***
حس و حالت برایم مبهم بود.
دست نوازشگرت بر روی گیسهای مشکیام حس دلنشینی برایم داشت!
چشمهای پر از حرفت که گویا عالمی در وجودشان خفته است! نگاهی گرم اما پر از همهمه! لبخند شیرین و گرمت برایم همانند چایی در سرما با کمی چاشنی بود! چشمهای رودعسلیات همانند رنگینکمان بعد از بارش باران تماشایی بود! اما افسوس میخورم اینک نه آن چشمها را دارم نه آن لبخندت را!
نه آغوشت را دارم نه صدایت را!
حس و حالت برایم مبهم بود.
دست نوازشگرت بر روی گیسهای مشکیام حس دلنشینی برایم داشت!
چشمهای پر از حرفت که گویا عالمی در وجودشان خفته است! نگاهی گرم اما پر از همهمه! لبخند شیرین و گرمت برایم همانند چایی در سرما با کمی چاشنی بود! چشمهای رودعسلیات همانند رنگینکمان بعد از بارش باران تماشایی بود! اما افسوس میخورم اینک نه آن چشمها را دارم نه آن لبخندت را!
نه آغوشت را دارم نه صدایت را!
آخرین ویرایش توسط مدیر: