Zahra jafarian
صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
آخرین ویرایش:
***
ما فکر میکنیم حتماً باید بیشتر کار کنیم تا پولمان بیشتر شود.
حتماً باید به او ابراز علاقه کنیم، تا بفهمد دوستش داریم.
حتماً باید یکی بیاید از ما حمایت کند، تا دیده شویم.
حتماً باید چیزی که مینویسیم بهترین باشد، تا به دلها بنشیند.
ولی همیشه اینطور نیست...
گاهی بدون اینکه بیشتر کار کنی روزیات زیاد میشود.
گاهی وقتها اصلاً نباید بگویی دوستت دارم، او خودش در قلبش می داند...
و گاهی وقتها دقیقاً زمانی که فکرش را نمیکنی دیده میشوی.
پرطرفدارترین شعر، بینقص نیست.
بلکه، ترکیبی است از نقصها و کمالات انسانی.
بینقصی کامل همیشه هم قابل درک نیست... مثل خدا.
***
تو میتونی انجامش بدی.
فقط نمیدونی که میتونی...
***
حقیقت این است که، وقتی هی میگویی بگذار آخر هفته استراحت میکنم.
بگذار این کار تمام شود استراحت میکنم.
بگذار فلان چیز تمام شود بعد...
در واقع اصلاً نمیخواهی استراحت کنی!
داری خودت را هی با کار مشغول میکنی.
از واقعیت و از استراحت و از خودت در حال فرار هستی.
***
من همیشه از خودم میپرسم، خب آخرش که چی؟
مثلاً همش 20 و 20 آخرش که چی؟
لیسانس، ارشد، دکتری آخرش که چی؟
این همه تلاش آخرش که چی؟
این همه دویدن آخرش که چی؟
و فقط یک جاست که دلم میلرزه.
وقتی میگم دوست داشتن بهار... آخرش که چی؟
و میبینم شاید اصلاً هیچ آخری نداره، هیچ انتهایی نداره، بحث همین لحظههاست...
من توی همین لحظهها شادم.
و فکر میکنم کاری ارزش داره که توی لحظه تو رو شاد نگه داره.
چون ممکنه یک دقیقه بعد، زنده نباشی....
***
بگذار یک حقیقتی را به تو بگویم:
ما شاعرها، نویسندهها، احساساتیها، فکر میکنیم آدمهایی که دوستشان داریم دوستمان ندارند، وقتی ابراز علاقه میکنیم خیلی برایشان مهم نیست.
فکر میکنیم خیلی عادی است، ما برایشان فقط یک غریبه هستیم.
ولی حقیقت این است که اگر چه آنها بیاحساس به نظر میرسند، ولی گاهی اوقات بدجور درگیر ما میشوند.
این ابراز علاقه، برای آنان بزرگ جلوه میکند.
این بار دیگر خودت را دستکم نگیر عزیز من! آدمهایی که بهشان عشق میورزی ممکن است، بعد از ابراز علاقه تو زمین بخورند.
یک لحظه خودت را بذار جای کسی که درست و حسابی کسی دوستش نداشته، نمیداند عشق چیست؟
و بعد وقتی میفهمد کسی انقدر دوستش دارد
من و تو نمیدانیم، به نظرمان عادی است، ولی ادمها زمین میخورند.
طرف مقابل من، جوری واکنش داد، که انگار ما در ر*اب*طهای تنگاتنگ بودهایم، حالا طلاق گرفتهایم، نه یک طلاق مصلحتی، از این طلاقها که تمام شعرهای طرف را پرت میکنی توی صورتش، درها را محکم میکوبی بهم تا جلب توجه بکنی.
و بعد اگر به تو توجه کند کلافه شده این بار هر چه محبت به تو کرده بالا میآوری توی صورتش...
ابراز علاقه را ساده نگیرید، برای برخیها سنگین است...
جوانب را بیشتر بسنجید...
***
تو میگویی عاشق خدایی!
و خب من خدا میشوم.
که دوستم داشته باشی!
بعد میبینم تو خدا را دوست نداری...
تو یک چیز روتین را که مردم از خدا ساختهاند دوست داری...
***
اگر همیشه همان کلمات زبان خارجه را که بلدی هی تکرار کنی!
هیچ وقت چیز بیشتری یاد نمیگیری.
اگر همیشه زندگیات تکراری باشد.
هیچ وقت رشد نمیکنی!
از چالشها و موقعیتهای جدید نترس.
تو رشد خواهی کرد.
یکجا نمان
جلوتر برو...
***
تو بوی دریا میدی.
بوی عشق!
بوی تازگی!
حتی دلفینها هم عاشقت هستن...
تو باعث میشی جهان من بنفش بشه!
تو نور رو به سمت ما جذب میکنی.
تو دست توی دست من از کنار آدمهایی که اذیتم کرده بودن فرار کردی.
تو با من به سمت روشنی اومدی...
و تو...
قشنگترین حال دنیا رو برای من رقم زدی...
چیزی که با تو تجربه کردم فقط آرامش نبود.
انگار خدا بود...