• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان ترسناک.فانتزی.عاشقانه‌ مَسخِ لَطیف به قلم کوثر حمیدزاده کلیک کنید

اشعار کودکانه مذهبی

  • نویسنده موضوع A_h
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 5
  • بازدیدها 300
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

A_h

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
3,158
لایک‌ها
7,090
امتیازها
123
محل سکونت
میان یک عالمه رمان
وب سایت
forum.taakroman.ir
کیف پول من
65
Points
0
من بچه شیعه هستم
خدا را می پرستم
خدای پاک و دانا
مهربان و توانا
پیامبرم محّمد (ص)
که با او قرآن آمد
دین را به ما رسانده
او ما را شیعه خوانده
دختر او زهرا (س) بود
فاطمه کبرا بود
فدای دین شد جانش
لعنت به دشمنانش (۲)
در روز عید غدیر
بر ما علی (ع) شد امیر
امیر مومنین است
امام اوّلین است
امام دوّم ما
بخشنده بود و تنها
نام ایشان حسن (ع) بود
صبور خوش سخن بود (۲)
حسین که شاه دین است
امام سوّمین است
شهید کربلا شد
تربت او شفا شد
وقتی که آب می خورم
بر او سلام می کنم (۳)
چهارم امام سجّاد (ع)
به ما دعاها یاد داد
هر یک از آن دعاها
پُر معنی است و زیبا (۲)
پنجم امام باقر (ع)
که علم از او شد ظاهر
شاگردها تربیت کرد
اسلام را تقویت کرد (۲)
ششم امام جعفر(ع)
برای شیعه رهبر
صادق و راستگو بود
خدا هم یار او بود (۲)
هفتم امام کاظم(ع)
صبور بود و عالم
اگر چه در زندان بود
معلّم جهان بود (۲)
امام هشتم ما
امام رضای والا
امید شیعیان است
چه قدر مهربان است
نُهم امام جواد (ع)
رحمت حق بر او باد
کریم و بخشنده بود
ماه درخشنده بود
دهم امام نقی (ع)
پاک دل و متّـقی
هادی راه دین بود
یاورِ مومنین بود
یازدهم عسگری (ع)
ازهمه عیب ها بَری
در خانه بود زندانی
شهید شد در جوانی (۲)
یازده امام معصوم
شهید شدند چه مظلوم
ولی به امر خدا
امام آخر ما
از چشم مردم بد
غایب شد و نیامد
هزار و چندین ساله
شیعه در انتظاره
بالاخره یه روزی
می شه وقت پیروزی
مهدی (ع) ظهورمی کنه
دشمن رو دور می کنه (۲)
جهان می شه پُر از گُـل
نرگس و یاس و سُنبل
ما بچّه های شیعه
دعا کنیم همیشه (۳)
با هم بگیم خدایا
بیار امام ما را


 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

امضا : A_h

A_h

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
3,158
لایک‌ها
7,090
امتیازها
123
محل سکونت
میان یک عالمه رمان
وب سایت
forum.taakroman.ir
کیف پول من
65
Points
0

آی بچه جون یه بازی

بازی خونه سازی

پنج تا ستون محکم

باید بسازیم با هم

اول ستون توحید

تابیده مثل خورشید

عدل دومین ستونه

برای ساخت خونه

بازی نداره قوت

سوم بزار نبوت

چهارمی امامت

به خونه داده قامت

پنجم معاد بنا کن

زود دستاتو بالا کن

باشادی و با خنده

بگو شدم برنده

پنج تا ستون همین بود

اینا اصول دین بود



 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : A_h

A_h

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
3,158
لایک‌ها
7,090
امتیازها
123
محل سکونت
میان یک عالمه رمان
وب سایت
forum.taakroman.ir
کیف پول من
65
Points
0
سه و سه و سه

سه ذکر خیلی زیبا

تسبیحات فاطمه

پس از نمازهای ما

الله اکبر اول

بعدی الحمدلله

سومی سبحان الله

صد تارو هم ماشاالله


 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : A_h

A_h

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
3,158
لایک‌ها
7,090
امتیازها
123
محل سکونت
میان یک عالمه رمان
وب سایت
forum.taakroman.ir
کیف پول من
65
Points
0

وقتی نماز میخونم

خدا منو میبینه

به به به به به به

فرشته ای مهربون

برام دعا میخونه

به به به به به به

وقتی نماز میخونم

فرشته ها میبینن

به به به به به به

یکی یکی میانو

رو سجادم میشینن

به به به به به به

آی بچه های باهوش

نماز نشه فراموش

شیرین شیرین شیرینه،

نماز چقد شیرینه

آفرین به تو فرشته

که جات تو بهشته

با این نمازت حالا

شدی تو مثل گلها

امام عصر و زمان

بهت میگه ماشالله


 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : A_h

A_h

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
3,158
لایک‌ها
7,090
امتیازها
123
محل سکونت
میان یک عالمه رمان
وب سایت
forum.taakroman.ir
کیف پول من
65
Points
0
اتل متل پروانه

نشسته روي شانه

صدا مياد چه نازه

ميگه وقت نمازه

به اين صدا چي ميگن

میگن اذان اقامه

شيطونه ناراحته

دنبال يه فرصته

ميگه آهاي مسلمون

نماز رو بعدا بخون


 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : A_h

A_h

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
3,158
لایک‌ها
7,090
امتیازها
123
محل سکونت
میان یک عالمه رمان
وب سایت
forum.taakroman.ir
کیف پول من
65
Points
0
ما یه کتاب داریم که اون

جلد قشنگی داره!

دور و بر نوشته هاش

گلهای رنگا رنگ داره!

مامان میگه که این کتاب

رسیده از آسمونا

یعنی خدا فرستاده

برای ما مسلمونا

یه روز دیدم روی کتاب

پر می زنه یه پروونه

توی دلم گفتم که این

پروونه هم مسلمونه!


 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : A_h
بالا