• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان ترسناک.فانتزی.عاشقانه‌ مَسخِ لَطیف به قلم کوثر حمیدزاده کلیک کنید

آموزشی آشنایی با نمونه شعر انگلیسی

  • نویسنده موضوع SHAGHAYEGH
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 46
  • بازدیدها 2K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

SHAGHAYEGH

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-20
نوشته‌ها
1,385
لایک‌ها
4,360
امتیازها
93
کیف پول من
20,070
Points
1
Thomas Hardy​


The Man He Killed

From "The Dynasts"

"HAD he and I but met
By some old ancient inn,
wet We should have sat us down to
Right many a nipperkin!

But ranged as infantry,"
And staring face to face,
I shot at him as he at me,
And killed him in his place.

"I shot him dead because
Because he was my foe,
Just so ؛my foe of course he was:
That's clear enough؛although

"He thought he'd 'list, perhaps,
Off-hand like just as I
work Was out of had sold his traps
No other reason why.

؛ You shoot a fellow down Was quaint and curious war is!
bar is, You'd treat, if met where any
Or help to half-a-crown."​
مردی‌ که‌ کشته‌ شد


اگر من‌ و او
در قهوه‌ خانه‌ ای‌ قدیمی‌
یکدیگر را دیده‌ بودیم‌
شاید با هم‌ می‌ نشستیم‌
و نو*شی*دنی‌ ای‌ با هم‌ می‌ خوردیم‌
اما چون‌ در جنگ‌ مثل‌ دو سرباز ساده‌
رودروی‌ هم‌ قرار گرفتیم‌
به‌ روی‌ هم‌ آتش‌ گشودیم‌

من‌ به‌ او شلیک‌ کردم‌
و در جا او را کشتم‌
او را زدم‌ و کشتم‌ زیرا
دشمن‌ من‌ بود
آری‌ البته‌ که‌ او دشمن‌ من‌ بود
و این‌ مثل‌ روز روشن‌ بود
اما ....

او هم‌ شاید چون‌ من‌ به‌ اجبار
وارد ارتش‌ شده‌ بود
و حتی‌ از سر بیکاری‌
وسایل‌ زندگی‌ اش‌ را هم‌ فروخته‌ بود.

جنگ‌ چیز عجیب‌ و غریبی‌ است‌
به‌ کسی‌ شلیک‌ می‌ کنی‌
که‌ اگر جایی‌ قهوه‌ خانه‌ ای‌ وجود داشت‌
او را به‌ آنجا دعوت‌ می‌ کردی‌
یا با قدری‌ پول‌ به‌ کمکش‌ می‌ رفتی.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

SHAGHAYEGH

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-20
نوشته‌ها
1,385
لایک‌ها
4,360
امتیازها
93
کیف پول من
20,070
Points
1
My Mistress' Eyes Are Nothing Like The Sun
By William Shakespeare


My mistress' eyes are nothing like the sun
Coral is far more red than her lips' red
If snow be white, why then her breasts are dun
If hairs be wires, black wires grow on her head
I have seen roses damasked, red and white
But no such roses see I in her cheeks
And in some perfumes is there more delight
Than in the breath that from my mistress reeks
I love to hear her speak, yet well I know
That music hath a far more pleasing sound
I grant I never saw a goddess go
My mistress when she walks treads on the ground
And yet, by heaven, I think my love as rare
As any she belied with false compare

خورشید به زیبایی چشمان معشوقه من نیست
ل*ب‌های معشوقه من از مرجان قرمزتر هستند
اگر برف سفید باشد، پس س*ی*نه‌های معشوق من چه رنگی است؟
اگر نقره سیمین است، چرا نقره‌های سیاه روی سر او رشد می‌کنند؟
من گلدان‌های گلدار قرمز و سفید زیادی دیده‌ام
اما گل‌های هیچ کدام به زیبایی گل رز گونه‌های او نیستند
و عطری که از نفس معشوقه من بازمی‌گردد از همه عطرها خوشبوتر است
من عاشق شنیدن صدای او هستم و خوب من می‌دانم
که صدای او از صدای هر موسیقی بسیار ل*ذت‌بخش‌تر است
وقتی که معشوقه من روی زمین راه می‌رود، گویا فرشته‌ای در حال قدم زدن است
و با این حال احساس می‌کنم که در بهشت هستم
من فکر می‌کنم معشوق من بسیار کمیاب است
و مقایسه هرکسی با معشوقه من اشتباه خواهد بود
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

SHAGHAYEGH

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-20
نوشته‌ها
1,385
لایک‌ها
4,360
امتیازها
93
کیف پول من
20,070
Points
1
If You Forget Me
By Pablo Neruda

I want you to know
one thing.
You know how this is
if I look
at the crystal moon, at the red branch
of the slow autumn at my window
if I touch
near the fire
the impalpable ash
or the wrinkled body of the log
everything carries me to you
as if everything that exists
aromas, light, metals
were little boats
that sail
toward those isles of yours that wait for me
Well, now
if little by little you stop loving me
I shall stop loving you little by little
If suddenly
you forget me
do not look for me
for I shall already have forgotten you
If you think it long and mad
the wind of banners
that passes through my life
and you decide
to leave me at the shore
of the heart where I have roots
remember
that on that day
at that hour
I shall lift my arms
and my roots will set off
to seek another land
But
if each day
each hour
you feel that you are destined for me
with implacable sweetness
if each day a flower
climbs up to your lips to seek me
ah my love, ah my own
in me all that fire is repeated
in me nothing is extinguished or forgotten
my love feeds on your love, beloved
and as long as you live it will be in your arms
without leaving mine

می‌خواهم فقط یک چیز را بدانی
به من بگو چگونه ممکن است که
کریستال ماه و آن در شاخه قرمز را نگاه کنم؟
و پاییز را که آهسته در پنجره من وارد می‌شود
چگونه خواهد بود که نزدیک آتش بنشینم
خاکستر غیر قابل نفوذ را را لمس کنم؟
تا آن هنگام که بدنم از ورود آتش گُر بگیرد
من همه چیز خودم را به تو هدیه می‌کنم
همه چیزهایی دارم مثل
عطر، نور، فلزات و...
همه این‌ها مانند قایق‌های کوچکی هستند
که بادبان
آنها را به سوی جزایری می‌برد که آنجا تو منتظر من هستی
خوب، حالا،
اگر کمی مرا دوست داری
من نیز تو را کمی دوست خواهم داشت
و اگر ناگهان
تو مرا فراموش کردی
دنبال من نگرد
چون من قبلا تو را فراموش کرده ام
آیا فکر می‌کنی که من دیوانه هستم؟
نسیمی که از زندگی من می‌گذرد به سوی تو می‌آید
و تو می‌توانی تصمیم بگیری
که مرا در ساحل ترک کنی
یا اینکه در قلب من باقی بمانی
به یاد بیاور که
هر روز
در همان ساعت خاص
دستانم را بالا می‌برم
و اعماقم خالی می‌شود
برای جستجوی تو در جایی دیگر
ولی
اگر هر روز
هر ساعت
با شیرینی نافذ به طرف من بیایی
اگر هر روز یک گل باشد
صعود به ل*ب تو به دنبال من است
آه ای عشق من، آه ای که مال من هستی
در تمام این آتش‌ها تکرار می‌شوی
در من هیچ چیز خسته یا فراموش نشده است
عشق من از عشق تو سرچشمه می‌گیرد، عزیزم،
و تا زمانی که تو زندگی می‌کنی این عشق در قلب من خواهد بود
و عشق تو مرا ترک نخواهد کرد
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

SHAGHAYEGH

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-20
نوشته‌ها
1,385
لایک‌ها
4,360
امتیازها
93
کیف پول من
20,070
Points
1

I Do Not Love You Except Because I Love You
By Pablo Neruda


I do not love you except because I love you
I go from loving to not loving you
From waiting to not waiting for you
My heart moves from cold to fire

I love you only because it's you the one I love
I hate you deeply, and hating you
Bend to you, and the measure of my changing love for you
Is that I do not see you but love you blindly

Maybe January light will consume
My heart with its cruel
Ray, stealing my key to true calm

In this part of the story I am the one who
Dies, the only one, and I will die of love because I love you
Because I love you, Love, in fire and blood

من تو را دوست ندارم بلکه من عاشق تو هستم
من از قلبم می‌خواهم که تو را دوست ندارد
انتظار برای تو، انتظار نیست
قلب من با عشق تو از سرما به آتش می‌رود

من فقط عاشق تو هستم چون آن را دوست دارم
من از تو متنفر هستم و از تو نفرت دارم
عشق من برای تو بیش از اندازه است
من تو را نمی‌بینم و تو را کورکورانه دوست دارم

شاید نور ماه ژانویه تمام شود
قلب من با آن بی رحمانه مقابله خواهد کرد
و دوباره مرا به آرامش واقعی خواهد رساند
در این قسمت از داستان
من آن کسی هستم که می‌میرم
و من از عشق می‌میرم چون تو را دوست دارم
از آنجا که من تو را دوست دارم، در آتش و خون می‌میرم
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

SHAGHAYEGH

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-20
نوشته‌ها
1,385
لایک‌ها
4,360
امتیازها
93
کیف پول من
20,070
Points
1
If Thou Must Love Me
By Elizabeth Barrett Browning


If thou must love me, let it be for nought
Except for love's sake only. Do not say
I love her for her smile ... her look ... her way
Of speaking gently, ... for a trick of thought
That falls in well with mine, and certes brought
A sense of pleasant ease on such a day
For these things in themselves, Beloved, may
Be changed, or change for thee
and love, so wrought
May be unwrought so. Neither love me for
Thine own dear pity's wiping my cheeks dry
A creature might forget to weep, who bore
Thy comfort long, and lose thy love thereby
But love me for love's sake, that evermore
Thou may'st love on, through love's eternity

اگر تو باید من را دوست داشته باشی، بیا آن را کم کنیم
فقط به خاطر عشق. نگو
من او را دوست دارم برای لبخند او ... نگاه او ... راه رفتن او
از صحبت کردن به آرامی برای فریب اندیشه پرهیز کن
من این را به خوبی درک می‌کنم که قطعا عشق آرامش به ارمغان می‌آورد
در آن روز احساس راحتی دلخواه خواهم داشت
که این چیزها را در خود می‌یابم
ممکن است به خاطر عشق چیزهایی را در خود یا در عزیزانتان تغییر دهید
و عشق ممکن است خسته کننده باشد
اما من او را دوست دارم
دلم برایت تنگ شده است و گونه‌های من از اشک خیس است
یک انسان ممکن است فراموش کند که گریه کند
بدون گریه آرامشش طول می‌کشد و از این طریق عشق خود را از دست می‌دهد
اما من تو را دوست دارم به خاطر عشق، که همیشگی است
و از طریق عشق ابدی عشق را دوست دارم
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

SHAGHAYEGH

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-20
نوشته‌ها
1,385
لایک‌ها
4,360
امتیازها
93
کیف پول من
20,070
Points
1
How Do I Love Thee
By Elizabeth Barrett Browning

How do I love thee? Let me count the ways
I love thee to the depth and breadth and height
My soul can reach, when feeling out of sight
For the ends of Being and ideal Grace
I love thee to the level of every day's
Most quiet need, by sun and candlelight
I love thee freely, as men strive for Right
I love thee purely, as they turn from Praise
I love with a passion put to use
In my old griefs, and with my childhood's faith
I love thee with a love I seemed to lose
With my lost saints, I love thee with the breath
Smiles, tears, of all my life! and, if God choose
I shall but love thee better after death

چگونه تو را دوست دارم؟ اجازه بده راه‌های دوست داشتنت را حساب کنم:
من تو را به عمق و عرض و ارتفاع دوست دارم
روح من وقتی که احساس غرور می‌کند، می‌تواند
برای پایان دادن به سطحی بودن و رسیدن ایده‌آل‌هایم به تو برسد
من تو را به سطح هر روز دوست دارم
بیشترین نیازم به آرامش، توسط خورشید و نور شمع است
من عاشق تو هستم، به عنوان یک مرد واقعی؛
من عاشق تو هستم، همانطور که تو را ستایش می‌کنم
من عاشق این هستم و مشتاقم که در غم و اندوه‌های کهنه خودم از ایمان کودکی لبریز شوم
من عاشق تو هستم که به نظر می‌رسد با مقدسات گمشده من ار تباط تنگاتنگ داری
من عاشق تو هستم و تو را به اندازه نفس‌هایم دوست دارم
لبخند و اشک تمام زندگی من تو هستی
و اگر خدا یاری کند،
من بعد از مرگ بیشتر از پیش با تو خواهم بود
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

SHAGHAYEGH

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-20
نوشته‌ها
1,385
لایک‌ها
4,360
امتیازها
93
کیف پول من
20,070
Points
1

I Carry Your Heart With Me
By E. E. Cummings

i carry your heart with me
i carry it in
my heart i am never without it anywhere
i go you go,my dear; and whatever is done
by only me is your doing, my darling
i fear
no fate(for you are my fate,my sweet
i want
no world for beautiful you are my world,my true
and it's you are whatever a moon has always meant
and whatever a sun will always sing is you…

من قلب تو را با خودم همه‌جا می‌برم
من آن را با خودم می‌برم
من هرگز بدون تو نیستم
هر جا من رفتم تو با من بودی عزیزم عزیزم
و هرکار که کردم، تو با من آن را انجام دادی

عزیزم من! من این دنیا را نمی‌خواهم
هیچ سرنوشتی برای خودم نمی‌خواهم
شیرین‌ترین چیزها برای من سرنوشت تو است
و زیبایی دنیا برای من تو هستی
و این همان چیزی است که ماه همیشه به معنای آن بوده است
و خورشید همیشه برای تو می‌درخشیده است
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

SHAGHAYEGH

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-20
نوشته‌ها
1,385
لایک‌ها
4,360
امتیازها
93
کیف پول من
20,070
Points
1

I Am Not Yours
By Sara Teasdale


I am not yours, not lost in you
Not lost, although I long to be
Lost as a candle lit at noon
Lost as a snowflake in the sea

You love me, and I find you still
A spirit beautiful and bright
Yet I am I, who long to be
Lost as a light is lost in light

Oh plunge me deep in love - put out
My senses, leave me deaf and blind
Swept by the tempest of your love
A taper in a rushing wind

من تو نیستم، در تو گم نمی‌شوم
گم شده نیستم، من مدتهاست که هستم
از دست دادن تو مانند یک شمع روشن در ظهر است
از دست دادن تو مانند یک برف ریزه در دریا است

تو مرا دوست داری و من تازه تو را پیدا کرده‌ام
یک روح زیبا و روشن
با این حال، من آن کسی هستم که مدتهاست حضور دارم
مانند یک نور که در نور خاموش شده است

آه من در عشق می‌افتم و در اعماق آن غرق می‌شوم
حواس من مرا ترک می‌کند، گویا من ناشنوا و کور هستم
و توسط طوفان عشق تو غرق شده‌ام
یک تکه چوب هستم که پس از طوفان روی آب دریا شناور است
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

SHAGHAYEGH

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-20
نوشته‌ها
1,385
لایک‌ها
4,360
امتیازها
93
کیف پول من
20,070
Points
1
Making Love
By Brandee Lyann Hilbert


Underneath the moonlit sky, beneath a blanket of stars
I lay with you in a land afar
It's so quiet, all I can hear
is my breath, I vaguely take, with you so near
You have my body bound
I'm lost in your presence, where I can't be found
I'm yours, wherever you are

زیر آسمان درخشان از ماه و در زیر مخمل ستاره‌ها
من در کنار تو در زمین ایستاده‌ام
زمین و زمان آرام است
و من صدای نفس‌های تو را می‌شنوم
به صورت مبهمی تو بسیار به من نزدیک هستی
اما خود را از من مخفی کرده‌ای
من در حضور تو گم شده‌ام
اما نمی‌توانم تو را پیدا کنم...
من مال تو هستم، هر کجا که هستی
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

SHAGHAYEGH

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-20
نوشته‌ها
1,385
لایک‌ها
4,360
امتیازها
93
کیف پول من
20,070
Points
1
Love At First Sight
By Danielle C. Thomas

When first we touched
My heart flew high
On gossamer wings through a cloudless sky
They said it was built upon a lie
They told me my feelings would surely fade
Passion would flare and foes would be made
Can you not put the pass behind
True love can change a rivers course
Or pierce the strongest vault with ease
True love can turn coal into gold
Or tame the tempest to a balmy breeze
Quite some time has passed since then
People no longer criticize
For now they see that truth exists
Where once there might have been only lies
Still my feelings are the same today
As they were on that very first
For when we touch, my heart still flies, on gossamer wings through cloudless skies

وقتی برای اولین بار یکدیگر را لمس کردیم،
ضربان قلب من بالا رفت
با بال‌های ظریف در یک آسمان پوشیده از ابر بالا رفتم
آنها گفتند که این احساسات دروغین هستند
آنها به من گفتند که احساساتم محو خواهند شد.
شور و شعف از بین خواهد رفت و دشمنی باقی خواهد ماند
آخر چرا نمی‌توانید عقاید اشتباهتان را پشت سر بگذارید؟
عشق واقعی می‌تواند یک دوره رودخانه را تغییر دهد
یا با قاطعیت می‌توانید با عشق حتی سقف بلند آسمان را بچرخانید
عشق واقعی می‌تواند زغال سنگ را به طلا تبدیل کند
یا طوفانی را به یک نسیم مرطوب تبدیل کند
از آن زمان مدتی گذشت
مردم دیگر به عشق من خرده نمی‌گیرند
چون می‌بینند که عشق حقیقت دارد،
در آن زمان گمان می‌کردند این‌ها دروغ است!
هنوز احساساتم همانطور است که در ابتدا بود،
زمانی که یکدیگر را لمس می‌کنیم،
قلب من هنوز هم با بال‌های ظریف در آسمان‌های بدون ابر پرواز می‌کند
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا