- تاریخ ثبتنام
- 2020-05-31
- نوشتهها
- 2,595
- لایکها
- 22,962
- امتیازها
- 138
- محل سکونت
- رُم، ایتالیا
- کیف پول من
- 82,667
- Points
- 1,469
">#واژه_شناسی
🫧آبشار
آبشار مرکب است از آب + – شار (از شاریدن به معنی جاری شدن و ریختن). شاریدن از مصدرهای عتیقهی فارسی است که فسیل آن را از دوران مزوزوئیک یافتهاند. این « – شار» را در واژهی سرشار (ل*بریز) هم داریم؛ یعنی چیزی که پر میشود و مایع از لبههایش بیرون میریزد. معادل انگلیسی آبشار waterfall است؛ یعنی جایی که آّّب فرومیریزد.
آفتابه
تا حالا از خودتان پرسیدهاید که آفتابه چه ربطی به آفتاب دارد؟ اگر پرسیدهاید، طبعا” به جوابی هم نرسیدهاید. اکنون بدانید و آگاه باشید که آفتابه در واقع هیچ ربطی به آفتاب ندارد. آفتابه در اصل آبتابه (آب + تابه) بودهاست؛ یعنی ظرفی که آن را پر از آب میکنند.
آنفولانزا
واژهی آنفولانزا (influenza) در اصل ایتالیایی است و ظاهرا” از طریق فرانسوی یا انگلیسی وارد فارسی شدهاست. این واژه در اصل به معنی تأثیر و نفوذ است (همریشه با influence انگلیسی). وجه تسمیهی آنفولانزا این است که اروپاییهای خرافاتی قدیم این بیماری را ناشی از تأثیر ستارهها میدانستند؛ بنابراین آنفولانزا یعنی بیماری ناشی از تأثیر ستارهها! در ضمن بهتر است آن را با همین املای آنفولانزا بنویسیم، نه آنفلوآنزا یا آنفلوانزا.
استوا
اِستِواء در عربی مصدر باب افتعال از ریشهی «سوی» و به معنی تساوی و برابری است. خط فرضی استوا کرهی زمین را به دو نیمکرهی مساوی تقسیم میکند. معادل انگلیسی آن یعنی equator هم از ریشهی لاتینی و به معنی مساویکننده و برابرکننده است. بعضیها این واژه را بهاشتباه اُستُوا تلفظ میکنند. (ظاهرا” تلفظش را با اُستُوار اشتباه گرفتهاند.)
الاغ
🕸تحول معنایی این واژهی عزیز مصداقی است از تنزل انسان به حیوانیت یا نشستن راکب بهجای مرکب. داستان از این قرار بوده که واژهی ترکی الاغ در قدیم به معنی پیک و قاصد بود و خر یا اسبی را که پیک سوارش میشد «خر الاغ» یا «اسب الاغ» میگفتند. کمکم کمال همنشین در او اثر کرد و الاغ مترادف شد با خر.
بازرگان
بازرگان در اصل بازارگان (بازار + – گان) بوده؛ یعنی کسی که با بازار سر و کار دارد.
بوقلمونصفت
🪺آدمِ بوقلمونصفت ثباتِ عقیده و رفتار ندارد و نان را به نرخِ روز میخورَد. راستی تاحالا فکر کردهاید چرا به چنین آدمی «بوقلمونصفت» میگویند؟ چه ربطی به بوقلمون دارد؟ نکته اینجاست که بوقلمون در اصل بهمعنیِ آفتابپرست است که نوعی بزمجه است و رنگ عوض میکند و خود را به رنگِ محیط درمیآورَد. اینکه چگونه نامِ خزندهای به نامِ پرندهای تبدیل شده از عجایب است. واژۀ «بوقلمون» تحریفی از یک واژۀ یونانی است که شکلِ انگلیسیاش chameleon است. این واژه از دو جزء تشکیل شده و رویهمرفته «شیرِ خاکی» معنی میدهد! شکلِ مُعَرّبِ قدیمیاش «خامالاوُن» است که در فرهنگهای قدیمیِ فارسی آمدهاست. در انگلیسی نیز مثلِ فارسی، chameleon هم بهمعنیِ آفتابپرست است و هم بهمعنیِ آدمِ بوقلمونصفت.
