.Melina.
مدرس ادبیات + تایپیست
مدرس انجمن
داستاننویس
دلنویس انجمن
تایپیست انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
کلا بنظر میاد که کریستا به کولین حسودی میکرده چون از لحاظ ظاهری یجورایی مخالف هم بودن، مثلا کولین قدبلندتره، لاغرتر از کریستاس، موهاش بلنده، چشماش رنگیه و احتمالش هست که احساس منفیه کریستا به کولین بخاطر همین تفاوتها باشه.
خب، همهی بچههای جاب کور توی خوابگاه زندگی میکردن یعنی نه تنها توی مدرسه کنارهم بودن بلکه توی خوابگاه هم کنار همن.
میرسیم به 11 ژانویه 1995، کریستا اون روز به دوستاش میگه اصلا مود خوبی نداره و به یکی از دوستاش به اسم کیم میگه من امروز میخوام کولین رو بکشم و این بخاطر اینه که امروز خیلی بدجنسم.
فردای اون روز ساعت 8شب کیم از توی پنجرهی خوابگاه کریستا،شپ و کولین رو میبینه که به همراه یکی دیگه از دانش آموزای مدرسه که یه دختر 18سالس به اسم شِدولا، دارن از خوابگاه به طرف جنگلِ نزدیک مدرسه میرن و بعد ساعت 10:15دقیقه، کریستا،شپ و شدولا رو میبینه که بدون کولین دارن از جنگل میان بیرون.
حالا شدولا کیه؟زیاد اطلاعاتی ازش دردسترس نیست اما میدونیم که 18سالشه و توی یه خانوادهی خیلی فقیر بزرگ شده و بخاطر همین هم توی جاب کور ثبت نام کرده و از هر لحاظ دانشآموز عادیای بوده و از دراما و دعوا خوشش میومده یعنی مثلا هروقت دونفر دعوا میکردن شدولا برای تماشا میرفته.
بعد چهارنفری خوابگاه رو ترک میکنن و به سمت جنگل میرن، وقتی میرسن داخل جنگل کولین استرس میگیره چون میتونسته سنگینیه مود رو احساس کنه و برمیگرده میگه ما نیومدیم اینجا که مریجین بکشیم،مگه نه؟
و بعد از گفتن این حرف کریستا بهش حمله میکنه، شروع میکنه چک زدن مشت زدن و بعد سر کولین رو میگیره و میکوبه به زانوش و اینجاست که کولین میفته روی زمین
#پرونده_قتل
#پرونده_جنایی
#کریستا_پایک
خب، همهی بچههای جاب کور توی خوابگاه زندگی میکردن یعنی نه تنها توی مدرسه کنارهم بودن بلکه توی خوابگاه هم کنار همن.
میرسیم به 11 ژانویه 1995، کریستا اون روز به دوستاش میگه اصلا مود خوبی نداره و به یکی از دوستاش به اسم کیم میگه من امروز میخوام کولین رو بکشم و این بخاطر اینه که امروز خیلی بدجنسم.
فردای اون روز ساعت 8شب کیم از توی پنجرهی خوابگاه کریستا،شپ و کولین رو میبینه که به همراه یکی دیگه از دانش آموزای مدرسه که یه دختر 18سالس به اسم شِدولا، دارن از خوابگاه به طرف جنگلِ نزدیک مدرسه میرن و بعد ساعت 10:15دقیقه، کریستا،شپ و شدولا رو میبینه که بدون کولین دارن از جنگل میان بیرون.
حالا شدولا کیه؟زیاد اطلاعاتی ازش دردسترس نیست اما میدونیم که 18سالشه و توی یه خانوادهی خیلی فقیر بزرگ شده و بخاطر همین هم توی جاب کور ثبت نام کرده و از هر لحاظ دانشآموز عادیای بوده و از دراما و دعوا خوشش میومده یعنی مثلا هروقت دونفر دعوا میکردن شدولا برای تماشا میرفته.
بعد چهارنفری خوابگاه رو ترک میکنن و به سمت جنگل میرن، وقتی میرسن داخل جنگل کولین استرس میگیره چون میتونسته سنگینیه مود رو احساس کنه و برمیگرده میگه ما نیومدیم اینجا که مریجین بکشیم،مگه نه؟
و بعد از گفتن این حرف کریستا بهش حمله میکنه، شروع میکنه چک زدن مشت زدن و بعد سر کولین رو میگیره و میکوبه به زانوش و اینجاست که کولین میفته روی زمین
#پرونده_قتل
#پرونده_جنایی
#کریستا_پایک
آخرین ویرایش: