Usage for hash tag: ققنوس_نحس

ساعت تک رمان

  1. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...من و هاتف و دریا و خود سیروس، از این ماجرا خبر نداشت وقتی کار من و هاتف نیست یعنی کار دریاست! خاتون بیچاره هم به خاطر این دختره‌ی ع*و*ضی کشته شد. وقتی یاد اون شب می‌یوفتم جیگرم آتیش می‌گیره وقتی یاد اشک‌ها و التماس‌هاش به سیروس می‌یوفتم قلبم از جا کنده میشه! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌...
  2. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...به تنهایی هیچ کاری ازش ساخته نبود و به سلابه کشوندن سیروس هم کار آسونی نبود. تیرداد فقط منتظر این بود که با کمک پدرش‌یه نقشه‌ی توپ برای سیروس بکشه و بتونه وارد اون عمارت بشه برای همین چشم از قاب عکس برداشت و به این فکر کرد که چطور می‌تونه وارد عمارت بشه! ! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌...
  3. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...دادیم و بهشون گفتیم عاشقشون شدیم، تنها چهره‌ی این دوتا نیست که شرقی و غربیه! ما همزمان با هشت تا دختر دیگه هم بودیم اوناهم قیافه هاشون خوب بود خب اونا رو بفروشیم به گرجی‌ها! - بابام پول هر ده نفر رو گرفته اون وقت ما هشت نفر تحویل بدیم توهم زدی تو رازمیک؟ #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک_رمان
  4. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...به خدمتکار‌ها که داشتن با ترس سیروس رو نگاه می‌کردن با تیری که شلیک شد نگاهم رو از دریا برداشتم و جیغ بلندی کشیدم که متوجه شدم سیروس توی مغز یکی از خدمتکار‌ها شلیک کرده و خون داره از سرش مثل جوی آب راه می‌یوفته! با دیدن این صح*نه قلبم برای چند ثانیه نزد. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
  5. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...اسم سیروس رو نیار که من از ترس نزدیکه تو شلوارم بارون بیاد! - به نظرت باهامون چی‌کار می‌کنه؟ - اگه نکشتمون قطعاً دارمون می‌زنه! - منطقیه! هاتف کلافه‌وار دستی توی موهاش کشید و سرش رو به شیشه‌ی ماشین تکیه داد؛ دیگه تا رسیدن به عمارت هیچ کدوم مون حرفی نزدیم! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک_رمان
  6. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌کردم رفتم توی اتاقی که هاتف داخلش بود. دیدم هاتف روی تخت دراز کشیده و داره ناله های‌ریزی می‌کنه و عرق روی پیشونیش جمع شده! بهش نزدیک شدم که گفت: - تشنمه! - خون زیادی از دست دادی واسه همین تشنه‌ت میشه الانم زیاد خوب نیست آب بخوری! برات مثل سم می‌مونه. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
  7. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...داشت خون‌ریزی می‌کرد ثابت موند؛ بعد ازاون سریع اومد پیشمون و با اضطراب گفت: - چی‌شده؟ - تیر خورده هاتف! با ناخدا بلندش کنین ببریدش تو قایق! شاهرخ بالاتنه‌ی هاتف رو بلند کرد و ناخدا هم در حالی که از ترس مثل بید میلرزید مچ پا‌های هاتف رو گرفت و بردنش تو قایق. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌...
  8. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...اضافه شدن یک صدای گوش خراش که هر لحظه بیشتر می‌شد این حس رو کاملاً از بین برد. به سمت دیگه‌ی لنج رفتم تا منبع صدا رو پیدا کنم که دیدم چند تا قایقِ تند رو به سرعت دارن بهمون نزدیک میشن. آب دهنم رو قورت دادم و دویدم توی کابینِ چوبی و گفتم: - هاتف پلیس‌ها! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک_رمان
  9. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...یک گوشه چشم از کارم بود. من باید ریحانه و ستار رو به آتیش می‌کشیدم همون‌طور که اونا قلبم رو به آتیش کشیدن، البته هیچ‌وقت رفاقتم رو با ستار به‌هم نزدم و بهش گفتم که دیگه ریحانه رو دوست ندارم و هر دوشون رو بخشیدم. غافل از این‌که برای نابودیشون نقشه‌ها داشتم! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌...
  10. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...بود و پشت رول نشسته بود، هاتف هم داشت وسایلش رو توی جعبه می‌ذاشت رفتم سمت ماشین و وسایلم رو توی صندق عقب گذاشتم همین موقع سیروس و دریا اومدن توی حیاط. من نمی‌دونم این نکبت خواب نداره که بیست چهاری از کنار سیروس تکون نمی‌خوره؛ رفتاراش دیگه خیلی مشکوکه برام! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌...
بالا