- بهروز صفرزاده
#انجمن_تک_رمان
#اموزش_نویسندگی
#معرفی_کتاب
#کتابخوانی
#شعر_طوری
#شعر_تایم
🫧آبشار
آبشار مرکب است از آب + – شار (از شاریدن به معنی جاری شدن و ریختن). شاریدن از مصدرهای عتیقهی فارسی است که فسیل آن را از دوران مزوزوئیک یافتهاند. این « – شار» را در واژهی سرشار (ل*بریز) هم داریم؛ یعنی چیزی که پر میشود و مایع از لبههایش بیرون میریزد. معادل انگلیسی آبشار waterfall است؛ یعنی جایی که آّّب فرومیریزد.
آفتابه
تا حالا از خودتان پرسیدهاید که آفتابه چه ربطی به آفتاب دارد؟ اگر پرسیدهاید، طبعا” به جوابی هم نرسیدهاید. اکنون بدانید و آگاه باشید که آفتابه در واقع هیچ ربطی به آفتاب ندارد. آفتابه در اصل آبتابه (آب + تابه) بودهاست؛ یعنی ظرفی که آن را پر از آب میکنند.
آنفولانزا
واژهی آنفولانزا (influenza) در اصل ایتالیایی است و ظاهرا” از طریق فرانسوی یا انگلیسی وارد فارسی شدهاست. این واژه در اصل به معنی تأثیر و نفوذ است (همریشه با influence انگلیسی). وجه تسمیهی آنفولانزا این است که اروپاییهای خرافاتی قدیم این بیماری را ناشی از تأثیر ستارهها میدانستند؛ بنابراین آنفولانزا یعنی بیماری ناشی از تأثیر ستارهها! در ضمن بهتر است آن را با همین املای آنفولانزا بنویسیم، نه آنفلوآنزا یا آنفلوانزا.
استوا
اِستِواء در عربی مصدر باب افتعال از ریشهی «سوی» و به معنی تساوی و برابری است. خط فرضی استوا کرهی زمین را به دو نیمکرهی مساوی تقسیم میکند. معادل انگلیسی آن یعنی equator هم از ریشهی لاتینی و به معنی مساویکننده و برابرکننده است. بعضیها این واژه را بهاشتباه اُستُوا تلفظ میکنند. (ظاهرا” تلفظش را با اُستُوار اشتباه گرفتهاند.)
الاغ
🕸تحول معنایی این واژهی عزیز مصداقی است از تنزل انسان به حیوانیت یا نشستن راکب بهجای مرکب. داستان از این قرار بوده که واژهی ترکی الاغ در قدیم به معنی پیک و قاصد بود و خر یا اسبی را که پیک سوارش میشد «خر الاغ» یا «اسب الاغ» میگفتند. کمکم کمال همنشین در او اثر کرد و الاغ مترادف شد با خر.
بازرگان
بازرگان در اصل بازارگان (بازار + – گان) بوده؛ یعنی کسی که با بازار سر و کار دارد.
بوقلمونصفت
🪺آدمِ بوقلمونصفت ثباتِ عقیده و رفتار ندارد و نان را به نرخِ روز میخورَد. راستی تاحالا فکر کردهاید چرا به چنین آدمی «بوقلمونصفت» میگویند؟ چه ربطی به بوقلمون دارد؟ نکته اینجاست که بوقلمون در اصل بهمعنیِ آفتابپرست است که نوعی بزمجه است و رنگ عوض میکند و خود را به رنگِ محیط درمیآورَد. اینکه چگونه نامِ خزندهای به نامِ پرندهای تبدیل شده از عجایب است. واژۀ «بوقلمون» تحریفی از یک واژۀ یونانی است که شکلِ انگلیسیاش chameleon است. این واژه از دو جزء تشکیل شده و رویهمرفته «شیرِ خاکی» معنی میدهد! شکلِ مُعَرّبِ قدیمیاش «خامالاوُن» است که در فرهنگهای قدیمیِ فارسی آمدهاست. در انگلیسی نیز مثلِ فارسی، chameleon هم بهمعنیِ آفتابپرست است و هم بهمعنیِ آدمِ بوقلمونصفت.
- بهروز صفرزاده
#انجمن_تک_رمان
#اموزش_نویسندگی
#معرفی_کتاب
#کتابخوانی
#شعر_طوری
#شعر_تایم