نمکدان دو عالم را
به دست خود نمک کردم
به چشم خویشتن دیدم
که دستی بینمک دارم...
به دست خود نمک کردم
به چشم خویشتن دیدم
که دستی بینمک دارم...
با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترینها را تجربه کنید.☆
همین حالا عضویتت رو قطعی کن!در شبي پر ستاره و آرام دختري در عذاب ميميردمه من هنوز عشقت دل من فکار دارد
تو یکی بپرس از این غم که به من چه کار دارد
مژه سوزن رفو کن نخ او زتار مو کن
که هنوز وصله ی دل دو سه بخیه کار دارد
دیدی ای دل عاقبت زخمت زدند؟در اين سراي بيکسي كسي به در نميزند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نميزند
نمیشه چشم ازت برداش، نمیشه ساده رد شد رفمنم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
+اینجا پایه مشاعره پیدا نمیشه و این بده!![]()
یک شبنمیشه چشم ازت برداش، نمیشه ساده رد شد رف
تو باید شعرِ من باشی... تو خیلی ناب و ریتمیکی...
وای که در باغ جهان دلبر دلخواه تویی...یک شب
چراغِ روی تو روشن شود ولی
چشمی کنار پنجرهٔ انتظار کو