به لابه گفت شبی میر مجلس تو شوم
شدم به رغبت خویشش کمین غلام و نشد
شدم به رغبت خویشش کمین غلام و نشد
مشاعره مشاعره با حرف ب
- نویسنده موضوع علی خسروشاهی
- تاریخ شروع
- پاسخ‌ها 35
- بازدیدها 2K
-
- برچسبها
- انجمن تک رمان تک رمان مشاعره مشاعره_ب
- Tagged users هیچ
ساعت تک رمان
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبريز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبريز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
بر آستان جانان گر سر توان نهادن گلبانگ سربلندي بر آسمان توان زد:/
بس حلقه زدم بر در و حرفی نشنیدم
من هیچکسم یا که در این خانه کسی نیست
من هیچکسم یا که در این خانه کسی نیست
با ضعیفان هر که گرمی کرد عالم گیر شد
ذره پــــرور باش تـــا خورشیـــد تابانت کند
ذره پــــرور باش تـــا خورشیـــد تابانت کند
با عقل، آب عشق به یک جو نمی رود
بیچاره مـــن که ساختــه از آب و آتشم
بیچاره مـــن که ساختــه از آب و آتشم
برخیز و بیا بتا برای دل ما
حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
با خدا باش و پادشاهي کن بي خدا باش و هر چه خواهي کن
بنمای رخ که باغ گستانم آرزوست
بگشای ل*ب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
کان چهره مشعشع تابانم آرزوست
بگشای ل*ب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
کان چهره مشعشع تابانم آرزوست
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
از خود بطلب، هر آنچه خواهی که تویی:)
از خود بطلب، هر آنچه خواهی که تویی:)
