خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

کامل شده دلنوشته گو بیوژیو| سیتا راد کاربر انجمن تک رمان

  • نویسنده موضوع meelerahu
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 66
  • بازدیدها 3K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

meelerahu

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-06-16
نوشته‌ها
186
کیف پول من
15,127
Points
255
***
حس و حالت برایم مبهم بود.
دست نوازشگرت بر روی گیس‌های مشکی‌ام حس دلنشینی برایم داشت!
چشم‌های پر از حرفت که گویا عالمی در وجودشان‌ خفته است! نگاهی گرم اما پر از همهمه! لبخند شیرین و گرمت برایم همانند چایی در سرما با کمی چاشنی بود! چشم‌های رود‌عسلی‌ات همانند رنگین‌کمان بعد از بارش باران تماشایی بود! اما افسوس می‌خورم اینک نه آن چشم‌ها را دارم نه آن لبخندت را!
نه آغوشت‌ را دارم نه صدایت را!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

meelerahu

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-06-16
نوشته‌ها
186
کیف پول من
15,127
Points
255
***
کاش!
کاش خوشبختی نیز نوبتی بود!
امیدی داشتیم به خوشبختی‌های نرسیده! امیدی داشتیم به خوشبختی‌های کوچک! کاش می‌گفتند نوبت توست که شاد باشی! کاش...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

meelerahu

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-06-16
نوشته‌ها
186
کیف پول من
15,127
Points
255
***
تو را نمی‌دانم!
من میان شعرهایم تو را یاد می‌کنم!
من میان تک‌تک بیت‌هایم تو را یاد می‌کنم!
من میان نگاهای شیرینم به باران تو را یاد می‌کنم!
من میان غروب، میان رویاهایم، میان صبح دلنشینم، میان قدم زدنم، میان تمامی لحظاتم تو را یاد می‌کنم!
من حتی در وجود خود تو را می‌بینم!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

meelerahu

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-06-16
نوشته‌ها
186
کیف پول من
15,127
Points
255
***
آمدم مزه‌ی پرواز را بچشم، بال‌هایم را چیدن.
آمدم از آسمان ل*ذت ببرم، قفسی برایم فراهم کردند.
آمدم خوب باشم، بدی را یادم دادند. آمدم...
آمدم زندگی کنم دیدم دیگر جانی برایم باقی نمانده!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

meelerahu

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-06-16
نوشته‌ها
186
کیف پول من
15,127
Points
255
***
نمی‌خواهم باور کنم؛ اما دارم زده می‌شوم از نبودت! شاید اگر برگردی هم دیگر برایم مهم نباشد.
شاید دیگر این ماهی نیازی به آب نداشته باشد.
شاید دیگر این پروانه نیازی به عمری دوباره نداشته باشد.
شاید دیگر این پرستو نیازی به لانه نداشته باشد.
دیگر دوستت ندارم!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

meelerahu

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-06-16
نوشته‌ها
186
کیف پول من
15,127
Points
255
***
داشتم راه می‌رفتم. نگاهم روی سایه‌ام روی آسفالت خیابان افتاد. قدمی بلند برداشتم. سایه‌ام محو شد! در زمانی که سایه‌ی خود آدم را ترک می‌کند چه انتظاری از بقیه می‌شود داشت؟!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

meelerahu

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-06-16
نوشته‌ها
186
کیف پول من
15,127
Points
255
***
بارش برف، یخبندان‌های آویزان شده، صدای برف، درختان عر*یان شده، بوی لبوی آن سوی خیابان، سردی هوا همه این زیبایی‌ها یک طرف؛ خاطرات مثل دستت در دستانم، چشمای زیبایت، بوی عطر تلخ مدهوش‌کننده‌ات یک طرف! بین خودمان است دوستت دارم‌های زیادی بدهکاری! اما من می‌شنوم که می‌گویی دوستم داری! خاطراتت یادم می‌اندازد که چقدر دوستم داشتی! قلبم هنوز برای توست! اما شاید دیگر تو را نخواهم! چون به این‌گونه عادت کردم!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

meelerahu

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-06-16
نوشته‌ها
186
کیف پول من
15,127
Points
255
***
کنار آن ساعتی که رفت و آمدت را ثبت می‌کرد نشسته‌ام! انتظار برای دوباره دیدنت! التماس برای دوباره داشتنت! آزارم می‌دهد! آری آزارم می‌دهد! نداشتن تو بعد از این همه خاطرات آزارم می‌دهد! نبودنت بعد از این همه بودن‌های بی‌تکرار آزارم می‌دهد! شدم همانند آسمانی که تاریک است، شب است اما ستاره‌ای در آن نیست! همانند آن دریایی که دلش ماهی می‌خواهد اما ماهی ندارد! گلی که خاک می‌خواهد اما ندارد! من تو را می‌خواهم اما ندارم!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

meelerahu

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-06-16
نوشته‌ها
186
کیف پول من
15,127
Points
255
***
ندیده بودمت، بغلت نکرده بودم، لمست نکرده بودم، آ*غ*و*ش گرمت را نداشتم، خنده‌های نزدیکت را نداشتم؛ اما باز دلم برای خاطرات نداشته‌هایمان تنگ می‌شود! دور‌ترین نزدیک به قلبم بودی!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

meelerahu

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2022-06-16
نوشته‌ها
186
کیف پول من
15,127
Points
255
***
بوی خوش گل رزهای روی ایوان، همان گل‌هایی که تو برایم خریدی، هیچ بوی گل را نمی‌دهند بیشتر وقتی تو را یاد می‌کنم بوی تو به مشامم می‌رسانند! هر لحظه که به یادت میوفتم؛ بوی تو را روی لباس‌هایم احساس می‌کنم! تو را ندارم اما در رویا‌هایم چه خیال بافی‌هایی که با تو برای خود نکرده‌ام. دلم برای عطر تنت تنگ شده! برای آن چشمایی که می‌شد لحظه‌ای غرقشان شد. برای آن لبخند‌هایی که می‌شد عشق را به جان تزریق کرد. برای آن صدایی که همانند آواز یک مادر برای فرزندش بود!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا