" بسم تعالی "
نقد و بررسی رمان شولای برفی اثر
Leila.navel80
نویسندهی گرامی، نقد زیر صرفا جهت بهبود کیفیت قلم و سطح اثر شما توسط تیم نقد انجمن تک رمان نگاشته شده است.
نام رمان:
عنوان انتخابی نویسنده متشکل از دو کلمه « شولا » به معنای تنپوش و « برف » میباشد که در بخش ابتدایی هستهی اسمی کاملا جدید و کمتر تکرار شده است اما صفت توصیفی « برفی » کاملا کلیشهای بوده و در طیف وسیعی از آثار مورد اسفاده قرار گرفته؛ لذا ترکیب عنوان به طور کلی یادآور ژانر تراژدی بوده و نسبتا جدید است. همانطور که گفته شد، عنوان اثر ارتباط چشمگیری با ژانر تراژدی یا درام دارد و نمیتوان آن را به طور قطع با ژانر عاشقانه مرتبط دانست. به نظر میرسد که منظور نویسنده از واژه « شولا » به جانپناه یا محافظی در برابر ناملایمتها اشاره دارد و از صفت برفی برای استمرار نظر خود بهره گرفته شده است؛ با توجه به بار معنوی عنوان، فضای تراژدیک اثر بسیار ملموستر از عاشقانه تلقی میشود. اندازهی اسم با ارکان نقد مطابقت دارد و مناسب است. از آنجایی که واژه « شولا » نمیتواند برای عموم مخاطبان از هر رنج سنی قابل درک باشد، در نگاه اول فاقد جذابیت بوده و کشش لازم برای جذب صد درصدی هر نوع مخاطبی را ندارد. قابل ذکر است که بنا بر سادگی هستهی اسمی، میتواند در اذهان طرفدارنش پایدار و ماندگار باشد. ( ۱ از ۲ نمره )
خلاصه رمان:
اندازهی خلاصه از حد معمول کوتاهتر است و نمیتواند به عنوان یک خلاصهی قابل قبول دیده شود. بار معنوی آن به شدت پایین بوده و در لغت، هیچ چشماندازی از رویدادهای داخل رمان را به مخاطبش ارائه نمی دهد. آنچه که از چالش اصلی اثر تحت عنوان زندگی عاشقانهی شیرزاد و نازگل در متن خلاصه روایت شده است، قادر به جذب مخاطبانی که آثار متعددی از ژانر عاشقانه را خواندهاند، نمی باشد و بسیار ساده است. یک خلاصهی ایدهآل میبایست همزمان با یک نگارش قوی، در برآورده کردن انتظارات یک مخاطب برای شروع اثر، موفق باشد که متاسفانه شولای برفی، فاقد چنین پوئنی است. ( ۰.۲۵ از ۲ نمره )
مقدمه رمان:
متن مقدمه مانند بخش قبلی کوتاهتر از انتظار بوده، صرفا با ژانر درام و تراژدی مرتبط است و در برگیرندهی ژانر عاشقانه نیست. اگرچه میتواند تا حدودی بر روی فضای کلی رمان منطبق باشد اما اشارهی خاصی به وقایع، ابعاد شخصیتی، مضامین ایدهپردازی و ... نمیکند. از آن جایی که متن مقدمه به قلم خود نویسنده نبوده و در بسیاری از نوشتارهای فضای مجازی دیده شده است، لذا نمرهای به نگارش آن تعلق نگرفته و صرفا از نظر بار معنایی مورد بررسی قرار میگیرد. ( ۰.۷۵ از ۲ نمره )
ایده رمان:
ایده اصلی اثر کاملا کلیشهای بوده و در بسیاری از آثار کتبی و بصری در ژانر اجتماعی و عاشقانه دیده شده است. یک اجبار معماگونه برای جدایی عاشق و معشوق، خیانت، پیدایش یک عشق دوباره و رخدادهایی از این قبیل خیلی تازه نیستند و نمیتوانند مخاطب را در وهلهی اول به خود جلب کنند. اگر چه روایت رویدادها تا حدودی از بار منفی کلیشه بودن ایده میکاهد اما کافی نیست. قابل ذکر است که تلاش نویسنده برای خلق نقاط اوج تاثیرگذار، قابل رؤیت است و نمیتوان آن را نادیده گرفت. ( ۱ از ۲ نمره )
توصیفات:
نویسنده در توصیف ظاهر، مکان و وقایع ضعف بسیاری دارد و در ایجاد یک ذهنیت بصری برای مخاطب موفق نبوده است. به علت توصیفات ناکافی در این بخشها، هیچ پردازشی درمورد سبک زندگی شخصیتها، وضعیت مالی و طبقهی اجتماعی، سلیقه و عادات روزمره، مکان زندگی و... در دیدگاه نقد وجود ندارد. این ضعف حتی در نقاط اوج داستان، به طور مثال رویداد دزدیده شدن نازگل توسط شیرزاد نیز به چشم میخورد و پتانسیل زیادی برای دلزده کردن مخاطب دارد. همچنین هیچ تجسمی از مکانهای اصلی رمان مانند دانشگاه، محل زندگی و... به تحریر در نیامده و نویسنده تمام بار این قسمت را به دوش مخاطب خود گذاشته است.
در توصیفات حالات و واکنش کارکترها نسبت به وقایع سیر داستان، عملکرد بهتری دیده میشود. احساسات غم، خشم، شادی، نفرت و... شخصیتها قابل درک بوده و مخاطب توانایی همزاد پنداری با آنها را دارد اما نکتهی قابل توجه این است که در بخشهای ابتدایی رمان، بنا بر توصیفات بیش از اندازهی حالت غم و اندوه شخصیت اصلی، رمان در یک رکود خستهکننده فرو رفته و توازن خط داستانی را برهم زده است. نشان دادن تاثیرات روحی و جسمی بعد از یک واقعهی هولناک باید در یک چهارچوب تعیین شده قرار بگیرد و از حد خارج نشود. نویسنده باید توجه کند که هر مخاطبی آن قدر صبور نیست که 20 پارت را فقط درمورد احساسات کارکتر که بارها تکرار شدهاند، بخواند و به امید یک اوج ایده آل، خسته نشود. ( ۰.۵ از ۲ نمره )
شخصیت پردازی:
شیوهی ورود و خروج کارکترها به خط داستان کاملا حساب شده بوده و شخصیتهای اصلی و فرعی از یکدیگر تفکیک شدهاند؛ اگرچه به خاطر توصیفات ناکافی نویسنده، هیچ تصویری از هیچکدام از کارکترها قابل تجسم نیست اما صفات بارز اخلاقی در هر کارکتر باورپذیر است البته جدید، نه! نازگل به عنوان یک دختر با عقاید شخصی خاص که نسبت به هم سن و سالان خود متفاوت است، در مواجه شدن با یک تراژدی، یک عملکرد قابل پیشبینی دارد؛ در ابتدا خودش را سرزنش میکند و در پایان، شیرزاد را مقصر و مسبب اصلی همه چیز میداند. سیاوش، پسری است که پس از یک تجربهی تلخ به سرکشی از خانواده و لاابالیگری روی میآورد اما در اعماق قلبش، عشقی کهنه وجود دارد که متعلق به نازگل است. شیرزاد، مردی است که حتی پس از جدا شدن از نازگل، حس مالکیت عمیقی نسبت به او دارد و دلایل خودش را بسیار موجه میداند. با نگاه به این مثلث عشقی، میتوان فهمید که هیچ شیوهی رفتاری خاص و تازهای در سیر داستان وجود ندارد و تمام کارکترها بر اساس قاعدهی همیشگی با مسائل برخورد میکنند. یک اثر ماندگار سعی میکند که خلاف قواعد کلیشهای عمل کند، لذا از نویسنده انتظار خلاقیت بیشتری در این زمینه میرفت. ( ۱ از ۲ نمره )
شروع رمان:
در واقع ابتدای رمان در قالب یکی از نقاط اوج و چالش اصلی خط داستانی نگاشته شده است. توصیفات احساسات این بخش بسیار خوب و ملموس بوده و مخاطب در همان ابتدا میتواند آن را درک کند. این یک شروع جدید نیست اما به واسطهی نگارش قوی آن، قابل توجه میباشد. نویسنده میتواند با استفاده از توصیفات بیشتر در زمینهی ظاهر و مکان، سطح ابتدایی رمان را ارتقا بدهد. ( ۰.۷۵ از ۱ نمره)
سیر داستان:
رمان با کشمکش اصلی بین دو کارکتر اصلی آغاز شد و در ادامه با ورود کارکترهای بعدی و ایجاد چالشهای عشقی، به مضامین جدال عاشقانه و یافتن یک راهحل ایدهآل برای دوام سبک زندگی کارکتر نقش اول، پرداخته است. رویدادهای رمان در یک خط زمانی مشخص اتفاق افتاده و با یکدیگر تناسب دارند اما نویسنده در توصیف بعضی نقاط بیش از حد مبالغه کرده است؛ به طور مثال همان بخش ابتدایی رمان و تکرار مونولوگهای مربوط به نازگل که باعث خستگی و دلزدگی مخاطب میشود. همانطور که گفته شد، نقاط اوج داستان بسیار بارز هستند و نویسنده به اغلب کشمکشهای داستان در یک خط زمانی معین پاسخ داده است. ( ۰.۷۵ از ۱ )
