پارتششم:
اینان همانانند که طیِ طریقشان، رهسپاری از ورودیهای پُر پیچ و خمِ مغزهایشان برگرفته.
همانها که با اعتمادبهمغزشان، نفسِشان را سرگردانِ تیرگیها، و یا بعضا سرگردانِ روشنیهائی ظلمانیتر از آن تیرگیها میکنند.
***
#غباری_بر_شاهراه
#حسینعلی
#کاربر_انجمن_تک_رمان
پارتپنجم:
چه بسیار شبرُوانی که در ظلمتِ بیخبریهایشان طِیِ طریقت کردند، و چه بسیار روشنفکرانی که در کورسوی روشنائیهایشان، سوار بر قطاری پُرشتاب، اما مانند قطارهای شهرِ بازی، چرخان به دور خود، در این راهها سرگردانند.
***
#غباری_بر_شاهراه
#حسینعلی
#کاربر_انجمن_تک_رمان
پارتچهارم:
خوش میرانند و خوش مینمایانند، اما...
اما افسوس که هرقدر خوش، ولی از تشنهکامانند.
چون اینجا صحراست و آبهای گوارایش، همه سراباَند.
***
#غباری_بر_شاهراه
#حسینعلی
#کاربر_انجمن_تک_رمان
...بلادیست که تمامِ طریقش، بدون گذری از مرزهای دسیسه، فقط پیچ در جانِ صحرا خورده و بس.
طُرُقی که هرچند تازان در اغواگریهایش و هرقدر با سرعت در شهواتش بِرانی، باز در تشنگیِ سیرآب شدنهایش میمانی.
چون اینجا صحراست و آبهای گوارایش، همه سراباَند.
***
#غباری_بر_شاهراه
#حسینعلی
#کاربر_انجمن_تک_رمان
پارتدوم:
اینجا، نه لولیدنش راه به مقصدی دارد،
نه خزیدنش،
نه رفتنش،
نه دویدنش،
نه جهیدنش و نه حتی پروازها و بلندپروازیهاش!
***
#غباری_بر_شاهراه
#حسینعلی
#کاربر_انجمن_تک_رمان
...بِلادیست بس دلفریب، با فرازها و اوجهایش.
دیاریست بس مسحورکننده، با هواهای(هوسها) بی هوایش.
اما هواهای دلفریبش، نوشیست که هرچه بیشتر نوشیدنش، شکمبارگیایست از برای هرچه بیشتر تشنه شدن!
چون اینجا صحراست و آبهای گوارایش، همه سراباَند.
***
#غباری_بر_شاهراه
#حسینعلی
#کاربر_انجمن_تک_رمان
بسمالرَّبِالکریمِوالمجید
نام دلنوشته: غباری بر شاهراه
نام دلنویس: حسینعلی
ژانر: تراژ
مقدمه:
برو!
برو که باید رفت.
برو که اکنونَت را؛ بودن در وادیای رَقم زده که ماندن در میانهاش جایز نیست.
برو که هرکه در این میانه ماند، ماند.
برو که گذر از این صحرا، تنها راه نجات است.
***...
نام سروده: یازدهی برای دوازدهم
ژانر: عاشقانه_تراژدی
سراینده: حسینعلی
مقدمه: (من که شاعر نیستم)!
شاعیاَم که شُعارِ عشقِ تو، مشاعِرش را ربوده!
شعر؛ جز شعارِ شعور، نیست.
#یازدهی_برای_دوازدهم
#حسینعلی
#انجمن_تک_رمان
...از برای مَنَش بود.
هماو که از ناسپاسیهایم زخم خورد و همان که چشمِ سرخش، همیشه گریانم بود!
پرتوءِ نوری از عشق، بنام "مادر" که مِهرش، نافعِ دنیا، و شافعِ عُقبایم شد.
(پاینده باد مادر، که با وجودِ این همه بیمِهری از ما، مِهرش تا قیامت، حامی و شافعِ ماست).
پایان.
#ناقوس_زمان
#حسینعلی...