اشعار امیر خسروی دهلوی

  • نویسنده موضوع حبیب.آ
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 69
  • بازدیدها 2K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

حبیب.آ

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-05
نوشته‌ها
887
لایک‌ها
3,068
امتیازها
73
کیف پول من
-173
Points
0
بشکفت گلها در چمن، ای گلستان من بیا
سرو ایستاده منتظر، سرو روان من
از گریه من هر طرف، پر لاله و گل شد زمین
وقتی به گلگشت، ای صنم، در گلستان من
حیف است دیدن بی رخت، در بوستان آخر گهی
ای گل، نهان از باغبان در بوستان من
هر طره تو آفتی، هر نرگس تو فتنه ای
گرچه بلای عالمی، از بهر جان من
تلخی که گویی نیست آن از تلخی هجرت فزون
با این همه تلخی خود، شکر فشان من
دانی که هستم در جهان من خسرو شیرین زبان
گر نایی از بهر دلم، بهر زبان من بیا
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

حبیب.آ

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-05
نوشته‌ها
887
لایک‌ها
3,068
امتیازها
73
کیف پول من
-173
Points
0
وقت گل است نوش کن باده چون گلاب را
بلبل نغمه ساز کن بلبله ش*ر*اب را
ساغر لاله هر زمان باد نشاط می دهد
بین که چه موسمی ست خوش نقل و می و کباب را
مرغ چو در سرو شد، بال کشید در زمین
سبزه بساط سبز وتر از پی ر*ق*ص آب را
نیست حیات شکرین کاخر شب شکر لبان
هر طرفی به بوی می تلخ کنند خواب را
چون به سؤال گویدم ساقی م*س*ت عاشقان
هان قدحی، چگونه ای؟ حاضرم این جواب را
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

حبیب.آ

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-05
نوشته‌ها
887
لایک‌ها
3,068
امتیازها
73
کیف پول من
-173
Points
0
چند ز عقل و درد سر باده بیار ساقیا
درد ترا و سر مرا عقل ش*ر*اب ناب را
گرد سفید برق را تا بنشاند از هوا
موج بلند می شود چشمه آفتاب را
نی غلطم که آفتاب اوج ازان گرفت تا
ب*وسه زند به پیش شه حاشیه جناب را
خورد خدنگ او بسی خون ز دو دیده، پر نشد
سیر کجا کند مگس حوصله عقاب را
خانه خسرو از رخش هست صفا که هر زمان
از رخ فکر مدح تو دور کند نقاب را
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

حبیب.آ

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-05
نوشته‌ها
887
لایک‌ها
3,068
امتیازها
73
کیف پول من
-173
Points
0
شکل دل بردن که تو داری نباشد دلبری را
خواب بندی های چشمت کم بود جادوگری را
چون ز هجران شد زحل در طالعم کی بوسم آن پا
این سعادت دست ندهد جز مبارک اختری را
زین هو*س مردم که وقتی سر نهم بر آستانت
بین چه جایی می نهم من هم چنین مدبر سری را
چند گویی سوز خود روشن کن از داری زبانی
چون نخیزد شعله تا کی دم دمم خاکستری را
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

حبیب.آ

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-05
نوشته‌ها
887
لایک‌ها
3,068
امتیازها
73
کیف پول من
-173
Points
0
بر من بد روز بس کز غم قیامت هاست هر شب
روز من روزی مبادا تا قیامت کافری را
می زنندم طعنه کاخر دل که گم کردی بجوی
من که خود را کرده ام گم چون بجویم دیگری را
دوستان گویند ناگه مرد خواهی بر در او
دولتم نبود که گردم خاک از آنگونه دری را
کی چو من سوزند یاران گرچه دلسوزند، لیکن
عود چون سوزد بود دل گرمیی هم مجمری را
آه پنهانی خود خوردن که خسرو راست زان بت
بوالعجب تر زین فرو بردن که یارد خنجری را
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

حبیب.آ

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-05
نوشته‌ها
887
لایک‌ها
3,068
امتیازها
73
کیف پول من
-173
Points
0
گر چه از ما واگسستی صحبت دیرینه را
جا مده باری تو در دل دوستان دینه را
خورد عاشق چیست پیکانهای زهرآلود هجر
وصل چون یار تو باشد بازجو لوزینه را
بسکه خوشدل با غمم شبهای درد خویش را
دوست می دارم چو طفل کور دل آدینه را
محتسب گو تا چو من صوفی رسوا را به شهر
گشت فرماید به گر*دن بسته این پشمینه را
طعنه زد بر بیدلان خسرو که شد زینسان خ*را*ب
فرقتت از جان او خوش می کشد این کینه را
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

حبیب.آ

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-05
نوشته‌ها
887
لایک‌ها
3,068
امتیازها
73
کیف پول من
-173
Points
0
تا نظر سوی دو چشم تست یاران ترا
کی بود پیکاری آن مردم شکاران ترا
تا شدند اندر کشش دو چشم تو خنجز گذار
شغلها فرمود اجل خنجر گذاران ترا
نوجوان گشتی و شکل ناز را نشناختی
جای تسکین نیست زین پس بیقراران ترا
هر کرا امروز خواندی باز فردا کشتیش
بارک الله این چه اقبال است یاران ترا
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

حبیب.آ

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-05
نوشته‌ها
887
لایک‌ها
3,068
امتیازها
73
کیف پول من
-173
Points
0
تا دلم خوش کردی از امید پیکان ریختن
نام شد باران رحمت تیر باران ترا
شرمسار یک نظر گشتیم و هست از چشم تو
یک نظر دیگر توقع شرمساران ترا
از ل*ب تو تشنگان محروم و ساغر بهره مند
مرهمی باید هم آخر دلفگاران ترا
خون تیره می خورند از چشم تو عشاق تو
نوش باد این می به یادت درد خواران ترا
شاه حسنی و بلا و فتنه پیشت یادگار
شرم بادا قتل خسرو کارداران ترا
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

حبیب.آ

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-05
نوشته‌ها
887
لایک‌ها
3,068
امتیازها
73
کیف پول من
-173
Points
0
تا دلم خوش کردی از امید پیکان ریختن
نام شد باران رحمت تیر باران ترا
شرمسار یک نظر گشتیم و هست از چشم تو
یک نظر دیگر توقع شرمساران ترا
از ل*ب تو تشنگان محروم و ساغر بهره مند
مرهمی باید هم آخر دلفگاران ترا
خون تیره می خورند از چشم تو عشاق تو
نوش باد این می به یادت درد خواران ترا
شاه حسنی و بلا و فتنه پیشت یادگار
شرم بادا قتل خسرو کارداران ترا
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

حبیب.آ

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-05
نوشته‌ها
887
لایک‌ها
3,068
امتیازها
73
کیف پول من
-173
Points
0
این چه روزست اینکه یار از در درآمد مر مرا
وه چه کار است اینکه از جانان برآمد مر مرا
این چه بویست اینکه جا اندر دماغ جان گرفت
این چه روزست اینکه در چشم تر آمد مر مرا
از گلستان وفا برخاست بادی ناگهان
مشک در بالین و گل در بستر آمد مر مرا
ناگهان آمد چو آب زندگانی بر سرم
زنده امروزم که آب اندر سر آمد مر مرا
گردنم می خواست تا در چنبر آرد زلف تو
اینک اینک گردان اندر چنبر آمد مر مرا
گو برو ساقی که جان از روی جانان م*ست شد
گو قدح بشکن که می در ساغر آمد مر مرا
گر کسی را در جهان از طلعت دیدار خویش
طالعی آمد نکو نیکوتر آمد مر مرا
خسروم گر خود سلیمانی کنم دعوی رواست
کافتاب رفته بار دیگر آمد مر مرا
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا