...دو تقه به در زدم و بعد از شنیدن "بفرمایید" آرام دستگیره را پایین کشیدم، کمی لای در را باز کردم، خنکی اتاق بیرون آمد، از لای در چیزی مشخص نبود، فقط یک کمد و یک چوب لباسی پر از لباس دیده میشد، در را بیشتر باز کردم و بالاخره وارد اتاق شدم.
#ده_روز_پس_از_حادثه
#زهرا_جعفریان
#انجمن_رمان_نویسی_تک_رمان