خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!
  • انجمن بدون تغییر موضوع و محتوا به فروش می رسد (بعد از خرید باید همین روال رو ادامه بدید) در صورت توافق انتشارات نیز واگذار می شود. برای خرید به آیدی @zahra_jim80 در تلگرام و ایتا پیام بدید

کتاب در حال تایپ دیو آباد - جلد اول، شهر برنج - | شنون آ چاکرابورتی

  • نویسنده موضوع Lunika✧
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 53
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

کتاب های درخواستی در حال تایپ

Lunika✧

مدیریت کل سایت + مدیر تالار کپی
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
حفاظت انجمن
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده انجمن
ویراستار انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
8,285
کیف پول من
328,239
Points
70,000,727
19db18_25IMG-20250218-222828-458.jpg

بسم الله الرحمن الرحیم​

نام کتاب: دیو آباد
جلد: اول
اسم جلد: شهر برنج
نویسنده: شنون آ چاکرابورتی
مترجم: مطهره اسلامی
تایپیست: Lunika✧
ویراستار:
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

آخرین ویرایش:

Lunika✧

مدیریت کل سایت + مدیر تالار کپی
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
حفاظت انجمن
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده انجمن
ویراستار انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
8,285
کیف پول من
328,239
Points
70,000,727

Lunika✧

مدیریت کل سایت + مدیر تالار کپی
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
حفاظت انجمن
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده انجمن
ویراستار انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
8,285
کیف پول من
328,239
Points
70,000,727

Lunika✧

مدیریت کل سایت + مدیر تالار کپی
پرسنل مدیریت
مدیریت کل سایت
حفاظت انجمن
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده انجمن
ویراستار انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-07
نوشته‌ها
8,285
کیف پول من
328,239
Points
70,000,727
1
نحری¹

مرد، طعمه ای آسان بود.
نحری به دو مرد که جر و بحث کنان به سمت غرفه اش می آمدند، نگاه کرد و پشت برقعش لبخند زد. مرد جوان تر نگاهی عصبی به پایین کوچه انداخت. مرد مسن تر، مشتری نحری، در هوای خنک صبح زود عرقد کرده بود. جز آن دو مرد کسی در کوچه نبود؛ اذان صبح را گفته بودند و همه ی کسانی که آنقدر متدین بودند که به نماز جماعت بروند، نه این که آدم های متدین زیادی در همسایگی اش باشند، در مسجد کوچک انتهای خیابان جمع شده بودند.
جلو خمیازه اش را گرفت. نحری آدم نماز صبح نبود، اما مشتری اش صبح زود را انتخاب کرده و محض احتیاط، پرداخت سخاوتمندانه ای هم انجام داده بود. نزدیک که میشدند، بررسی شان کرد و قیافه ی بی غم و غصه و دوخت کت های گرانبهای شان به چشمش آمد. فکر کرد شاید ترک باشند. بزرگ تره شاید حتی پاشا باشند. از معدود پاشا هایی که وقتی فرانک ها ² ت*ج*اوز کرده بودند، از قاهره نگریخته بودند.

¹.Nahri
².Franks؛ از قبایل متعدد ژرمن که از مرکز آلمان به امپراتوری روم آمدند و به عنوان هم پیمان روم پذیرفته شدند. آن ها حکومتی دیرپا بنا نهادند که بخش اعظم فرانسه امروز و مناطق غربی آلمان را تحت پوشش قرار میداد. از آن جا که فرانک ها سالیان دراز بر بخش غربی اروپا چیرگی داشتند در میان ملت های دیگر، از جمله ایرانیان، هندیان، عرب ها، همه ی اروپا به نام آنان خوانده می‌شد.

کد:
‌
1
نحری¹

مرد، طعمه ای آسان بود.
نحری به دو مرد که جر و بحث کنان به سمت غرفه اش می آمدند، نگاه کرد و پشت برقعش لبخند زد. مرد جوان تر نگاهی عصبی به پایین کوچه انداخت. مرد مسن تر، مشتری نحری، در هوای خنک صبح زود عرقد کرده بود. جز آن دو مرد کسی در کوچه نبود؛ اذان صبح را گفته بودند و همه ی کسانی که آنقدر متدین بودند که به نماز جماعت بروند، نه این که آدم های متدین زیادی در همسایگی اش باشند، در مسجد کوچک انتهای خیابان جمع شده بودند.
جلو خمیازه اش را گرفت. نحری آدم نماز صبح نبود، اما مشتری اش صبح زود را انتخاب کرده و محض احتیاط، پرداخت سخاوتمندانه ای هم انجام داده بود. نزدیک که میشدند، بررسی شان کرد و قیافه ی بی غم و غصه و دوخت کت های گرانبهای شان به چشمش آمد. فکر کرد شاید ترک باشند. بزرگ تره شاید حتی پاشا باشند. از معدود پاشا هایی که وقتی فرانک ها ² ت*ج*اوز کرده بودند، از قاهره نگریخته بودند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا