باران اشکها صورتم را فرا گرفته بود؛ با بدنی بیحال و بیرنگ و جان از روی تخت بلند شدم؛ سرم سنگین بود و گیج میرفت. چه شده بود؟! چهکار کرده بود این شیدایی با من؟!
#ژالان
#محمد_یاسین_نصرتی
#انجمن_تک_رمان
#شاهیاس
کد:
باران اشکها صورتم را فرا گرفته بود؛ با بدنی بیحال و بیرنگ و جان از روی تخت بلند شدم؛ سرم سنگین بود و گیج میرفت. چه شده بود؟! چهکار کرده بود این شیدایی با من؟!
#محمد_یاسین_نصرتی
#انجمن_تک_رمان
#شاهیاس