• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان عاشقانه و جنایی کاراکال به قلم حدیثه شهبازی کلیک کنید
  • خرید رمان عاشقانه، غمگین، معمایی دلداده به دلدار فریبا میم قاف کلیک کنید

Usage for hash tag: مهدیس_امیرخانی

ساعت تک رمان

  1. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته دلنوشته سیلاژ| مهدیس امیرخانی

    ثانیه‌ها، دقیقه‌ها، ساعت‌ها یا شاید هم ماه‌ها بدون تو در گریز‌ند! با نگاهی زیرچشمی به تقویم، خیره به قاب روی طاقچه‌ام! آخرین لبخند‌ت هم در آن تصویر خشک شد! نه؟! من هم خشک و پژمرده شده‌ام، درست پس از تو! #انجمن_تک_رمان #مهدیس_امیرخانی #دلنوشته_سیلاژ
  2. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته دلنوشته سیلاژ| مهدیس امیرخانی

    رفته‌ای ولی؛ گوش‌هایم صدایت را، ل*ب‌هایم اسمت را، چشم‌هایم صورتت را، تنم آغوشت را و مشامم عطرت را هرگز فراموش نخواهد کرد! #انجمن_تک_رمان #مهدیس_امیرخانی #دلنوشته_سیلاژ
  3. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته دلنوشته سیلاژ| مهدیس امیرخانی

    ...ژانر: تراژدی، عاشقانه بدایت: شب است و نیستی و پس از جای تهی‌ات، خو گرفته‌‌ام با عطر جامانده از تو که فریاد می‌زند؛ اندکی پیش برای من بودی! گفته بودمت که شب‌های بی‌تو چه طولانی است؟ می‌دانستی و رفتی؟ مرحبا! به راستی، می‌دانستی که عطرت رایحه زندگی بود؟ #انجمن_تک_رمان #مهدیس_امیرخانی...
  4. آفتــابــ گــردوݩ

    درحال تایپ رمان افول خور| مهدیس امیرخانی کاربر انجمن تک رمان

    ...دست این مردک آرامش نداشت. سپهراد که پاسخی از جانب خورشید دریافت نکرده بود داد زد: - طلایی خانم، میشه حالا اون رو تو از ما ندزدی؟ بزاری یکم ویتامینD بهمون برسه؟ و باز هم زد زیر خنده. خورشید سری به تاسف تکان داد. معلوم نبود سر ظهری سپهراد چه مصرف کرده است! #انجمن_تک_رمان #مهدیس_امیرخانی...
  5. آفتــابــ گــردوݩ

    درحال تایپ رمان افول خور| مهدیس امیرخانی کاربر انجمن تک رمان

    ...محمد در جیب خورشید چپانده بود و در برابر تعارف تکه پ*اره کر*دن‌های خورشید چشم‌غره رفته بود. خورشید سوار پیکان قرمز رنگ حاج جبیب که به شهر می‌رفت شد و سرش را به پنجره تکیه داد. بوی عجیبی در ماشین پیچیده بود‌. بوی بنزین که با چوب و رطوبت هوا آمبخته شده بود. #انجمن_تک_رمان #مهدیس_امیرخانی #افول_خور
  6. آفتــابــ گــردوݩ

    درحال تایپ رمان افول خور| مهدیس امیرخانی کاربر انجمن تک رمان

    ...یک بهشت واقعی بود. بهشتی به پهنای لبخندش! نشستن بی‌بی در کنارش را از صدای النگوهایش متوجه شد و اندکی بعد انگشتان چروک شده بی‌بی لابه‌لای موهای نم دارش به حرکت در آمد. انگار که عطر بی‌ی‌اش جانی تازه باشد پاک گشود و قربان صدقه‌های بی‌بی را بر جان کشید. #انجمن_تک_رمان #مهدیس_امیرخانی #افول_خور
  7. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته تاسیان من | مهدیس امیرخانی کاربر انجمن تک رمان

    تاسیان جان! امشب زیرلب بهترین‌ آرزوها را برایت نجوا می‌کنم و و ای‌کاش بهترین آرزوی قلب مهربانت، من باشم! به راستی! گفته بودم امروز آرزو بر جوانان عیب است؟! #انجمن_تک_رمان #مهدیس_امیرخانی #تاسیان_من
  8. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته تاسیان من | مهدیس امیرخانی کاربر انجمن تک رمان

    اویی که حرام کرد نگریستن بر نا*مح*رم را، نمی‌دانست آن نا*مح*رم، محرم‌تر است از تمام محرمان عالم، برای دل‌دادگان بی‌نوا؟! آخر می‌دانی چیست تاسیان جان؟! تو با چشمانت خطبه عشق خواندی بر قلبم! #انجمن_تک_رمان #تاسیان_من #مهدیس_امیرخانی
  9. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته تاسیان من | مهدیس امیرخانی کاربر انجمن تک رمان

    ...در هیاهوی روز و شلوغی‌هایش گم گشته‌ام! گویی من و شهر و مردم‌ باهم غریبه‌ایم! نگاه‌‌های براقشان می‌ستاند قلب را ز س*ی*نه‌ام، ولی نمی‌دانند که س*ی*نه‌ام فارغ از دلی است که پیش توست! تاسیانم! من امروز تنها و تنها یک چیز در خیالم باقی‌ست؛ چیزی به نام یاد تو! #انجمن_تک_رمان #مهدیس_امیرخانی #تاسیان_من
  10. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته تاسیان من | مهدیس امیرخانی کاربر انجمن تک رمان

    تاسیان من! امشب کار از داستان لیلی‌ و مجنون‌ و آن فرهاد کوه‌کن گذشت! من امشب ترک خود کرده‌ام، در جدال دوست داشتنِ؛ تو! #انجمن_تک_رمان #تاسیان_من #مهدیس_امیرخانی
بالا