خسته نباشید.پایان داستانکامل شده - به تماشای ماه| Mr.Rad كاربرتك رمان
داستان كوتاه: به تماشای ماه ژانر: تراژدی سبك: رئال - محسن... محسن مادر... یعنی صبح شد؟ چه زود! - ده دیقه دیگه حاجمحمود میرسه ها. یه روز كاری دیگه، اونم تو گرمای طاقت فرسای پنجاه درجه جنوب باز صدای مادر را میشنوم. -بیدارم مامان، بیدارم. از فرط خستگی چشمانم باز نمیشد، مینشینم و به...forums.taakroman.ir
منتقل شد.