خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

کامل شده دلنوشته گو بیوژیو| سیتا راد کاربر انجمن تک رمان

  • نویسنده موضوع meelerahu
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 66
  • بازدیدها 3K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

meelerahu

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-06-16
نوشته‌ها
186
کیف پول من
15,127
Points
255
***
نمی‌دانم با چه کسی از درد سخن بگویم!
قصه‌ی رنگِ پریده، یا خون سرد؟
قصه‌ی عشق، یا دل بیچاره؟
گوش ناشنوا، یا چشم نابینا؟
احساس مبهم، یا نگاه گنگ؟
قصه‌ی رنگِ پریده عشقم را، خون سردی که در مغزم در حال منجمد شدن است!
قصه‌ی عشقی که من نور بودم تو سایه، دلی که از پریدن سایه‌اش شکست!
گوشی که طنین آوازی همچو لالایی مادر بر گوش‌هایم بود، چشمانی که پرستویش از دیدبانش کنار رفت!
احساسی که همانند خورده شیشه‌ها هزار تکه شده است، نگاه یک‌ غریبه‌ای قلبم را سنگین می‌سازد!‌
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

meelerahu

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-06-16
نوشته‌ها
186
کیف پول من
15,127
Points
255
***
دستانت را در دستان دیگری دیدم،
به چشمان خود اعتمادی نکردم؛
با خود گفتم چشم نیز اشتباه می‌بیند.
یادت نیست می‌گفتی جهنم را با تو انتخاب می‌کنم!
چه شد؟! بهشت را با او انتخاب کردی!
درکت می‌کنم، زیادی دوستت داشتم!
زیادی چشمانم را بستم!
زیادی گوش‌هایم را گرفتم!
فقط چطور می‌توانم به قلبم بگویم که
تو همانی نبودی که می‌خواستم؟
همانند ماهی که دریا را می‌خواست
تنگ نصیبش شد!
همانند پرنده‌ای آسمان را می‌خواست
قفس نصیبش شد!
همانند گلی که جنگل را می‌خواست
گلدان نصیبش شد!
امّا باز دوستت دارم!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

meelerahu

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-06-16
نوشته‌ها
186
کیف پول من
15,127
Points
255
***
همانند یک خط بودم، بی‌انتها، بی‌پایان!
خطی که پایانی نداشت!
می‌دانستم رسیدن به تویی که خطی موازی روبه‌رویم قرار داشتی امکان نداشت!
شدم همانند آن ماهی که قصد مردن نداشت اما خطور کرد به عشقی که درمان نداشت!
گلی بودم میان کاکتوس‌های باغ!
ماهی بودم میان کوسه‌ها!
صدفی بودم میان سنگ‌ها!
پرنده‌ای بودم در آسمان، ای کاش در اعماق وجودت جایی برایم داشت!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

meelerahu

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-06-16
نوشته‌ها
186
کیف پول من
15,127
Points
255
***
می‌دانی، اگر بخواهم روراست باشم
باید بگویم شاید دوستت داشته باشم
اما دیگر عاشقت نیستم!
همانند گل و خار نیستیم.
تو دیگر برایم گل نیستی، من نیز همان خاری نیستم که مراقبت باشم.
همانند مادر و فرزند نیستیم.
تو فرزند نیستی، من نیز همان
مادر نیستم که هرچه بگویی
باز دوستت داشته باشم.
می‌دانی دیگر برایم مهم نیست
بد باشی، خوب باشی، گم شده باشی،
دیگر برایم اهمیتی ندارد کجا هستی
یا کنار چه کسی هستی!
آن زمان که برایت می‌مردم گذشت!
آن زمان که برای شاد بودنت تلاش می‌کردم گذشت!
دیگر دلم برای تو بارانی نمی‌شود!
فهمیدم در اوج دوست داشتنت خود را
از دست دادم!
اینک تنها چیزی که از تو یادگار مانده
قلب شکسته‌ام است!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

