من دودمان همتون رو به آتیش می‌کشم. توی احمق چطور دیشب این رو نفهمیدی؟ هاتف آب دهانش رو قورت داد و گفت: -دیشب درگیر شدیم اصلاً وقت نشد ببینم چند نفر زنده موندن امروز متوجه شدم. - تا یک ساعت دیگه فرصت داری بفهمی اون کیه و چی سرش اومده. وگرنه خونت پای خودته. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
  10. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...خونه دکتر رو خبر کردیم گلوله رو از پای بن‌صدرا خارج کرد و یکم که حالش خوب شد به سیروس گفت دیگه از این به بعد باهاش کار نمی‌کنه و با تنها نفر از افرادش که زنده مونده بود محموله‌ش رو برداشت و با کشتیش برگشت قطر؛ ما و افرادمون هم که صبح زود با قطار برگشتیم. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک_رمان
بالا