اشعار امیر خسروی دهلوی

  • نویسنده موضوع حبیب.آ
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 69
  • بازدیدها 2K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

حبیب.آ

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-05
نوشته‌ها
887
لایک‌ها
3,068
امتیازها
73
کیف پول من
-173
Points
0
ای جهانی بنده چون من مر ترا
نیست چون من بنده دیگر ترا
دل چو نطفه در رحم خون می خورد
تا چرا زاد این چنین مادر ترا
از برای آفت جان منست
شانه گر ره می کند بر سر ترا
لشکر فتنه بکش، عالم بگیر
فتنه شد چون جملگی لشکر ترا
عالمی را از تو شد پیمانه پر
پر نگشت از خون کس ساغر ترا
من ز جورت مو شدم وز آه من
جز میان چیزی نشد لاغر ترا
نامسلمانی مکن شرمی بدار
چند گویم حال خسرو مر ترا
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

حبیب.آ

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-05
نوشته‌ها
887
لایک‌ها
3,068
امتیازها
73
کیف پول من
-173
Points
0
باغم عشق تو می سازیم ما
با تو پنهان عشق می بازیم ما
در هوای وصل جان افروز تو
پای بند درگه نازیم ما
مردمی کن برقع از رخ برفکن
تا دل و دین هر دو در بازیم ما
یک زمان از سر بنه گر*دن کشی
تا به گردون سر برافرازیم ما
گر نخواهی گشت با ما مهربان
خانه هستی براندازیم ما
بعد از این با کس نه پیوندیم دل
بعد از این با خود نپردازیم ما
چون ز خسرو درد دل بشنید، گفت
غم مخور روزیت بنوازیم ما
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

حبیب.آ

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-05
نوشته‌ها
887
لایک‌ها
3,068
امتیازها
73
کیف پول من
-173
Points
0
شاخ نرگس را ببرد اینک صبا
سهل باشد بردن از کوری عصا
از خیال سبزه خاک بوستان
چشم می دوزم که گردد توتیا
تا عروس گل به دست آید مگر
سیم را چون آب می ریزد صبا
یار سیم اندام من آخر کجاست؟
یارب، او سیمرغ شد یا کیمیا؟
غنچه ای ماند دلم پر خون و تنگ
ای نسیم زلف تو باد صبا
خوش بیا کز حسرت دیدار تو
زندگانی خوش نمی آید مرا
دیگران را شمع مجلس گشته ای
گر نخواهی سوخت خسرو را بیا
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

حبیب.آ

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-05
نوشته‌ها
887
لایک‌ها
3,068
امتیازها
73
کیف پول من
-173
Points
0
وه که اگر روی تو در نظر آید مرا
عیش زخورشید و مه روی نماید مرا
بسته تست این دلم با دگرانم مبند
کاش که با دیگران دل بگشاید مرا
جان من آن روز رفت کم رخت آمد به پیش
یاربم آن روز پیش، پیش نیاید مرا
روی نما شد ز اشک چهره من تا هنوز
از تو چه خونهای تر روی نماید مرا
خون مرا آب کرد گریه که در خدمتت
پیش ز من دور باد هیچ نیاید مرا
دل بشنیدم که دوش لعل تو ب*و*سید و مرد
پیش چنین مردنی زیست نشاید مرا
س*ی*نه خسرو ز تست آیینه زنگ خورد
مصقل وصل تو کو تا بزداید مرا
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

حبیب.آ

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-05
نوشته‌ها
887
لایک‌ها
3,068
امتیازها
73
کیف پول من
-173
Points
0
ای به بدی کرده باز چشم بدآموز را
بین به کمین گاه چرخ ناوک دلدوز را
هر چه رسد سر بنه زانکه مسیر نشد
نیکوی آموختن چرخ بدآموز را
سوخته غم مدار دل به چنین غم، از آنک
دل به کسی برنسوخت مرگ جگر سوز را
پیر شدی کوژ پشت دل بکش از دست نفس
زانکه کمان کس نداد دشمن کین توز را
چون تو شدی از میان از تو به روز دگر
جمله فرامش کنند یاد کن آن روز را
خود چو بدیدی که رفت عمر بسان پریر
از پی فردا مدار حاصل امروز را
نقد تو امشب خوش است زانکه چو فردا به روز
قدر نباشد به روز شمع شب افروز را
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

حبیب.آ

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-05
نوشته‌ها
887
لایک‌ها
3,068
امتیازها
73
کیف پول من
-173
Points
0
طاقت دوری نماند عاشق دلتنگ را
واگهیی کس نداد، آن پسر شنگ را
گاه خرامیدنش یک نظری هر که دید
پیش فرامش نکرد آن قد و آن رنگ را
بنده نخواند کنون جز غزل نوخطان
کاب دو چشمم بشست دفتر فرهنگ را
اشک من گوژ پشت دید گه ناله چرخ
گفت که ای خوش نوا، ترک مکن چنگ را
هست شکسته دلم، خواست شکستن بتر
سخت گره بر مزن گیسوی شبرنگ را
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

حبیب.آ

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-05
نوشته‌ها
887
لایک‌ها
3,068
امتیازها
73
کیف پول من
-173
Points
0
دوش ز یاد رخت اشک جگر سوز من

شد به هوا پر بسوخت، مرغ شب آهنگ را

با دل سنگیت هیچ کرد نیارم همی

گر چه که از تیر آه رخنه کنم سنگ را

گر بکنی آشتی جان بفروشم و لیک

تو به بها می خری جان کسی جنگ را

در طلبت عاشقان گر قدم از سر کنند

هیچ نپرسند باز منزل و فرسنگ را

خوش پسرا، چشم تست تنگ و من اندر عجب

باز کجا می کشی این همه نیرنگ را

گرد جهان شد سمر قصه خسرو و لیک

عشق به صحرا نهاد راز دل تنگ را
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

حبیب.آ

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-05
نوشته‌ها
887
لایک‌ها
3,068
امتیازها
73
کیف پول من
-173
Points
0
دوش ز یاد رخت اشک جگر سوز من

شد به هوا پر بسوخت، مرغ شب آهنگ را

با دل سنگیت هیچ کرد نیارم همی

گر چه که از تیر آه رخنه کنم سنگ را

گر بکنی آشتی جان بفروشم و لیک

تو به بها می خری جان کسی جنگ را

در طلبت عاشقان گر قدم از سر کنند

هیچ نپرسند باز منزل و فرسنگ را

خوش پسرا، چشم تست تنگ و من اندر عجب

باز کجا می کشی این همه نیرنگ را

گرد جهان شد سمر قصه خسرو و لیک

عشق به صحرا نهاد راز دل تنگ را
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

حبیب.آ

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-05
نوشته‌ها
887
لایک‌ها
3,068
امتیازها
73
کیف پول من
-173
Points
0
ای رخ زیبای تو آینه س*ی*نه ها
روی ترا در خیال زین نمط آیینه ها
غمزه مزن کان خیال تا به جگرها نشست
تیغ بلارک دمید وای که بر سر س*ی*نه ها
یاد توام می کند کار جواب هلاک
خواب که بیند گدا حاصل گنجینه ها
بس که ز رویت نمود خانه مرا پر خیال
مر همه دیوارهاست پیش من آیینه ها
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

حبیب.آ

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-05
نوشته‌ها
887
لایک‌ها
3,068
امتیازها
73
کیف پول من
-173
Points
0
صبر نمودی مرا از نظری پیش از این
حسن توام توبه داد زان همه پیشینه ها
دل که ز دعوی صبر لاف همی زد کنون
بین که چه خوش می کشد هجر از و کینه ها
شعله دیرینه را د*اغ ز دل رفته بود
نوپسری تازه کرد آن همه دیرینه ها
توبه شکن صوفیا، خرقه به می شو که هست
بر قصب شاهدان خرقه پشمینه ها
چرخ بشد، ساقیا، دوش می با صفا
درد به خسرو رسان، زان همه دوشینه ها
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا