خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!
  • تخفیف عیدانه ۶۰ درصدی چاپ کتاب در انتشارات تک رمان کلیک کنید

ساعت تک رمان

  1. Rover

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Rover کاربر انجمن تک رمان

    پارت صد و چهل و چهارم دومینیکا فک قفل‌شده‌اش را روی هم فشار داد؛ بدون آن که گره‌ی مشت‌هایش را باز کند. انگار که اگر قدرت داشت، می‌توانست همان لحظه استخوان‌های میگل را با همان شدت خرد کند. بی‌آن‌ که حتی نگاهی به عقب بیندازد، به سمت درب خروجی رفت. خیابان، باران یا هر جهنمی که بیرون از این‌جا...
  2. BITA

    شعر مجموعه اشعار در آسمان این دیار ویرانگی می‌رقصد | محدثه رستگار کاربر انجمن تک رمان

    بخت شیرین دل من گم شده در خاطره‌هاست بغضِ نفس‌گاهم ابدی لبخند از لبان من جداست یادآوری می‌کُشد هردم مرا نمکِ روی تمام زخم‌هاست مگر می‌‌‌تواند تسکین یابد؟ قلبی که سرای رنج‌هاست من، حسرت به‌دوش عالمم بُطنم گورستانی از آرزوهاست گریه‌ها در س*ی*نه‌ام حبس شدند کمرم خم شده از خنجرهاست...
  3. علی خسروشاهی

    درحال تایپ خاکستر های امید| علی برادر خدام خسروشاهی نویسنده انجمن تک رمان

    پارت هفتم: هوا کم‌کم تغییر می‌کرد. نسیم سردی از سمت ویرانه‌های شهر می‌وزید و بوی خاک و دود را در فضا پخش می‌کرد. آسمان همچنان خاکستری بود؛ اما نواری کم‌رنگ از نور در افق دیده می‌شد. شاید نشانه‌ای از صبح، یا شاید هم فقط فریب چشم. رادین و مهرانا هنوز در حال حرکت بودند. پاهایشان از خستگی بی‌حس شده...
  4. علی خسروشاهی

    درحال تایپ خاکستر های امید| علی برادر خدام خسروشاهی نویسنده انجمن تک رمان

    پارت ششم هوا کم‌کم رو به روشن شدن بود؛ اما آسمان هنوز رنگ خاکستری تاریکی به خود داشت. انگار خورشید هم دیگر امیدی برای طلوع نداشت. رادین و مهرانا بی‌وقفه راه می‌رفتند، از میان خرابه‌هایی که بوی سوختگی و خاطرات از دست‌رفته می‌دادند. - تا کی قراره راه بریم؟ رادین نگاهی به مسیر پیش‌رو انداخت. جایی...
  5. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    پارت 40 خدای علم، خدای سرنوشت، خدای عشق می‌تونید در این راه به من کمک کنید؟ اون‌ها به من گفتن که به محض خروجم از دروازه‌ی بهشت، وقتی که توی این یک و نیم روز، سه سال گذشته و پابلو الان 23 سال داره، فقط دو روز وقت دارم تا قبل از مرگ سیلویا ب*دن اون رو تسخیر کنم. - بگو در قبال دادن اون‌ها به من چی...
  6. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    پارت39 -در این صورت باید کسی رو انتخاب کنی که نزدیک به مردن باشه، اون به هرحال قراره بمیره، پس مهم نیست اگه زندگی‌ رو که قرار نیست داشته باشه یکی ادامه بدی. - از کجا بدونم آدمی که به مرگش نزدیکه کجاست؟ - برو پیش خدای سرنوشت، اون می‌دونه. من به پیش خدای سرنوشت برگشتم تا اون جستجو کنه و کسی رو که...
  7. Rover

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Rover کاربر انجمن تک رمان

    پارت صد و چهل و سوم قفل با صدای خفه‌ای شکسته بود. با تردید، لبه‌ی جعبه را گرفت و به آرامی آن را باز کرد. نور کم‌جان چراغ خیابان، از پشت شیشه‌ی خیس وانت، سایه‌ی محوی درون جعبه انداخت. میگل، لحظه‌ای مکث کرد و نفس سنگینی کشید. جعبه حالا دیگر باز شده بود؛ اما آن چیزی که انتظارش را داشت، در آن نبود...
  8. BITA

    شعر مجموعه اشعار معرا | محدثه رستگار کاربر انجمن تک رمان

    خداحافظی‌ تو، سلام‌ غمی بی‌ پایان را به دلم رساند دگر رد نشو از کوچه‌ای که این لیلی جان سپرد در آن *کوچه استعاره از زندگی و سرنوشتِ شخص عاشق درون شعر است. #مجموعه_اشعار_معرا #محدثه_رستگار #انجمن_تک_رمان
  9. A

    شعر شعر «مرا فریاد کن» | اثر زری کاربر انجمن تک رمان

    تو نیستی؛ اما خاطره‌هایمان، ادامه‌ی داستان من و توست اگر هم من نباشم، عطر تنمان این داستان تلخ را ادامه خواهد داد من یک قطره‌ی باران غریب، روی اشعه‌های ریز و درشت خورشیدام همچو گل در قلب من شکفتی و بی‌رحمانه به ریشه‌‌ات تبر زدی #مرا_فریاد_کن #زری #انجمن_تک_رمان
  10. A

    شعر شعر«حریق خزان بود» | اثر زری شاعر انجمن تک رمان

    زمانی که سرشار از غم و بحران‌ها هستم شادی یک کلمه‌ی نانوشته میان بیت‌های شعرهایم است رازهایی در قلبم است که همچو بغض در گلویم دق می‌کند! ساعت و آیینه به صورت سرشار از غم من معتاد شده‌اند دیگر عقربه‌های ساعت با ذوقی وصف نشدنی به دنبال هم نمی‌دوند #حریق_خزان_بود #زری #انجمن_تک_رمان
بالا