.Melina.
مدرس ادبیات + تایپیست
مدرس انجمن
داستاننویس
دلنویس انجمن
تایپیست انجمن
کاربر ویژه انجمن
کتابخوان انجمن
اما من حالا خواهان اینم که در این آب غرق شوم و همسرم را هم غرق کنم، روزی که من با چاقوی خونی بالای سرش ایستادهام برایم حکم یک نقاشی زیبا را دارد و دخترک عزیزم نامههایی را که برایش نوشتم، تصمیم دارم با آتش عشقت بسوزانم تا دیگر کسی نباشد که بگوید زنی ضعیف بودم من انتقام تمام باید و نبایدهایمان را از او میگیرم و این برای من حکم یک عشق را دارد؛ و حتی به اندازه این شیرین، روزی که تو به دنیا امدی او پیشم نبود. مادرش را فرستاده بود و خودش در زیر لایههایی از غم پنهان بود او تو را نمیخواست و به اندازه از ما متنفر بود چون مادرش او را خواست و غم از دست دادن تو برای پدرت شیرین بود. اما حالا منتظر باش تا از غمهایمان کوه یخی سرد برای همهمان بسازم تا یخ بزنیم؛ گاهی یخ زدن بهتر از سوختن است و این را همه میدانیم تو دلت میخواهد بسوزی؟ من مادرت هستم و همیشه مادرها درست میگویند. درست است؟ واقعا؟ من گاهی میترسم که نکند به عنوان مادر اشتباه کنم و روحت را، ناراحت کنم هر چه باشد مادرم حتی نگران روحت هستم شاید نباشی اما بازم نگرانت هستم و این مادر بودن است و تو یادت است. به من گفتی معنی واقعی مادر بودن این است که شخصی باشی مهربان و هر لحظه دلت بتپد برای بودنش و با عشق پاک مادرانهات عاشقی کنی برایش و او بشود سوگلی قلبت.
یادت است که ازم پرسیدی تولد چیست؟
و من جواب دادم، سوالی که یونسکو برای همه ملتهای دنیا مطرح کرد. بهترین پاسخ از هند ارسال شد که گفته بود
تولد؛ تنها روزی است؛ که مادر با گریه های نوزادش لبخند میزند.
و این از نظر تو خیلی زیبا بود و من دلم برای خندههایت تنگ شده است.
با غم به شکوفههای رو پنجره خیره شدم، و قطرات اشک بر روی گونهام جاری شد.
#برفهای_روزگار
#ملینا_مدیا
#انجمن_تک_رمان
یادت است که ازم پرسیدی تولد چیست؟
و من جواب دادم، سوالی که یونسکو برای همه ملتهای دنیا مطرح کرد. بهترین پاسخ از هند ارسال شد که گفته بود
تولد؛ تنها روزی است؛ که مادر با گریه های نوزادش لبخند میزند.
و این از نظر تو خیلی زیبا بود و من دلم برای خندههایت تنگ شده است.
با غم به شکوفههای رو پنجره خیره شدم، و قطرات اشک بر روی گونهام جاری شد.
کد:
اما من حالا خواهان اینم که در این آب غرق شوم و همسرم را هم غرق کنم، روزی که من با چاقوی خونی بالای سرش ایستادهام برایم حکم یک نقاشی زیبا را دارد و دخترک عزیزم نامههایی را که برایش نوشتم، تصمیم دارم با آتش عشقت بسوزانم تا دیگر کسی نباشد که بگوید زنی ضعیف بودم من انتقام تمام باید و نبایدهایمان را از او میگیرم و این برای من حکم یک عشق را دارد؛ و حتی به اندازه این شیرین، روزی که تو به دنیا امدی او پیشم نبود. مادرش را فرستاده بود و خودش در زیر لایههایی از غم پنهان بود او تو را نمیخواست و به اندازه از ما متنفر بود چون مادرش او را خواست و غم از دست دادن تو برای پدرت شیرین بود. اما حالا منتظر باش تا از غمهایمان کوه یخی سرد برای همهمان بسازم تا یخ بزنیم؛ گاهی یخ زدن بهتر از سوختن است و این را همه میدانیم تو دلت میخواهد بسوزی؟ من مادرت هستم و همیشه مادرها درست میگویند. درست است؟ واقعا؟ من گاهی میترسم که نکند به عنوان مادر اشتباه کنم و روحت را، ناراحت کنم هر چه باشد مادرم حتی نگران روحت هستم شاید نباشی اما بازم نگرانت هستم و این مادر بودن است و تو یادت است. به من گفتی معنی واقعی مادر بودن این است که شخصی باشی مهربان و هر لحظه دلت بتپد برای بودنش و با عشق پاک مادرانهات عاشقی کنی برایش و او بشود سوگلی قلبت.
یادت است که ازم پرسیدی تولد چیست؟
و من جواب دادم، سوالی که یونسکو برای همه ملتهای دنیا مطرح کرد. بهترین پاسخ از هند ارسال شد که گفته بود
تولد؛ تنها روزی است؛ که مادر با گریه های نوزادش لبخند میزند.
و این از نظر تو خیلی زیبا بود و من دلم برای خندههایت تنگ شده است.
با غم به شکوفههای رو پنجره خیره شدم، و قطرات اشک بر روی گونهام جاری شد.
#ملینا_مدیا
#انجمن_تک_رمان
آخرین ویرایش: