دلنوشته دلنوشته‌ی تنهای بی‌همتا، نوشته‌ی حسینعلی، نویسنده‌ی تک رمان

[حسینعلی]

نام دلنوشته : تنهای بی‌همتا
دلنویس : حسینعلی
ژانر : فانتزی
مقدمه :
"تنهای بی‌همتا"
در حصارِ سختِ س*ی*نه، دِلِ تنگم، سیاه‌قلمی از سیاه‌رگ گرفت، و بر سرخه‌دیوارِ قلبم سیاهه کرد:
- تاپ، تاپ؛
نمانده دگر زین اسیری تاب!
- توپ، توپ؛
یه بارم نگارا، درِ ما بکوب!

متن مخفی: متن مخفی مخصوص کپیست

نام دلنوشته : تنهای بی‌همتا

دلنویس : حسینعلی

ژانر : فانتزی

مقدمه :

"تنهای بی‌همتا"

در حصارِ سختِ س*ی*نه، دِلِ تنگم، سیاه‌قلمی از سیاه‌رگ گرفت، و بر سرخه‌دیوارِ قلبم سیاهه کرد:

- تاپ، تاپ؛

نمانده دگر زین اسیری تاب!

- توپ، توپ؛

یه بارم نگارا، درِ ما بکوب!

#تنهای_بی_همتا
#حسینعلی
#انجمن_تک_رمان

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[حسینعلی]

پارت اول
به تا کی به دیوار، کوبم سَرَم؟
به تا کی بمانم در این غم‌حَرم؟
چرا کام من خون دل خوردن‌ست؟
و زین خون، جای اشک، چشم‌تَرم؟
***

متن مخفی: متن مخفی مخصوص کپیست

پارت اول

به تا کی به دیوار، کوبم سَرَم؟

به تا کی بمانم در این غم‌حَرم؟

چرا کام من خون دل خوردن‌ست؟

و زین خون، جای اشک، چشم‌تَرم؟

***

#تنهای_بی_همتا
#حسینعلی
#انجمن_تک_رمان

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[حسینعلی]

پارت دوم
سیاهیِّ روزم، ظَلامِ شب است،
به تا کی چنینم، علامِ رب است.
به کورسوی ریزی رضا دارم و،
خدایا، خدایا، کلامِ ل*ب است.
***

متن مخفی: متن مخفی مخصوص کپیست

پارت دوم

سیاهیِّ روزم، ظَلامِ شب است،

به تا کی چنینم، علامِ رب است.

به کورسوی ریزی رضا دارم و،

خدایا، خدایا، کلامِ ل*ب است.

***

#تنهای_بی_همتا
#حسینعلی
#انجمن_تک_رمان

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[حسینعلی]

پارت سوم
چرا کارِ من، این‌چنین زار شد؟
چرا طالع‌اَم، بی‌کس و کار شد؟
میان همه زوج و تزویج‌ها،
فقط بختِ من یکه، بی‌یار شد؟
***

متن مخفی: متن مخفی مخصوص کپیست

پارت سوم

چرا کارِ من، این‌چنین زار شد؟

چرا طالع‌اَم، بی‌کس و کار شد؟

میان همه زوج و تزویج‌ها،

فقط بختِ من یکه، بی‌یار شد؟

***

#تنهای_بی_همتا
#حسینعلی
#انجمن_تک_رمان

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[حسینعلی]

پارت چهارم
چرا (گوش) و (ل*ب)، (چشمِ دیدار) و (دست)،
هر آن، یک طرف، یار و دلدار هست؟
فقط قهوه‌ی فالِ فنجانِ من،
نگون گشته تنها و بی‌یار رَست؟
***

متن مخفی: متن مخفی مخصوص کپیست

پارت چهارم

چرا (گوش) و (ل*ب)، (چشمِ دیدار) و (دست)،

هر آن، یک طرف، یار و دلدار هست؟

فقط قهوه‌ی فالِ فنجانِ من،

نگون گشته تنها و بی‌یار رَست؟

***

#تنهای_بی_همتا
#حسینعلی
#انجمن_تک_رمان

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[حسینعلی]

پارت پنجم
"زبان" برشنیدش به این ناله‌ها،
بگفتش چه‌باد اشک و این ژاله‌ها؟
که تو تک نوازنده‌ی سمفونیِّ تَنی،
برقصاید از تو، تنِ واله‌ها!
***

متن مخفی: متن مخفی مخصوص کپیست

پارت پنجم

"زبان" برشنیدش به این ناله‌ها،

بگفتش چه‌باد اشک و این ژاله‌ها؟

که تو تک نوازنده‌ی سمفونیِّ تَنی،

برقصاید از تو، تنِ واله‌ها!

***

#تنهای_بی_همتا
#حسینعلی
#انجمن_تک_رمان

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[حسینعلی]

پارت ششم
تو تنهائی اما همه بر تواَند،
که هر تاپ و توپَت، همه پَرتواَند.
تو تنهای بی‌تا، خدای تنی،
که نبض حیاتِ همه در تواند.
***

متن مخفی: متن مخفی مخصوص کپیست

پارت ششم

تو تنهائی اما همه بر تواَند،

که هر تاپ و توپَت، همه پَرتواَند.

تو تنهای بی‌تا، خدای تنی،

که نبض حیاتِ همه در تواند.

***

#تنهای_بی_همتا
#حسینعلی
#انجمن_تک_رمان

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[حسینعلی]

پارت هفتم
نبالد که تو این‌چنین زار بُودی،
به چاهی و یوسف، به بازار بُودی.
برو، جای اشک خون مَریز جانِ‌دل،
که ینبوعِ جاری، به مرغزار بُودی.
***

متن مخفی: متن مخفی مخصوص کپیست

پارت هفتم
نبالد که تو این‌چنین زار بُودی،
به چاهی و یوسف، به بازار بُودی.
برو، جای اشک خون مَریز جانِ‌دل،
که ینبوعِ جاری، به مرغزار بُودی.
***

#تنهای_بی_همتا
#حسینعلی
#انجمن_تک_رمان

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[حسینعلی]

پارت هشتم
چو دل برشنیدش زِ زَفّان این،
همی دل بباخت و همی شرع و دین.
که آن هر چه هست، از ضرابِ من اَست؟
همه در بَرم، غارم و قرض بین!
***

متن مخفی: متن مخفی مخصوص کپیست

چو دل برشنیدش زِ زَفّان این،
همی دل بباخت و همی شرع و دین.
که آن هر چه هست، از ضرابِ من اَست؟
همه در بَرم، غارم و قرض بین!
***

#تنهای_بی_همتا
#حسینعلی
#کاربر_انجمن_تک_رمان

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[حسینعلی]

پارت نهم
و با آن زبانِ خوش؛ دل در سوراخِ س*ی*نه آرام گرفت و خنک شد.
پس با سرخه قلمی خوش‌رنگ از شریانش، بر خط به خط از میله‌های حصارِ س*ی*نه نوشت:
- زنده‌باد تنهای بی‌همتا، که زنده است به ضربانش، "عشق".

متن مخفی: متن مخفی مخصوص کپیست

و با آن زبانِ خوش؛ دل در سوراخِ س*ی*نه آرام گرفت و خنک شد.
پس با سرخه قلمی خوش‌رنگ از شریانش، بر خط به خط از میله‌های حصارِ س*ی*نه نوشت:
- زنده‌باد تنهای بی‌همتا، که زنده است به ضربانش، "عشق".

#تنهای_بی_همتا
#حسینعلی
#کاربرانجمن_تک_رمان

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان