Usage for hash tag: کورالین

ساعت تک رمان

  1. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...و فاگوت‌ها، به همراه توباها و فلوت‌هاي پیکولو، به ظریفی نواخته میشد و کلیدهايشان توسط دست‌هاي کوچک و صورتی موش‌هاي سفید، فشرده میشد. کورالین، تصور کرد که به رویایش برگشته، زمانی که با دو دختر و پسرك، زیر درخت کاج بودند. لبخندي بر ل*ب داشت. وقتی اولین ستاره نمایان شد، کورالین بالاخره خوابش برد...
  2. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    آقاي بوبو، در جاده به انتظارش ایستاده بود. با دست، روي شانه کورالین زد و گفت: موش‌ها گفتن که همه چیز روبه‌راه شده، اون‌ها گفتن که تو نجاتشون دادي، کارولین. کورالین: اسمم کورالینه، آقاي بوبو. نه کارولین. کورالین. آقاي بوبو: کورالین، مرتباً با تعجب و احترام، اسم را تکرار میکرد. و ادامه داد: خیلی...
  3. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...بلندش از بالاي کنده‌اي، ایستاد. براي یک لحظه، آنجا ایستاد، شبیه به خرچنگی بود که هوا را بو میکشید. سپس از آنجا به وسط سفره پرید. زمان براي کورالین آهسته شده بود. انگشتان سفید، خود را دور کلید سیاه، حلقه کرده بودند... وزن و سنگینی دست باعث شد که فنجان‌هاي اسباب‌بازي تکانی بخورند و کلید سیاه،...
  4. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...هنوز نخ را نگه داشته بود. نفسش را حبس کرد، امید داشت وزن فنجان‌هاي آب، باعث شود نه سفره و کلید، به داخل چاه بیفتند. کلید، درست وسط سفره بود. کورالین، نخ را رها کرد و قدمی به عقب برداشت. حالا دیگر نوبت "دست" بود که وارد میدان شود. به طرف عروسک‌هایش برگشت. کورالین: کی میخواد یه تیکه کیک گیلاس...
  5. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    کورالین خطاب به دوشیزه اسپینک: اُه، آقاي بوبو. درسته. خب، حالا میخوام برم کنار زمین تنیس قدیمی که اون پشته، با عروسکام بازي کنم. دوشیزه اسپینک: عالیه عزیزم. مراقب چاه قدیمی باشی. آقاي لاوِت، که قبل از شما اینجا زندگی میکرد، میگفت اون چاه تا حدود نیم‌مایل یا حتی بیشتر، عمق داره. کورالین، امیدوار...
  6. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    سن کورالین، به‌اندازه‌اي سنگین بودند که با تمام توانش هم نتوانست بلندشان کند، اما بالاخره موفق شد. چاره دیگري نداشت. تخته‌ها را یکی‌یکی از سر راه با کلی تلاش، آه و ناله و عرق ریختن، برداشت و چاله‌اي عمیق، گرد و کف‌آجري یافت. بوي نم میداد و تاریک بود. آجرها سبز و لیز بودند. سفره رومیزي را درآورد...
  7. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    کورالین آن شب نتوانست راحت بخوابد، به‌فرض این که دسیسه یا نقشه‌اي برایش کشیده شده، چند بار از خواب میپرید و دوباره به خواب میرفت، هرگز رشته افکارش بریده نمیشد و خوابی نمیدید. گوشش را براي شنیدن صداي برخوردي به پنجره یا اتاقش، باز نگه داشته بود. صبح، کورالین به مادرش گفت: میخوام با عروسک‌هام،...
  8. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    دوشیزه فورسیبل: فکر میکنم دعوا کرده. بیچاره، زخم عمیقی برداشته. بعدازظهر میبریمش پیش دامپزشک. کاش میدونستم باید چیکارش کنم. کورالین میدانست باید چه کند. هفته آخر تعطیلات، هوا عالی بود. مثل این میمانست که تابستان ، خودش سعی داشت تمام هواي بدي را که روزهاي قبل داشتند، با این هواي پاك و روشن، جبران...
  9. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...درخت‌ها پیدا میشدند. خالی، شکسته، نازك و صد البته شبیه به تخم‌مرغ. هر آنچه که داخل این کره‌هاي شیشه‌اي بود، اینک ردي ازشان باقی نمانده بود. کورالین به سه بچه‌اي فکر میکرد که زیر نور ماه، قبل از اینکه از پل رد شوند، براي او دست تکان میدادند. پوسته‌هاي نازك را با دقت جمع کرد و آنها را در...
  10. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...خواب بوده؟ چیزي که فکر میکرد قسمتی از یک سایه زیر مبل است، خود را از زیر مبل بیرون کشید و با عجله و پاهاي سفید درازش به سمت در اصلی خانه رفت. کورالین دهانش باز مانده بود و از سر راه عقب رفت، آن چیز با سرعت از کنار او گذشت و از خانه خارج شد. شبیه خرچنگ بود، با پاهاي زیادش، صداي تق‌تق‌اش در فضا...
بالا