سخته ولی حقیقت خب اینه، اینکه بخواهیم مثلا رمان جنایی بنویسیم وسطش اینا عاشق هم بشن میشه یک جور دروغ و توهم.حالم از هر چی مرده به‌هم خوردوای چطوری می‌تونی اینا رو بنویسی؟ موهای تنم سیخ شد
از اینکه یه دختر مثل یگانه این‌قدر تحقیر میشه حالم بد میشه و واقعاً نمی‌تونستم دیگه بخونم اما قلمت جوریه که ترغیب شدم ادامه‌اش رو بفهمم.
من برم پارت بعدی امیدوارم این سادیسم.های روانی با زجر بمیرنداز اون نامیک هم آبی گرم نمیشع
بی غیرت عالمهمردهشور هر چی مرد رو ببرندبه تو هم میگن برادر؟!
نمی‌گم عاشقش بشه ولی خوی جنون‌زده‌اش رو کمتر کنه لااقل
کم میشه نگران نباش، خودش اولش گفت با دلم راه بیای لندن رو برات بهشت میکنمآره حق با توعه. ولی دختر بی‌چاره گناه داره
ولی جدا از این‌ها قدرت قلمت بالاست که می‌تونی چنین اثری خلق کنی
دقیقاً منم به این قضیه خیلی معتقدم، برای همین ان‌شاءالله تا آخر داستان میبینی که چجوری همه تقاص پس میدنولی از نظر من هر آدمی که بدی می‌کنه باید تاوانش رو هم ببینه. نمی‌شه که طرف رو بدبخت کنی و بعد یه مدت بگذره همه چیز به نفع تو هم تموم میشع. منظورم کلیه نه فقط رمان بیگانه‌شناس
برم مابقیش رو بخونم
