...و فاگوتها، به همراه توباها و فلوتهاي پیکولو، به ظریفی نواخته میشد و کلیدهايشان توسط دستهاي کوچک و صورتی موشهاي سفید، فشرده میشد.
کورالین، تصور کرد که به رویایش برگشته، زمانی که با دو دختر و پسرك، زیر درخت کاج بودند. لبخندي بر ل*ب داشت.
وقتی اولین ستاره نمایان شد، کورالین بالاخره خوابش برد...