...که چند قطره خون از سقف بالای سرش چکید تو صورتش؛ سیروس دست کشید توی صورتش و متوجه شد دستش خونیه؛ بالا رو نگاه کرد دیدیه گوشه از دیوار که به اندازهی نیم متر شکستگی داره، ازش خون میچکه پایین!
-مثل اینکه همه رو جمع نکردی هاتف!
این رو گفت و رفت طبقهی بالا!
#ققنوس_نحس
#الهه_کریمی
#انجمن_تک_رمان