Usage for hash tag: ققنوس_نحس

ساعت تک رمان

  1. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...که هاتف طوریش بشه، دلم می‌خواست برم ارمنستان و به معنی واقعی جمله، سر ساغر گور به گور شده رو بِکَنم! حتی امروز هرچی به میلا زنگ زدم گوشیش رو جواب نمی‌داد وگرنه دست می‌کردم تو گوشی و ساغر رو جر می‌دادم؛ دنیا مثل این آدم پر درد سر به خودش ندیده تا حالا! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
  2. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...بهت بدم تو منو تحویل پلیس نمی‌دی؟ - باید باور کنی؛ مجبوری باور کنی! -بسه دیگه خودت رو خسته نکن من حرفی نمی‌زنم. اگه بهت آدرسش رو بدم سیروس من رو می‌کشه من هیچی نمی‌گم، من رو دستگیر کن! عماد با نقشه‌ای که تو سرش داشت، لبخند ژکوندی زد و گفت: -باشه خودت خواستی. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌...
  3. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...که چند قطره خون از سقف بالای سرش چکید تو صورتش؛ سیروس دست کشید توی صورتش و متوجه شد دستش خونیه؛ بالا رو نگاه کرد دید‌یه گوشه از دیوار که به اندازه‌ی نیم متر شکستگی داره، ازش خون می‌چکه پایین! -مثل اینکه همه رو جمع نکردی هاتف! این رو گفت و رفت طبقه‌ی بالا! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
  4. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...که حواسش به افراد عماد بود، گفت: -نگران‌نباش مطمئنم به زودی می‌رسن. -دیگه کِی؟ وقتی دستیگر شدیم؟ عماد فریاد زد: - اسلحه هاتون رو بندازین و تسلیم بشین دیگه هیچ راهی به جز این ندارین. و بعد آروم از پشت ضایعات آهنی اومد بیرون و به طرف کامیون سیروس قدم برداشت. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌...
  5. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...برات یورو آماده کردم که هم حجم پول‌ها کم بشه هم حملش آسون‌تر. -الان جا داره که من خودم بگم احسنت! این رو گفت و خنده‌ی بلندی کرد و بعد رو به هاتف دستور داد کامیون رو خالی کنه. بن‌صدرا هم به افرادش دستور داد به هاتف کمک کنن و بسته‌های شیشه رو جا به جا کنن! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌فرد...
  6. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌کنیم! به پایین خیره شدیم دیدم‌یه کامیون کنار ساختمونه و توش پر از میوه و سبزیجاته. همین لحظه پلیس رسید بالا پشت بوم و ماشه‌ی تفنگش رو کشید و اول سمت من نشونه گرفت تا خواستیم حرکتی کنیم که شلیک کرد و رازمیک اول من رو هل داد پایین و خودش هم پرید پایین. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
  7. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...رو بهت می‌دم خب! - خیلی خوب مگه من حرفی زدم؟! دارم در شون می‌ارم دیگه. بعد از این خم شدم بند کفشام رو باز کردم و بسته‌های کوچیک مواد رو در آوردم ریختم توی کوله پشتی! بعدش دست کردم توی جیبام داشتم یکی یکی درشون می‌اوردم که‌یهو صدای آژیر ماشین پلیس اومد. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
  8. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...احمق! اگه سیروس و دار و دسته‌ش‌امشب گیر بیوفتن تقاصش رو باید من پس بدم این ساغر خنگ دردسر ساز فقط می‌خواد انتقام بگیره و ضربه بزنه دیگه به عواقب کارش فکر نمی‌کنه آخه دختره‌ی بی‌شعور به اینم می‌گن انتقام گرفتن؟! فقط با این کارهاش داره من و تو مخمصه میاندازه. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌...
  9. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...و بدون اینکه جهانگیر یا کسی دیگه‌ای من رو ببینه اون رو از ساختمون سه طبقه هل دادم پایین و خیلی سریع فرار کردم اما بر خلاف تصورم جهانگیر نمرد و فقط قطع نخاع و خونه نشین شد، و کل کار و کاسبیش رو که خرید و فروش ساختمون بود با چندتا مغازه، ستار به دست گرفت! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک_رمان
  10. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...سیروس هیچ وقت گیر پلیس نمی‌فته واسه همین اون رو لو دادم، ملودی تو رو خدا زنگ بزن‌یه جوری بهشون بفهمون معامله‌ی‌امشب رو کنسل کنن وگرنه... ملودی با فریاد گفت: -خفه شو! با این کار‌های احمقانه‌ت تو آخر، سر همه‌مون رو به باد می‌دی! خیلی سبک مغزی ساغر. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌[/ASH] #انجمن_تک_رمان
بالا