دیالوگنویسی:
اغلب گفتوگوهایی که میان شخصیتهای رمان رد و بدل میشود، ساده و کوتاه هستند. هیچکدام از کارکترها از شیوهی خاصی از بیان جملات و یا یک تکه کلام اختصاصی پیروی نمیکنند و عموم مکالمات روزمرهاند. بیشتر اطلاعات دریافتی از داستان به واسطهی مونولوگها صورت گرفته و مقدار کمی از آن بر دوش دیالوگها است. نسبت دیالوگ و مونولوگ با یکدیگر برابر نیست و از مقدار سی درصدی دیالوگ بهره گرفته شده است. همچنین شیوهی نگارش دیالوگها به صورت محاوره می باشد که با نثر کلی اثر منطبق است. ( ۱ از ۱ نمره )
مونولوگ نویسی:
این قسمت حجم زیادی از اثر را به خود اختصاص داده است. تکرار در نگارش اطلاعات چندبار مصرف در سرتاسر مونولوگها، یکی از نقاط ضعفی است که در قسمتهای قبلی به آن اشاره کردیم. بهتر است نویسنده در نگارش مونولوگ و دیالوگها حد تناسب را رعایت کرده و صرفا به مونولوگ اکتفا نکند. روایت این قسمت خلاقیت چندانی ندارد و بسیار روزمره است. به طور مثال، هیچ شیوهی بیان جدیدی در بازگویی یک اتفاق و یا واکنش کارکترها نسبت به آن وجود ندارد و همه چیز ساده و قابل درک برای تمام مخاطبان با هر سنی است. ( ۰.۵ از ۱ نمره )
نگارش:
پاراگراف بندی به درستی صورت گرفته جملات ساده و درعین حال روان هستند. در بعضی قسمت ها غلط املایی و عدم رعایت نیم فاصله به چشم میخورد که بنابر تعداد کم آن ها، قابل ویرایش است. به طور مثال:
تلمبار
تلنبار
( پارت 182 )
آبقند
آب قند
( پارت 182 )
یهکم
یکم
( پارت 183 )
سرگرمیشان
سرگرمیشان
( 158 )
و... ( ۰.۷۵ از ۱ نمره )
زاویه دید:
زاویه دید انتخابی نویسنده سوم شخص و دانای کل است که داستان را حول شخصیتهای اصلی روایت میکند. اصول کلی جهشهای زمانی و تغییرات زاویه دید رعایت شده است و مخاطب سردرگرم نمیشود. متن داستان به صورت ادبی نگاشته شده و زاویه دید تا آخرین پارت به صورت یکدست میباشد. ( ۱ از ۱ نمره )
ژانر رمان:
برخلاف عنوان، مقدمه و خلاصه رمان، سیر داستان به خوبی ارکان ژانر عاشقانه را در خودش جای داده است لذا انتظار میرود که در کنار ژانر درام که بهتر است ژانر تراژدی به جای آن عنوان شود، نویسنده ژانر اجتماعی را هم در نظر بگیرد. ( ۰.۷۵ از ۱ نمره)
جلد رمان:
کاور اصلی رمان با استفاده از رنگهای سرد کاملا با عنوان و ژانرهای انتخابی نویسنده هماهنگ است و قابل قبول میباشد. ( ۱ از ۱ نمره )
سخن آخر:
اگرچه اثر فوق در بسیاری موارد دارای ضعف میباشد اما پشتکار و تلاش نویسنده بسیار ستودنیست. با توجه به قلم ایشان، انتظار میرود که در آینده شاهد نگارش آثار فاخری از نویسندهی محترم باشیم.
جمع نمرات: ۱۱ از ۲۰ نمره
به امید موفقیت روز افزون شما
نقد شده توسط
MINERVA کاربر انجمن تک رمان