آمینِ بیهمتای من!
چقدر جای تو در کنار من، در نگاه من خالی است؛
انگار هیچ زمان بی تو نیستم...
دلم برایت تنگ شده است، نفسی که من میکشم به یاد تو است
آمینِ من
قلبم دیگر نمیتپد، مگر این که بداند تو دوباره به یادش هستی تا زندگی را از نو شروع کند!
ای کاش این دوری بینمان وجود نداشت
میتوانستم تورا برای همیشه در کنار خودم داشته باشم
تورا در آرامترین و خوشترین لحظات عمرم...
آمین جانم
دوباره غرق در رویایی پوچ شدهام
رویایی که در آن با تو، در خانهی کوچکی زندگی میکنم
به خودم آمدم!
انگار سالها است که در آن خانه زندگی کردهام!
انجمن رمان نویسی
دانلود رمان