meelerahu

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-06-16
نوشته‌ها
186
کیف پول من
15,127
Points
255
***
دلتنگی گاهی کوتاه، گاهی بلند است.
دژم همانند دریا بزرگ است!
مهموم دل ابرگرفته است باران می‌خواهد!
دل همانند یک مویی که ژولیده است پریشان است!
من در بادی که صدای تو را می‌خواند بسیار رنجیدم!
از بادی که دلتنگی را به دل می‌کوبد ناتوانم ساخته گله دارم!
گله‌هایم را به سکوت تبدیل می‌کنم،
با هر گله یک آجر به خانه‌ی دل تنگم
اضافه ‌‌‌‌‌‌می‌کنم!
باد تو را می‌خواند، ابر تو را می‌خواند، برگ تو را می‌خواند انتظاری بیش نیست از منی ناتوان که دلتنگت نشوم؟!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

meelerahu

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-06-16
نوشته‌ها
186
کیف پول من
15,127
Points
255
***
در قلبم کسی را پنهان کردم!
طرز خنده‌اش،
طرز نگاه کردنش،
طرز حرف‌هایش،
حتی طرز راه رفتنش را خیلی دوست دارم!
شاید خود او نیز نداند که شیرین‌ترین میوه ممنوعه جهان است.
درست است که مالک قبل او من نیستم و او را ندارم؛ اما خوشا به حال اویی که کنارش باشد!
اما به اندازه تمامی رهگذر‌ها،
به اندازه تمامی گل فروش‌ها،
به اندازه تمامی دقایق‌های شیرین،
به اندازه تمامی کتاب فروش‌ها و کتاب‌ها،
من به‌جای همه دوستش دارم!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

meelerahu

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-06-16
نوشته‌ها
186
کیف پول من
15,127
Points
255
***
چقدر سخت است!
چقدر سخت است برای رسیدن به ستاره‌ات تا آسمان بروی؛ اما وقتی رسیدی صبح شده باشد!
من برای رسیدن به تو همانند یک چرخ چرخیدم!
همانند یک شیشه شکستم!
همانند آب باریدم!
وقتی رسیدم دیر شده بود، تو را ندیدم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

meelerahu

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-06-16
نوشته‌ها
186
کیف پول من
15,127
Points
255
***
طناز طباطبایی یک دیالوگ قشنگی در یاغی گفت که:
بعضی وقت‌ها خودت یکی را بزرگ می‌کنی، آدمش می‌کنی، گندش می‌کنی، بعد خودت دیگر زورت بهش نمی‌رسد!

الان که فکر می‌کنم دقیقاً در همین نقطه قرار دارم! به تو بعد از رفتنت نگاهی انداختم، دیدم تو بزرگ نبودی من بزرگ می‌دیدمت! تو آدم نبودی من آدم می‌دیدمت! تو خوب نبودی؛ بلکه من خوب می‌دیدمت! تو بهترین نبودی، من بهترین می‌دیدمت! این اشتباه باعث شد که هرکاری دوست داری انجام دهی و قلبم رو زیر پاهایت له کنی و من باز سکوت کنم!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

meelerahu

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-06-16
نوشته‌ها
186
کیف پول من
15,127
Points
255
***
می‌توانم دلتنگی را خیلی ساده بیان کنم.
دلتنگی یعنی نداشتن دستانت میان دستانم!
مغموم یعنی نبودنت میان نداشته‌هایم!
هزین یعنی آ*غ*و*ش گرم میان شلوغی!
دلتنگی را می‌شود خیلی ساده با نبودت معنا کرد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

meelerahu

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-06-16
نوشته‌ها
186
کیف پول من
15,127
Points
255
***
در هیاهوی مغزم قاتل کسانی شدم که روزی بهترینم بودند! دوست داشتنشان غلط! بخششان گناه! برگشتان اشتباه بود! اشتباهی نابخشودنی!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا