خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!
  • 🌱فراخوان جذب ناظر تایید ( همراه با آموزش ) کلیک کنید

کامل شده وقتی او نباشد | زار کاربر انجمن تک رمان

  • نویسنده موضوع لیلیِ مجنون
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 22
  • بازدیدها 1K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
ل

لیلیِ مجنون

مهمان
گفتم:
- باید بروی!
غلط کردن به چه کار می‌آید؛ جز اکنونِ من؟
نام مرور جزء به جزء خاطرات در یک دقیقه در لغت‌نامه‌ی ادبیات شما چیست؟ این حال بد مرا دهخدا می‌تواند معنا کند؟
شهریار می‌تواند برای الانِ من شعر سراید؟
زندگی، بی‌تو سیاه‌‌تر از من و
سفیدتر از تو است. به خاکستریِ آسمانِ کف قبر، نیش می‌زند.
مگر شما به مردن در هرلحظه، زندگی می‌گویید؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ل

لیلیِ مجنون

مهمان
دوباره گوش می‌دهم اشعار خصوصی را.
تو نیستی و یادت، موسیقی‌هایت، نوشته‌های دردناکت، عاشقانه‌هایت،
عاشقانه‌هایمان، دوستت دارم‌ها...
هستند؛ آن‌ها کنار من نشسته و به کاغذ روبه‌رویم زل زده‌اند.
دست‌هایم را محکم گرفته‌اند و مباد روزی که دست‌هایم را رها کنند؛ «تو»ها!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ل

لیلیِ مجنون

مهمان
تو نیستی و من غلت می‌زنم در خشم خود.
من ماندم و استفراغِ بی‌حسی و ترس!
درد همزادم می‌شود و لبخندش در آینه رو به من، قلبم را خش می‌اندازد.
سراسر نوشته‌هایم بوی نمِ قطرات اشکم را می‌دهد؛
اشکی از ج*ن*س آرزو می‌چکد و میمیرد.
می‌فهمی؟ حالم مثل پسرکان خیابان شده، معنی واژه‌ی آرزو را نمی‌دانم. صورتم سیاه و من در عمق دلتنگی‌های جوان، جان دادم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ل

لیلیِ مجنون

مهمان
هفت‌بار در ششصدوشصت‌وشش‌بار این دوازده‌ماه،
من می‌کشتم قتل را و تمام سرم از جوشش مرگ نبض می‌زد.
آری! بی‌تو اگر عاقل‌ترین و خونسرد‌ترین دختر دنیا هم جای من می‌بود؛ تاکنون در گوشه‌ی تیمارستان فریادِ «او نیست، او نیست» سر می‌داد و از ترس بر یقه‌ی تمام پرستار‌ها، ردِ خیسیِ ل*ب‌های دوخته به لبخندش می‌ماند و پاره شدن لباس‌هایشان و فرو رفتن سوزنِ بی‌جان در نفس‌هایشان، چه‌قدر عادی بود.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ل

لیلیِ مجنون

مهمان
نکند تو هم مرده‌ای؟ تریلیِ دلتنگی بر دلت کوبیده همچون من؟ توام با چاشنیِ درد! ل*ذت می‌بری از نفس‌های نکشیده‌ی من و قبر می‌شوی.
سنگ می‌شوی؛ از ج*ن*س عاج،
به رنگ داج...
مرا در خود می‌کشی، سیاه چاله‌ی سیه چشمِ بلند ابرو!
زادروز تو را با شیطان اعظم، یکی نهاده‌اند؟
فرشته‌ی شکنجه‌گران! دارک وب را هم سرافکنده کردی؛ احسنت بر حواست! احسنت بر خیالت که می‌دانم در کنار لاله‌ی گوشِ خواب و خیالم، نفس‌زنان می‌خندد و در دل به حالم اشک ریخته‌است و مگر او هیتلر است؟ نمی‌دانم چه انقلابی‌ست در شعرهای من که شتر با بارش، در این حجم از دلدادگیِ دیوان پریش، گم می‌شود؛ رگ خوابم؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ل

لیلیِ مجنون

مهمان
رگ خوابم را فشار نده که نه خوابی ماند، نه ضعفی!
او بود؛ اویی که نیست و قلم جوهرش ته کشید از انشایِ دو جمله‌ایِ من.
او نیست.
او فعلاً نیست.
امیدوارانه بر امیدِ روزی خوب، قهقهه‌ای عصبی می‌زنم.
باید خرخره‌ی این امید را امیدوارانه به دیوار کلیسای زندگی بکوبم تا فکر و خیالِ انتظار به سرش نزند!
من، این‌جا، دختر انتظار از شهر برف‌های یخی امید، در خدمت شما هستم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ل

لیلیِ مجنون

مهمان
زیور‌آلات فشرده‌ی دلتنگی و درخشش بانو‌‌منشانه‌ی نگرانی، چشم‌زده‌ی تمام سه عالم است.
می‌خندم و برشی از کتاب در د*ه*ان می‌گذارم.
این زمان باز هم ایستاده‌ است. به چه نگاه می‌کنی ساعت نفرین شده؟ چنگال را سق می‌زنم و در کسری از ثانیه به آینه‌ی عشق پرتابش می‌کنم.
کاش بشکند و من دلیلی برای پایانِ خود داشته‌ باشم!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ل

لیلیِ مجنون

مهمان
نسل من‌هایی با مو‌های همیشه پریشان، با دل‌های شکننده و زوزه‌های شاعر؛ نسل من، یاغی‌هایی که بغض می‌کنند
و نسل تو‌‌هایی که هیچ‌گاه، آنگاه و آن‌جا که باید، نیستند.
تردمیل عشق را بی‌انتها می‌دوم؛ آلوده به عدم!
ببین! ورق‌های دفتر، رنگ چشمان تو را می‌گیرد و آخر تو تا کی می‌خواهی نباشی؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ل

لیلیِ مجنون

مهمان
پا روی تکامل قلب می‌گذارم؛ پا روی تمام جهانم اگر تو را از من منع کنند و بر من ممنوعه...
و حیف که بوی فحش، بر مشام دلنوشته‌ام نباید برسد!
در انفجار این فصل از زندگی من و شب‌هایی که پابه‌پایم بیدار ماندند، قدم‌هایم چه سست شدند. یواشکی اسمت را به گل سرخ پژمرده‌ام گفتم و همه شنیدند. دیوار خانه‌ی من که نه موش دارد، نه شیر و نه سیمرغی می‌آید تا پرهایش را دانه‌دانه آتش کشم، پس چگونه؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ل

لیلیِ مجنون

مهمان
دیگر، هیچ به قلمم نمی‌آید؛ انگار خشم‌هایم فروکش کرده‌اند. حالِ دیدن و شنیدن هیچ‌کس نیست.
سخت شده نخوردن باده‌ی خود را کشتن!
کمای ذهنی رفته دنیایم؛ صدایم می‌زنند و مثل مبهوتی در کابوسِ خواب‌نمای خود، نگاهی می‌کنم و ساکت می‌مانم. تو که نیستی، زمین و هوا چقدر یخ می‌زند.
چقدر سایه‌های اتاق سیاه‌ترند و این شب‌های عاشقی ترسناک‌تر!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا