همگانی ★شب هـــای محــــال★

[Bʀɪʟᴀ Sᴛᴇʟʟᴏ]

تصور کن که
شب باشد تو باشی
حضور سبز احساسی نهانی...


#هما_کشتگر

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Bʀɪʟᴀ Sᴛᴇʟʟᴏ]

پایان انتظار

مرا هزار امید است و هر هزار تویی
شروع شادی و پایان انتظار تویی

بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت
چه بود غیر خزان‏ها اگر بهار تویی

دلم ز هرچه به غیر از تو بود خالی ماند
در این سرا تو بمان! ای که ماندگار تویی

شهاب زود گذر لحظه های بوالهوسی است
ستاره ای که بخندد به شام تار تویی

جهانیان همه گر تشنگان خون منند
چه باک زان همه دشمن، چو دوستدار تویی

دلم صراحی لبریز آرزومندی است
مرا هزار امید است و هر هزار تویی

#سیمین_بهبهانی​

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Bʀɪʟᴀ Sᴛᴇʟʟᴏ]

ماییم‌ و ‌شبِ تار و غم ‌یار و دگر هیچ
صبرِ کم ‌و ‌بی ‌تابیِ‌ بسیار و دِگر هیچ...

#عرفی‌شیرازی

‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[hasti]

میشود چشم هایت برای من باشد؟
و من سالها در برَهوتی کنار چشمهایت بنشینم
نگاهش کنم...!
میشود چشمهایت فقط من را...
فقط من را ببیند؟
با من بخندد...
با من بگریَد؟
میشود حق من از این دنیا و آدمهایش فقط آن گویِ زیبایِ روی صورتت باشد؟

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[hasti]

شبان آهسته می گریم
که شاید کم شود دردم؛
تحمل می رود
اما
شب غم سر نمی آید...



#اخوان_ثالث

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[hasti]

چشم ها را می توان
بست و ... ندید

یا نخواست ...
یا نگفت ...

چه کنیم ، با هجومی
که نامش ...
"یاد" ، است
‎‌‎‌‌‌‌

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[hasti]

خوشا دلی که مدام
از پی نظر نرود

به هر درش که بخوانند
بی‌خبر نرود....

#حافظ

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[hasti]

ایکه نزدیک تر از جانی...
و پنهان زِ نگه...

هجر تو خوشتر آید...
ز وصال دگران...


#اقبال_لاهوری

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Bʀɪʟᴀ Sᴛᴇʟʟᴏ]

از دیده برون مَشو که نوری ...
وز س*ی*نه جدا مشو که جانی ...


• مولانا

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Bʀɪʟᴀ Sᴛᴇʟʟᴏ]

گویند سرانجام ندارید شما ،
ماییم که بی‌ هیچ سرانجام خوشیم !


• حضرت مولانا

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان